تحت شرایطی که گفتی امکانش هست بهزاد با مهتاب ازدواج کنه!!!؟؟
مگه میشه!!؟؟!!![]()
تحت شرایطی که گفتی امکانش هست بهزاد با مهتاب ازدواج کنه!!!؟؟
مگه میشه!!؟؟!!![]()
تلویزیون به عنوان رسانه ملی وظیفه ایجاد سرگرمی سالم برای خانوادهها و طبقات گوناگون جامعه را به عهده دارد و در تمامی فصول سال به شیوهای تقریبا بدون توقف مشغول تولید و پخش برنامههای سرگرمکننده در دامنههای موضوعی و ساختاری مختلف است. با توجه به گستره فراگیر و عمومی مخاطبان تلویزیون در ایران، ماهیت این برنامهها باید از نظر محتوا و ساختار بسیار متنوع و متعدد باشد تا بتواند سلایق جمعی را در تودههای میلیونی و غیرانتخابی تلویزیون اقناع کند.
از این رو صداوسیما با تجهیز و استخدام گروههای فنی، تشکیل اتاقهای فکر و استفاده از نیروهای کارآمد و با تجربه در عرصه طراحی و تولید سرگرمی تلویزیونی سعی میکند برنامههای متنوعی برای طیف گسترده مخاطبانش تدارک ببیند. برنامههایی که شامل سریالهای تلویزیونی، تلهفیلمها، برنامههای ترکیبی و البته فیلمها و سریالهای خارجی میشود. در این میان یکی از پرطرفدارترین برنامههای تلویزیون، سریالهای خانوادگی ایرانی هستند که همواره پای ثابت تلویزیون بودهاند و در هر شرایطی علاقهمندان پیگیر خود را دارند. صداوسیما با تولید و پخش سالانه دهها سریال داخلی مناسبتی و غیرمناسبتی یکی از رکوردداران سرگرمیسازی در جهان محسوب میشود و از لحاظ کمیت و اندازههای آماری در وضعیت قابل قبولی قرار دارد؛ اما از لحاظ استانداردهای کیفی و میزان بازدهی تولیدات داخلی نقایصی وجود دارد که باعث خدشهدار شدن برتریهای این آمار میشود.
در میان دهها سریال داستانی که هر سال در شبکههای مختلف تلویزیون تولید میشود به زحمت میتوان ۲ یا ۳ گزینه را یافت که محبوبیت و استقبال عموم بینندگان را جلب کنند و موفق به جذب اکثریت مطلق بینندگان شوند. این که یک سریال موفق به جذب بینندگان تودهای و عام تلویزیون شود فینفسه امتیاز محسوب نمیشود و بر کیفیت آن سریال و غنای محتوایی آن دلالت نمیکند، اما به هر حال یکی از اهداف اصلی برنامهسازی در سیما جذب مخاطب و ایجاد رضایت در میان بینندگان تلویزیونی است و هر سریال پرمخاطبی فارغ از قوت و ضعف تکنیکی و ساختاری خود، در صورت رسیدن به این هدف میتواند سریالی موفق ارزیابی شود.
● درامهای خانوادگی سیما
نمونه چنین آثاری سریال بسیار پرمخاطب «نرگس» (سیروس مقدم) بود که پس از پخش چند قسمت به پدیدهای در تلویزیون ایران تبدیل شد و هنوز بهعنوان یکی از موفقترین سریالهای خانوادگی در زمینه جذب مخاطب شناخته میشود. شبکه سوم سیما مدتی بعد از تجربه موفق نرگس تلاش کرد با تولید و پخش مجموعه «ترانه مادری» و بهکارگیری همان فرمول امتحانشده نرگس آن تجربه موفق را تکرار کند، ولی ترانه مادری با وجود موفقیت نسبی در جذب خانوادهها و اقناع سلایق بینندگان نتوانست به اندازههای نرگس نزدیک شود و در حد یک سریال پرمخاطب معمولی باقی ماند. سریال «دلنوازان» نیز در امتداد همین نگاه و با استفاده از دستورالعمل ایجاد سرگرمی مطابق با سلیقه عموم بینندگان برای جذب مخاطب گسترده ساخته شده است.
حسین سهیلیزاده، کارگردان دلنوازان یکی از سریالسازان قدیمی و نسبتا پرکار تلویزیون است که در دهه گذشته چندین سریال عامهپسند ساخته و بهاصطلاح قلق جذب مخاطب تلویزیونی را خوب بلد است. سهیلیزاده در سریال دلنوازان تمام مواد خام لازم برای ساخت یک سریال پربیننده را در اختیار داشت، از بازیگران جوان و پرانرژی گرفته تا قصه جذاب و دیالوگهای خوب. اما پشتوانه اصلی دلنوازان داستان پرکشمکش آن و شیوه پردازش فیلمنامه است. داستان با محوریت چند شخصیت جوان شکل میگیرد و رفتهرفته سرنوشت این شخصیتها با هم توازی پیدا میکند، به طوری که بافتی درهمپیچیده از وقایع و ماجراهای مختلف آنان را به هم پیوند میدهد. شخصیتهای اصلی دلنوازان به شیوهای صحیح طراحی شدهاند و داستان زندگی این آدمها برای بیننده، درگیرکننده و جالب است. تکبعدی و مطلق بودن برخی شخصیتها نقص بزرگ فیلمنامه است که گاهی بدجوری توی ذوق میزند. مثل شخصیت مهتاب که یک شخصیت مطلقا مثبت است و هیچگونه فراز و نشیبی در اجزای ماهوی خود ندارد. مهتاب بهقدری غیرمتعارف خوب و مثبت رفتار میکند که انگار اصرار دارد خوبی و فرشته خویی خود را در ذهن بیننده فرو کند. در واقع شخصیت مهتاب به طرز باورناپذیری یکنواخت و استثنایی است تا جایی که بیننده نمیتواند در جامعه اطرافش برای او مابهازای بیرونی پیدا کند و این موضوع مهتاب را تا حد یک تیپ مثبت کلیشهای تنزل میدهد.
● شخصیت بدون احساس
در مرحله کارگردانی هم تلاشی نشده که میزان باورناپذیری مهتاب پایین آورده شود و بازیگر این نقش همراه کارگردان، اجرایی گلدرشت از شخصیت یک خانم جوان مهربان مثبتاندیش ارائه کردهاند که حتی در لحن گفتار و میمیک چهره نیز کوچکترین نشانهای از احساسات طبیعی یک انسان معمولی (مانند حسادت، خشم، ناراحتی و...) بروز نمیدهد. از آن سو شخصیت مینا نیز به صورت یک شر مطلق یا اصلاحناپذیر معرفی میشود که کمترین نشانهای از خوبی و انصاف و انسانیت در وجودش نیست. مینا درست در نقطه مقابل مهتاب قرار دارد و به همان اندازه که مثبت بودن مهتاب قابلباور نیست، رفتار عقدهای و بداندیشانه مینا نیز افراطی و غیرمتعارف به نظر میرسد.
عنصر اصلی ایجاد جذابیت در دلنوازان، قصه و کشمکشهای دراماتیک است. وجه برتری و نقطه قوت سریال این است که داستانی پرکشش و جذاب را با لحنی شیرین بازگو میکنددیگر شخصیتها نسبتا قابلقبول طراحی و اجرا شدهاند و البته همگی مطابق با الزامات همان فرمول رایج و آشنای شخصیتپردازی در سریالهای عامهپسند انتخاب شدهاند؛ شخصیت لمپن که در طول داستان مدام مزه میپراند و بار طنز کلامی را به دوش میکشد (رامین)، شخصیت جوان اول با تاکید بر وجوه قهرمانانه و خاص شخصیت او (بهزاد)، زن مرموز که گذشتهای مبهم دارد (یلدا) و چند شخصیت آشنای دیگر.
درونمایه اصلی قسمتهای نخست را کلکلهای جوانانه و روابط شخصیتها در یک لوکیشن عمومی (آژانس هواپیمایی) تشکیل میداد. فیلمنامه با افزودن عنصر طنز و گفتگوهای مفرح میان شخصیتها فضایی شاد و سبک ایجاد کرده بود که کمکم این فضا با فضای سنگین و جدی توطئه و خیانت جایگزین شد. دیالوگها اغلب روان و شنیدنی هستند، ولی بخشی از گفتگوها بخصوص گفتگوهای دونفره بسیار تصنعی و تکلفآمیز نوشته شدهاند. استفاده از جملههای کتابی و افاضات برخی شخصیتها باعث شده دیالوگهای دلنوازان همواره روان و یکدست به گوش نرسند، البته انتخاب بازیگران در نقشهای متناسب با تواناییها و مهارتهایشان تا حد زیادی این نقیصه را پوشش میدهد، ولی کاملا مشهود است که کارگردان قصد داشته پیامهای اخلاقی منظور نظر خود را به شکلی واضح و بدون پیچیدگی به بیننده منتقل کند. بازیگران دلنوازان همگی در حد قابلقبولی خوب ظاهر شدهاند. گرچه شاید انتخاب بازیگران بعضی نقشهای کلیدی مانند نقش یلدا میتوانست بهتر از اینها انجام پذیرد. بازی شاهرخ استخری در حد و اندازههای یک نقش اول قابلقبول است و برخی نقشها مانند نقش روشنک به واسطه تسلط بازیگر و جزییات ریزی که از سوی او به شخصیت اضافه شده بسیار دلنشین از آب درآمده است.
● ملودی مخاطبپسند
موسیقی و تیتراژ سریال با ترانهای شنیدنی و خوشآهنگ در نوع خود جالب توجه است. این موسیقی و نظمی که ساعت پخش دلنوازان دارد میتواند از عوامل استقبال بینندگان از این سریال باشد. سابقه پخش مجموعههای تلویزیونی نشان میدهد موسیقی و آواز تیتراژ میتواند عامل نشانهدار شدن آن مجموعه در ذهن مخاطب شود و هویتی جدا از مجموعههای دیگر برایش به وجود بیاورد. ضرباهنگ ماجراهای دلنوازان سریع و بیوقفه است. وقایع سریع و پشت سر هم روی میدهند و ریتم تند فیلمنامه بر حساسیت و التهاب درونی داستان میافزاید. ساختار بصری و نوع چینش میزانسن ساده و آنکادر است تا تمرکز بیننده فقط به داستان و ماجراهای سریال معطوف شود. بسامد استفاده از لوکیشنهای اشرافی و ماشینهای لوکس گرانقیمت نیز در این سریال کمتر از نمونههای مشابه است. همینطور تاکید بر اشیا و ابزارهایی که قرار است مفهومی را منتقل یا در داستان تعلیق ایجاد کنند با نماهای بسته کمتری صورت گرفته که این خود از امتیازهای کارگردانی دلنوازان است.
● جذابیت و غافلگیری
عنصر اصلی ایجاد جذابیت در مجموعه دلنوازان، قصه و کشمکشهای دراماتیک است. در حقیقت وجه برتری و نقطه قوت سریال این است که داستانی پرکشش و جذاب را با لحنی شیرین بازگو میکند. برخلاف نرگس که بیشترین میزان جذب مخاطب را در همان قسمتهای اولیه داشت، نمودار تعداد بینندگان دلنوازان سیر صعودی داشته است. دلیلش این است که با پیش رفتن داستان و روشن شدن مناسبات پیچیده حاکم میان آدمهای قصه کمکم بر تعداد کسانی که مجذوب کشش و هیجان درونی داستان دلنوازان میشدند، افزایش یافت. داستان دلنوازان بر ۲ پایه تعلیق و غافلگیری بنا شده است و بیننده در طول سریال مدام از فیلمنامه رودست میخورد و با اتفاقات جدیدی که در هر قسمت برای شخصیتها میافتد، غافلگیر میشود. سهیلیزاده با گنجاندن چند معمای مبهم در لابهلای داستان توانسته کنجکاوی مخاطب را تحریک کند. بیننده برای پی بردن به سرانجام و سرنوشت شخصیتها، مدام به حدس و گمان متوسل میشود و سریال را با اشتیاق دنبال میکند تا صحت و سقم حدسهایی که زده را امتحان کند.
توانایی دلنوازان در قصهگویی و نشاندن جمع پرشماری از طبقات اجتماعی مختلف پای تلویزیون جای تحسین دارد ولی ۲ آفت همیشگی سریالهای داخلی همچنان دلنوازان را تهدید میکند: یکی کشدار شدن ماجراها و دیگری ضعف در گرهگشایی داستان و پایانبندی سریال. بیشتر سریالهای چند سال اخیر با قدرت شروع میکنند و با ضعف به پایان میرسند. اگر برای پایانبندی و فرجام نهایی داستان دلنوازان برنامهریزی مناسبی نشده باشد ممکن است آن آفت قدیمی به این سریال هم سرایت کند. در حال حاضر داستان دلنوازان از نظر دراماتیک در بهترین جای خود قرار دارد و روال منطقی وقایع به سمت یک پایان کوبنده پیش میرود. باید دید که آیا تیم سازندگان سریال میتواند جذابیتهای داستان را تا قسمت آخر و سکانسهای نهایی ادامه دهد یا نه.
جام جم
اخر فیلم که خیلی وقته مشخصه.
دکتر زند با مهتاب ازدواج میکنه.
یلدا و بهزادم مثل بچه آدم میرن سراغ خونه زندگیشون.
مثل همه فیلما حق به حق دار میرسه و جهانم ثابت میکنه که آدم خوبیه
ستایشم میاد پیش ننه بابای اصلیش زندگی میکنه
ولی نمیدونم چرا اینقدر الکی دارن کشش میدن.![]()
خوب اگه این کارارو نکنن که میشه لاست و یا ....
یا فرار از زندان![]()
من در مورد این یه تیکه ش شک دارم
جهان به این راحتی ها هم از همه اتهاما تبرئه نمیشه، احتمالا یه بلایی سرش میاد . . .
ولی این تیکه های تو ماشین خیلی بد کار شده !منظورم نمای بیــرون هســت !
اه ... اه ... چقدر من از این مهتاب بدم میاد
فکر کنم یلدا مهتاب رو گول زد ... الکی بهش گفت تا در رو باز کنه و اونم فرار کنه بره پیش عموش ...
قضیه مشکوکه ...
یکی از پیامد های این فیلم اگه دیدتون خیلی عمیق باشه :
تو این دور و زمونه مثل مهتاب بچه مثبت نباشید چون بقیه از رفتارتون سوءاستفاده میکنن![]()
من که میگم یلدا سیر تا پیاز داستانو واسه مهتاب تعریف کنه که مهتاب به بهزاد حالی کنه
این قسمت ماله کشی به معنای واقعی بود!!
طرز صحبت کردن مهتاب ، اسلوموشنه!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)