راستش من خيلي شوكه شدم وقتي زماني رو اون آخر كار ديدم.
راستش من خيلي شوكه شدم وقتي زماني رو اون آخر كار ديدم.
واقعا فیلم قشنگی بود مخصوصا این قسمت آخرش
که به نظر من بهترین بود در بین کل فیلم های جنگی ایرانی
یه خبر خوب برای طرفداران سریال:
رئیس شبکه یک اعلام کرده که در حال ساخت پشت صحنه سریال هستیم.
وقطعا در روز جمعه نیست وزمان و روز دیگه ای پخش خواهد شد.تعداد قسمتهای پشت صنه هم مشخص نیست.
من که بی صبرانه منتظرم.حتما پشت صحنه هم مثل سریال جذاب ودیدنی هست.
![]()
گرفتن گاف های تصویری که به گاف های منشی صحنه معروف هستند کار متداولی در سینمای جهان است و آثار بزرگی چون «تایتانیک»، «ارباب حلقه ها»، «تروی» و... خالی از این گاف ها نبوده اند. اما هدف ما...
«در چشم باد» تصویری نادرست و اشتباه به لحاظ بصری و تاریخی از تهران دهه 60 به مخاطب میدهد.
همشهری جوان این اشتباهات را با حضور مجید میر فخرایی مدیر هنری، شهرام كیور منشی صحنه و حسین طاهری ناظر كیفی بررسی كرده است.
تهران دهه60 با مخلفات دهه80
گرفتن گاف های تصویری که به گاف های منشی صحنه معروف هستند کار متداولی در سینمای جهان است و آثار بزرگی چون «تایتانیک»، «ارباب حلقه ها»، «تروی» و... خالی از این گاف ها نبوده اند. اما هدف ما از ارائه این پرونده فقط یادآوری این گاف ها نبوده، بلكه دغدغه اصلی مان بی دقتی هایی است كه در روایت تاریخ معاصرایران اتفاق افتاد. برای این منظور 6 قسمت آخر سریال به شکلی دقیق و دو تا سه بار و طی دو روز کاری مورد بازبینی قرار گرفت . البته یك طرفه هم به قاضی نرفتیم درباره گاف های موجود، مدیر هنری (مجید میر فخرایی)، منشی صحنه (شهرام كیور) و ناظر كیفی (حسین طاهری) توضیحاتی ارائه داده اند. البته میر فخرایی وجود این همه گاف را برنتابید و در اواسط گفت وگو كه به شكل تلفنی انجام میشد تماس را قطع كرد و شهرام كیور هم حاضر نشد تا درباره تك تك گاف ها توضیح بدهد. بنابراین برخی گاف ها بدون دفاعیات هستند.
گاف1: (روسری لیلی) در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب تمامی خانم ها از روسری های تگ رنگ و بلند استفاده میکردند، روسری لیلی در همه سکانس ها کاملا امروزی است/ (پوشش خانم ها) پوشش خانم ها در سال 58و59 کاملا متفاوت با پوشش خانم هایی است که در تصاویر مربوط به فرودگاه ثبت شده است. پوشش هایی که کاملا امروزی است.
دفاعیات / حسین طاهری: یکی از وظایف ناظر کیفی هم زیر نظر گرفتن رعایت چهارچوب اخلاقی، عرفی، دینی و شرعی در سریال است که پوشش ها و شکل ظاهری تصاویر با اصول تعریف شده در سازمان مغایرت نداشته باشند. مثلا در سریال در چشم باد یکی از وظایف اصلی من به عنوان ناظر کیفی دقت در رعایت این اصول درباره بازیگران خارجی سریال بود که در بخش امریکا حضور داشتند و رعایت اصول در بخش هایی که قصه در دوران پهلوی میگذشت.
گاف2:(كیوسك روزنامه فروشی) ماشین غفور در خیابان توقف میکند و بیژن پیاده میشود و چاپخانه پدرش را به غفور نشان میدهد درست در پشت سر آنها دکه روزنامه فروشی با طراحی جدید که متعلق به دهه 80 است دیده میشود. دکه های مطبوعاتی آن سالها آهنی بود و غالبا روی آنها اسامیروزنامه روی بدنه آنها نوشته میشد./ بیژن در همان سال هایی که جنگ تازه شروع شده از یکی از همین دکه های امروزی روزنامه میخرد./ در نمایی که بیژن و لیلی در خیابان مشغول تماشای گروه های اعزامی به جبهه هستند، یکی دیگر از همین دکه ها دوباره در قاب دیده میشود که البته این بار نصفی از آن توسط پارچه ای پوشانده شده است.
دفاعیات /شهرام کیور: مشکل اصلی سینمای ما این است که نه شهرک سینمایی برای دوران معاصر وجود دارد نه شرایطی که بشود صحنه های مربوط به این سال ها را کنترل شده فیلمبرداری کرد. ما در قسمتهایی که در شهرک سینمایی فیلمبرداری داشتیم یا در روستا چون محیط کنترل شده بود، اصلا مشکلات این چنینی نداشتیم اما وقتی وارد فضای شهری میشویم کنترل بخش زیادی از ماجرا از دستمان خارج میشود.
گاف 3: (علمك گاز): در همان محله های قدیمی، همه خانه ها لوله کشی گاز دارند و هیچ تلاشی هم برای پوشاندن علمک های گاز نشده است. ابو عبدالهی یکی از کارمندان بازنشسته شرکت گاز تهران به خبرنگار ما اعلام کرد که از حدود 10 سال قبل شرکت گاز برای جلوگیری از حوادثی که در اثر برخورد خودرو ها با علمک های گاز به وجود میآمد، پایه علمک ها را داخل دیوار کار کردند، در واقع علمک های که در این سریال میبینید مربوط به ده سال قبل است.
دفاعیات1/ مجید میر فخرایی: من یك درخت داده بودم تا بگذارند جلویش، این اشتباه و مشكل مدیر صحنه بوده كه فراموش كرده است.
دفاعیات2/ شهرام کیور : ما تا جایی که امکان داشت همه علمک ها ی گاز و اتومبیل ها را پوشاندیم اما سرعت فیلمبرداری بعضی از صحنه ها زیاد بود و فرصت و امکانات نداشتیم که همه علمک ها را از بین ببریم یا کاری کنیم که اصلا دیده نشوند.
گاف 4: ( پلاك كوچه ) غفور، بیژن را به محله قدیمیشان میبرد، روی دیوار محله پلاک های جدید کوچه ها دیده میشود. در سکانس تعقیب بیژن توسط مامور اطلاعات هم این پلاک های جدید در نمایی ثبت میشود. در یک نمای گذری مربوط به کاروان عروس هم نوع دیگری از این پلاک ها که سر کوچه ها و روی میله های مخصوص نصب میشود، به چشم میخورد.
دفاعیات1/ شهرام کیور: سرعت فیلمبرداری بعضی از صحنه ها زیاد بودو فرصت و امكانات نداشتیم كه همه علمك ها را از بین ببریم یا كاری كنیم كه اصلا دیده نشوند.
گاف 5:(مانتوی دخترهای دبستانی) در نمایی که بیژن و غفور در بازار شهر ری در حال پرسه زنی هستند دو دختر بچه مدرسه ای جلوی آنها راه میروند که مانتوهای آبی و صورتی مدرسه پوشیده اند که البته همه میدانند استفاده از مانتوهای رنگی چند سالی است در دبستان ها رایج شده ، در ضمن شلوار جین سنگ شور دختر بچه ای که مانتوی آبی برتن دارد هم این صحنه جرم را تکمیل میکند./ (كیف یانگوم) این دو دختر بچه ایی که جلوی بیژن و غفور جولان میهند، وقتی پشت به دوربین میشوند صحنه جرم این نما را تکمیل میکنند. همان دختری که مانتوی آبی پوشیده یک کیف یانگومیروی دوشش انداخته که دوربین امیر کریمی کیف را با همان عکس یانگوم در دل حوادث تهران دهه 60 ثبت میکند.
دفاعیات 1/ مجید میر فخرایی: تصویر یانگوم را ندیدم، روی كیف عكس یك دختر ژاپنی است. ما این سكانس ها را حدود دوسال پیش گرفتیم و اصلا آن زمان جومونگ پخش نمیشد.
دفاعیات 2/شهرام کیور: صحنه بازار شاه عبدالعظیم یک صحنه شکاری بود. ما چه طور میتوانستیم با آن شلوغی بازار یک گروه 70 نفره دوربین به دست را در بازار بگردانیم آن هم با پارسا پیروزفر. پی در یک صحنه شکاری نمیشود جلوی عابران را گرفت.
گاف6:( تابلوی السلام علیك) بیژن از پشت پنجره اتاقش در هتل به بیرون نگاه میکند، تصویری از تابلوی «السلام علیک یا ابا عبداله» روی شیشه پنجره منعکس میشود. این تابلو که تصویر آن روی شیشه منعکس شده مربوط به ساختمان کناری هتل است که دقیقا 6 سال قبل، یعنی در سال 1383 نصب شده است..
گاف7: ( فونت تلویزیون ) در یكی از نماهایی كه بین در حال تماشای مستندی از وقایع 13 آبان است، روی تصویر تجمع دانشجویان برای توضیح صحنه فونتی میآید، كه چننین فونتی در آن سال ها اصلا طراحی نشده بود. از این فونت در سال های اخیر در مستندهای واحد مركزی خبر استفاده میشود.
دفاعیات /حسین طاهری: گرچه نمیتوانم به در چشم باد نمره بیست بدهم اما از نظر من این سریال نمره قابل قبولی میگیرد. ما باید به جای گرفتن ایرادهای جزیی که البته وجود دارند و قابل انکار هم نیستند به اهداف کلی سریال توجه کنیم. به این نکته که سریال در چشم باد تمرینی برای اهالی سینما و تلویزیون است تا بتوانیم در ساخت آثار فاخر تبحر پیدا کنیم. مسلما این تمرین شامل آزمون و خطا و ایراداتی هم هست.
گاف8: (سطل زباله) در سکانس مربوط به کاروان عروسی و در نمایی گذری تصویر یکی از همین سطل آشغال های جدید در شیشه پنجره ماشین بیژن دیده میشود.
گاف9:( پراید) خیابان روبه روی هتل شلوغ است، بیژن از پنجره اتاقش به بیرون نگاه میکند، اما در خیابان آنچه که جلب توجه میکند، سر پژوی سفید رنگی است که در گوشه راست تصویر دیده میشود و جلوتر از آن پرایدی پارک شده که روی آن را با چادر پوشانده اند. البته سر و ته پراید از زیر چادر بیرون زده است.
دفاعیات 1/ مجید میر فخرایی: ما برای این صحنه ها 40 ماشین آماده كرده بودیم و این موضوع را انكار میكنم.
دفاعیات 2/شهرام کیور: درچشم باد تنها سریالی نیست که میتوانید از ان ایراد بگیرید، من میتوانم کلی ایراد اینچنینی از مثلا سریال ولایت عشق بگیرم. یا حتی از معروف ترین فیلم های دنیا مثل تایتانیک. که خود کارگردان ان یعنی جیمز کامرون هم پذیرفت. تازه این نمونه ها در محیط هایی که کنترل بیشتری رویشان بودند تولید شده اند.
گاف 10: (اعزام) در سکانسی که بیژن و لیلی برای گشت زنی به خیابان آمده اند کاروان های اعزامیبه جبهه را میبینیم ، این در حالی است که درآن سال ها ، یعنی قبل از سقوط خرمشهر و در زمان ریاست جمهوری بنی صدر هیچ اعزامیبه این شکل به جبهه ها انجام نمیشد.
دفاعیات 1/ مجید میر فخرایی: همه این ها غرض ورزی است به این سریال. چرا از صحنه هایی مثل جنگ و آوردن هواپیما كه برای ما هزینه داشته صحبت نمیكنید.
گاف 11: ( صحن حرم حضرت عبدالعظیم) در سکانس مربوط به سکانس زیارت حرم حضرت عبد العظیم(ع) گلدان های فلکسی در صحن حرم و در حاشیه حوض دیده میشود که در آن سال ها این گلدان ها وجود خارجی نداشتند. در انتهای حوض هم یکی از همین درخت های فلزی چراغانی شده دیده میشود.
دفاعیات 1/ مجید میر فخرایی: فیل های بزرگی مثل سیریانا یا اسپارتاكوسی را چرا بررسی نمیكنید. در تمام این فیلم ها گاف های زیادی دیده میشود ولی شما به آنها نمیپردازید.
دفاعیات 2/شهرام کیور: مثلا وقتی صحن حرم شاه عبدالعظیم کلا عوض شده وقتی چراغ های جدید در صحن وجود دارد، وقتی برای تغییر این چراغ ها به دو هفته نامه نگاری نیاز است، پروسه تولید را نیم شود عقب انداخت پس مجبوریم با همان شرایط کار را پیش ببریم.
گاف12:( عكس امام) در سکانسی که بیژن برای گرفتن پاسپورت ایرانی به سفارت ایران در آمریکا مراجعه میکند روی دیوار تصویری از امام (ره) قرار گرفته ، این عکس در سال 65 توسط علی کاوه از امام گرفته شده و درآن سال ها این تصویر وجود خارجی نداشته است.
دفاعیات/ مجید میر فخرایی: ما در آمریكا به عكس های امام دسترسی نداشتیم. دست آخر توانستیم از انجمن اسلامیآنجا 4 عدد تصویر امام پیدا كنیم كه همه برای آن دوران بود.
گاف13:( پرچم ایران) در همان سکانس مربوط به سفارت ایران روی میز کارمند سفارت پرچمیقرار دارد که در حاشیه رنگ قرمز و سبز آن «الله کبر» کوفی دیده میشود این در حالی است که «الله اکبر» کوفی از 19 اردیبهشت59 به شکل رسمیبه پرچم ایران اضافه شدو وقایعی که ما شاهد آن هستیم در سال 58 در حال وقوع است. اشتباهی که البته در سکانس های تهران تصیح شده و از پرچم های روی میزی همان سال ها و بدون نام الله اکبر حاشیه رنگ ها استفاده شده است.
دفاعیات/ مجید میر فخرایی:من نمیدانم، خط قرمز رویش كشیدم و رنگش كردم. حواسم به این موضوع بود، اما این ایرادها كوچك است. فقط به قصد تخریب است، تخریب تمام زحمات ما.
گاف14: ( تظاهرات) مردم در حال تظاهرات در جلوی لانه جاسوسی هستند. آنچه بیش از هر چیزی در این نماها خودنمایی میکند، پرچم های جدید«یاحسین(ع)»،«یا زهرا(س)» با رنگ های مشکی و قرمز است که در دست تظاهر کننده ها دیده میشود.
دفاعیات/ شهرام کیور: برای فیلمبرداری صحنه تظاهرات با هزار زحمت توانستیم خیابان را ببینیدم، 700 نفر هنرور داشتیم، نیروی انتظامیآنچنان همکاری نمیکرد در این شرایط من منشی صحنه یا حتی طراح صحنه نمیتواند هوای همه 700 نفر را داشته باشد که یکهو مثلا گوشی موبایل از جیبش در نیاورد.
گاف 15: (ایزوگام) بیژن و لیلی در حال صحبت كردن با یگدیگر روی پشت بام منزل پدری بیژن هستند. ایزوگام پشت بام آن هم در سال های اول دهه 60 بدجوری تو ذوق میزد. در آن سال ها اگر قراربود به پشت بام ها خیلی حال بدهند آن را موزاییك میكردند.
دفاعیات/ حسین طاهری: ریتم تند یا کند سریال، این که کدام قسمت ها در کدام لوکیشن ها فیلمبرداری شود و ... طبق خواست و سلیقه کارگردان انجام میشود و من به عنوان ناظر کیفی در این جزییات وارد نمیشوم. ناظر کیفی بیشتر نقش یک پل ارتباطی بین کارگردان و تهیه کننده با سازمان صدا و سیما است و بر عکس.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
دستت درد نکنه. خیلی جالب بودن. مخصوصا ایزوگامه.
راستی:
دفاعیات 1/ مجید میر فخرایی: تصویر یانگوم را ندیدم، روی كیف عكس یك دختر ژاپنی است. ما این سكانس ها را حدود دوسال پیش گرفتیم و اصلا آن زمان جومونگ پخش نمیشد.
یانگوم چه ربطی به جومونگ داره؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به نظر من خیلی بی انصافیه از این سریال اینجوری گاف گرفتن.
چندتاشو قبول دارم ولی در کل اگه خیلی وارد بودن از فیلم نامه و بازیگرا و بقیه چیزا ایراد در می آوردن...
مصاحبه خبرنگار خبرگزاري فارس با «ستاره صفرآوه»
خبرگزاري فارس: بازيگر نقش ليلي در سريال ايراني «در چشم باد» معتقد است كه سينما و تلويزيون ايران امروز پيام خود را به ملتهاي جهان ميرساند و همزمان از ايران چهرهاي انساني و فرهنگي به نمايش ميگذارد كه كاري بس بزرگ است.
«ستاره صفرآوه» در گفتوگوي اختصاصي با خبرنگار خبرگزاري فارس در دوشنبه، با بيان اين مطلب افزود: امروز برخي رسانهها و حتي سينماهاي برخي كشورها تلاش ميكنند تا چهره و وجهه ايران را در اذهان و افكار عمومي جهان خدشهدار كنند و به همين دليل تصويري خشن و رعبآور از ايران براي افكار عمومي جهان ترسيم ميكنند كه ايران را تهديدي براي جامعه بشريت جلوه دهند.
بازيگر تاجيك نقش «ليلي» در سريال ايراني «در چشم باد» افزود: اما كافي است تا هر كس يك بار به ايران سفر كند تا به باطل بودن همه اين ادعاها پي ببرد و به اين حقيقت برسد كه ايرانيان مردمي شريف هستند و بهدنبال فرهنگ، علم و دانش بوده پيام آنان به جهانيان پيام صلح، سازندگي، برادري و دوستي است.
صفراوه تصريح كرد: بهدليل همين ويژگيهاست كه از اكثر فيلمهاي ايراني در بسياري از نقاط جهان استقبال ميشود و من فكر ميكنم هدف اصلي فرهنگ و فيلمهاي ايراني مرهم گذاشتن روي زخمهاي جامعه بشري است؛ بنابراين شك ندارم كه هنر و فيلم ايران با اين رويكرد بشر محوري بيش از پيش فراگير و جهاني خواهد شد.
طبق قرار قبلي «ستاره صفرآوه» در موعد مقرر در محل دفتر خبرگزاري فارس در شهر دوشنبه حاضر شد.
وي پس از ورود به دفتر گفت: فضاي دفتر فارس مرا به ياد محيط صميمانه ايران انداخت.
روحيه مثبت صفرآوه موجب شد، تا بلافاصله و بدون مقدمه گفتوگو درباره بازي وي در سريال «در چشم باد» را آغاز كنيم و نظرش را درخصوص ايران جويا شويم كه مشروح اين مصاحبه بدين شرح است:
فارس: لطفاً خود را به خوانندگان فارس معرفي كنيد و بگوئيد كه چه شد كه در اين سريال حضور يافتيد؟
صفرآوه: متولد قزاقستان و فارغ التحصيل رشته خبرنگاري صداوسيما با گرايش كارگرداني از دانشگاه هنرهاي زيباي كشورم هستم و در حال حاضر روزنامه نگاري را در اين دانشگاه تدريس ميكنم. قبل از بازي نقش «ليلي» در سريال تاريخي «در چشم باد»، در شبكه اول سيماي تاجيكستان مجري اخبار روسي و تاجيكي بودم و هرگز فكر نميكردم كه روزي در سينماي ايران حضور پيدا كنم، غافل از آن كه تقدير غير از آن چيزي بود كه من تصور ميكردم و برخي اتفاقات همه چيز را به كلي تغيير داد.
ماجرا از آنجا شروع شد كه يك روز همراه خانواده در منزل مشغول تماشاي تلويزيون تاجيكستان بوديم كه در اين ميان برنامهاي با نام «موضع» پخش ميشد كه بخشي از آن به بازي بازيگران تاجيك در يك سريال ايراني اختصاص يافته بود.
در اين برنامه خانم «لطافت يوسفي» كه يكي از هنرمندان خوشنام تاجيكستان است، از نقش خود در اين سريال صحبت ميكرد و همزمان صحنههايي از فيلمبرداري پخش ميشد. صحنههاي سريال آن قدر جذاب و ديدني بود كه يك دفعه غبطه خوردم كه "اي كاش من جاي خانم يوسفي بودم "، ولي زود به خود آمدم و گفتم "تو كجا و خانم يوسفي كجا ".
ولي پس از گذشت يك سال اتفاق عجيبي افتاد و كارگردان نامي ايران «مسعود جعفريجوزاني» با تعدادي از همكاران خود به تاجيكستان آمدند تا براي اجراي نقشي در سريال يكي از خانمهاي تاجيك را انتخاب كنند و بنده هم در رديف ديگر داوطلبان براي تست حاضر شدم، اما اميد چنداني براي انتخاب شدنم نداشتم.
وقتي خبر پذيرفته شدنم را به من دادند بينهايت خوشحال شدم، زيرا دقيقاً براي بازي در همان سريالي انتخاب شده بودم كه در مورد آن در برنامه «موضع» صحبت شده بود و نام آن «در چشم باد» بود كه خانم «لطافت يوسفي» و هنرمند سرشناس تاجيك «حبيبالله عبدالرزاقاف» در آن ايفاي نقش ميكردند.
در اينجا ميخواهم به نكتهاي اشاره كنم و آن اين كه سه ماه قبل از انتخاب شدنم براي اجراي نقش «ليلي» خواب عجيبي ديدم. در خواب ديدم كه سوار بالگردي شدهام و از روي تپههايي پرواز ميكنم و در نهايت به منطقهاي رسيدم كه از آنجا نسيم خنكي ميوزيد و بوي خوشي در تمام آن منطقه پراكنده شده بود و مرا در همانجا پياده كردند. من داخل ساختماني شدم كه 2 نفر خانم در حال گريم بودند كه من از آنها خواستم به من فرصتي بدهند تا لوازم مورد نيازم را از مغازههاي اطراف تهيه كنم و سپس بازگردم كه آنها نيز به من اجازه دادند و من هم رفتم ولي ديدم كه همه فروشگاهها بسته است و نزد آن 2 خانم بازگشتم ولي اين احساس را داشتم كه من بايد كار مهمي را انجام دهم.
چون بيدار شدم اين خواب را به فال نيك گرفتم و زماني كه براي اجراي نقش وارد شهرك سينمايي غزالي شدم، بلافاصله اين احساس به من دست داد كه گويا قبلا اين محل را ديدهام. در يكي از روزها كه به تماشاي اين شهرك مشغول بودم، بهدنبال پيدا كردن دليلي براي احساس آشنايي خود با اين شهرك ميگشتم كه ناگهان چشمم به تپه ها، سپس گنبد و مغازههاي دكور خيابان «لاله زار» اين شهرك افتاد و بهناگاه به ياد خوابم افتادم و دريافتم كه اين شهرك را با اندكي تفاوت در خواب ديده بودم و اين ماجرا را همان موقع براي دوستانم تعريف كردم.
فارس: با توجه به اين كه شما براي اولين بار در يك سريال بازي كرديد، آيا ايفاي اين كار برايتان مشكل نبود؟
صفرآوه: هر چند در تلويزيون تاجيكستان به عنوان يك مجري مشغول كار بودم و در دانشگاه نيز تا حدودي با دروس مربوط به هنر و بازيگري آشنا شده بودم، ولي واقعا بازي در برابر دوربين كاملاً متفاوت بود.
به همين دليل اضطراب و نگرانيهاي فراواني داشتم چون در اين سريال تاريخي بايد صحنهها با حداكثر نزديكي با واقعيت اجرا ميشد كه براي يك بازيگر غيرحرفهاي كار سختي بود؛ ولي بايد از آقاي جوزاني تشكر كنم كه حق استادي را بر اينجانب به طور كامل ادا كردند زيرا اگر همكاري و رهنماييهاي ايشان نبود، قطعا نميتوانستم موفق باشم.
فارس: از اينكه مدتي را با گروه هنرمندان ايراني بودهايد، چه احساسي داريد؟
صفرآوه: بدون ترديد شركت در يك كار هنري ايراني با شركت در كار هر كشور ديگر جهان متفاوت است. همزباني، همديني، تاريخ و تمدن مشترك، سنتهاي مشابه و بسياري خصوصيات ديگر كه شما شايد در هيچ يك از كشورهاي دنيا نتوانيد پيدا كنيد و دقيقاً همين موضوع بود كه پدرم بعد از انتخاب شدنم براي نقش «ليلي» نه تنها مانع رفتنم به ايران نشد، بلكه از اين امر استقبال كرد. پدرم به من گفت: برو، ايران سرزمين شريفي است، امنيت كامل و مردم همزبان و مؤمني دارد و ايرانيان براي زنان احترام زيادي قائلند.
فارس: همكاري با هنرمندان ايران چه تاثيري در نوع نگاه شما بر جمهوري اسلامي ايران داشته است؟
صفرآوه: البته بنده هميشه به ايران توجه داشتم و اخبار مربوط به ايران را پيگيري ميكردم اما باز هم به قول معروف «شنيدن كي بود مانند ديدن». حضور در ايران فرصت مغتنمي بود تا بتوانم با مردم شريف و فرهنگ غني اين سرزمين و علم و دانش آنان بيشتر آشنا شوم. احترام به مادران و خواهران، تلاش براي فرا گرفتن دانش، با آرامي صحبت كردن، از گفتار تند پرهيز نمودن، مهربان بودن و باز صدها اخلاق مثبت ديگر را جزء لاينفك هويت ايراني ديدم كه واقعا جاي استقبال و خوشحالي دارد.
فارس: يعني اگر پيشنهاد ديگري از طرف كارگردان هاي ايراني براي اجراي نقش بشود، ميپذيريد؟
صفرآوه: فيلم نامه خوب باشد، چرا نپذيريم؟
فارس: بعد از پايان بازي در اين سريال به ايران سفر كردهايد؟
صفرآوه: آري چندي قبل در ايران بودم و در برنامههاي زنده «زنده رود» تلويزيون اصفهان و همچنين شبكههاي اول و دوم ايران حضور پيدا كردم. مردم اصفهان نيز بسيار شريف مهمان دوست و مهمان نواز هستند و من فكر نميكردم كه مردم بنده را به ياد داشته باشند، ولي مثل اين كه «ليلي» را فراموش نكردهاند.
فارس: مگر طي 2 سال و نيمي كه براي بازي در سريال «در چشم باد» در ايران به سر برديد، از اصفهان بازديد نداشتيد؟
صفرآوه: طي اين مدت ما به كار فيلمبرداري از سريال مشغول بوديم و به محلهايي سفر ميكرديم كه قرار بود در آنجا، بخشهاي مختلف سريال را فيلمبرداري كنند. به اين دليل نه تنها فرصت بازديد از اصفهان را نداشتم، بلكه بسياري ديگر از شهرهاي تاريخي اين سرزمين حماسه و فرهنگ را هنوز نديدهام.
فارس: آقاي جوزاني در يكي از مصاحبههايشان پيام اين سريال تاريخي را تاكيد بر ضرورت بيداري و هشياري ملت ايران در برابر منافع ملي و اعتقادي دانستند تا عزت و شرف اين ملت حفظ شود. نظر شما چيست؟
صفرآوه: بلي، در سريال «در چشم باد» تاريخ 60 سال گذشته ايران روايت شده است و به نظر بنده كارگردان خواسته است تا از اين طريق حافظه مردم نجيب ايران را بيدار و بيدارتر كند و به آنان كمك كند كه بيش از گذشته به فكر خود و هويت خويش باشند.
فارس: به نظر شما فيلم و سريال بهترين راه بازسازي خاطره تاريخي است؟
صفرآوه: درست است، فيلم قدرت بازگويي تاريخ دور و نزديك هر ملتي و كشوري را دارد و فكر ميكنم فيلم ايران در طول سه دهه اخير در اين زمينه كارهاي بسيار ارزشمندي را انجام داده است. سينما و تلويزيون ايران امروز پيام خود را به ملتهاي جهان ميرساند و همزمان از ايران چهره انساني و فرهنگي به نمايش ميگذارد كه كار بس بزرگي است.
فارس: اگر ممكن است در پايان قدري هم درباره خانواده خود صحبت كنيد.
صفرآوه: ما يك خانواده شش نفره شامل پدر، مادر و چهار خواهر و برادر هستيم. برادرم «وطن» در سريال «در چشم باد»، نقش افسر روس «بوريس ورسلوگين» را بازي كرده و حالا در رشته كارگرداني سينما در آمريكا تحصيل ميكند. وطن كه اكنون 26 ساله است، فارغالتحصيل دانشكده برنامهريزي اقتصادي دانشگاه تكنولوژي تاجيكستان است ولي حضور در سريال «در چشم باد» او را به حدي متحول كرد كه تصميم گرفت در رشته كارگرداني تحصيل كند.
خواهرم «سياره» 20 ساله و دانشجوي سال سوم دانشكده شپكين مسكو بوده و در رشته بازيگري مشغول به تحصيل است. وي در يك فيلم روسي نيز بازي كرده است. خواهر كوچكم «سعيده» امسال تحصيلات متوسطه را به پايان رسانده است.
خانم صفرآوه در پايان اين مصاحبه، يك تقويم ديواري را كه با عكسهايي از سريال «در چشم باد» تزيين شده بود، با امضاي خود به دفتر فارس اهدا كرد.
سلام
خارج از بحث نقاط ضعف سریال در مجموع سریال قشنگ و به یاد ماندنی بود.به خصوص اون سکانسی که بیژن به پسرش میرسه و در آغوش پسرش جان می بازه.این سکانس بسیار زیبا بود و اشک منو در آورد...
بالاخره بعد سالیان سال یک سال ایرانی جالب دیدم
دست جعفری جوزانی درد نکنه
با وجود سوتی هیا زیادی که داشت سریال قشنگی بود
سلام
ئههه اینم تموم شد که
صحنه های جنگیه آخرش قشنگ بود ولی واقعا حیف پیروزفر که بازیه قشنگش با بازیه مسخره ی زمانی داغون شد..
آخه من نمیدونم این زمانی بازی بلده؟که چی؟که چون بلده اشک بریزه بیارنش؟توی اون لحظه ی آخر پیروزفر خیلی زیبا بازی کرد ولی واقعا گریه و حس زمانی گند زد....دقیقا مثل دیدار یعقوب و یوسف من خندم گرفت جای اینکه گریم بگیره
به نظرم این سریال اگر بدیه زیادی نداشت که به چشم بیاد،با انتخاب زمانی گند زد به صحنه ی آخر
اون پسر بیچارهه که تو ماشین مرد خیلی خنده دار بود....کسی که یه مدت تیر خورده وقتی میمیره اصولا به پهلو میفته نه اینکه انگار سکته کرده باشه به پشت بمیره
کلا سریال باحالی بود ولی باحالیش به نظر من تا زمانی بود که این تو خارج بود...از وقتی که اومد ایران یه جوری شد واسه ی من
...و خوشحالم این دفعه پول زیادی پای بازیه مسخره زمانی نرفته
![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)