اون که آره ...اولاً- من خوشگل ترم
مگه چن سالته ؟!ثانیاً - سنش چی؟ تابلو از من بزرگتره![]()
![]()
--
--
اون که آره ...اولاً- من خوشگل ترم
مگه چن سالته ؟!ثانیاً - سنش چی؟ تابلو از من بزرگتره![]()
![]()
نه بابا درستنهرکار میکنم این لینکا باز نمیشنف تقلبین؟؟؟ یا دارین زیراب میزنین؟؟
یه چند دقیقه p30world رفت تو کما همین سوتی بازار هم واسم باز نشد
دوباره امتحان کن
دست شما درد نکنه زیر آب زنی؟![]()
آره دیگهاون که آره ...![]()
![]()
17 تموم شد رفتیم تو 18 گرچه بزرگتر از سنم نشون میدم ولی نه در این حد فجیع!مگه چن سالته ؟!![]()
Oh My GOD !!!!!!کاربراني که اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 9 (9 کاربران و 0 مهمان)
pouria007, feri88, Iman_m123, IranNama, kafi, Ni_nigc, omid81+, seyyedi
اون روز داشتم کانتر بازی میکردم آنلاین بعد یهو nextmap و timeleft رو قاطی کردم زدم :
nexttime بعد دیگه ...
![]()
دوستان سلام
چی کار کنم دیگهشما که Iq از منم وخیم تره
من که سوتی نمیدم حالا هم که دادم این طوری شد
یه نگاه به شماره بنداز متوجه میشیمن که نفهمیدم سوتی را !! کسی هست برای من توضیح بده؟
ایول بابا ایولهمین دم اذان سری عاومدم آن شم ببینم چه خبره چشم افتاد هب این پست ، سریع رفت رو شماره !!! نوشته بودی شمارم اینه : 0912...
منم اوردم این پایین نقل قول کردم نوشتم بچه آدم هیمنجوری شماره نمیده !!!
شانس آوردم برای پربارکردن پستم گفتم یه بار سوتیو بخونم یه تیکه ای بندازم ،که متوجه شدم خودم سوتی دادم
ولی ایول خیلی حال کردم ، کلی خندیدم
میخواستم آخرش توضیح بدم اما با خودم گفتم بزارم شاید یکی نفهمه یه سوتی بده
این آخرین سوتیه این ماهه ، البته دوباره چند روز بعد مهمونی هستیم معلوم نیست سوتی بدم یانه !!
امروز یک بنده خدای حاج آقایی زنگ زد خونه !! بعد از احوال پرسی و روزتون قبول باشه و زمزمه دعای فرج .... رسیدیم به آخر گفت التماس 2 عا
گفتم خیلی ممنون مرسی ، کوچیکتیم !!! ، از اونجایی که صدایی از پشت گوشی بلند نمیشد ، پی به سوتیه خود بردم و رفتم تو فکر حدود 10 ثانیه ، تا یادم بیاد این موقع ها اقوام چی میگفتن ، گفتم محتاجم به دعای شما و تیلیف رو گذاشتم....
dmchf ndfjujuemc fnjdf![]()
دیروز رفتم دانشگاه به شدت درگیریه فکری داشتم
می خواستم برم دستشویی سرمو انداختم رفتم تو دیدم یه پسر داخل وایساده داره چپ چپ نگاه میکنه
بهش گفتم خجالت نمیکشی؟
اینجا چه کار میکنی زود برو بیرون تا ابروتو نبردم
پسره گفت خانوم شما حالتون خوبه؟
گفتم به خودم مربوطه زود برو بیرون
گفت فکر کنم شما اشتباه اومدینا
گفتم نه اقا مطمعن باش که شما اشتباه اومدین
حالا زود برو بیرون
پسره هم دید من عصبیم هیچی نگفت رفت بیرون
وقتی از در اومدم بیرون دیدم که دخترا دارن از دستشویی بغلی میان بیرون گفتم وا عجب دوره زمونه ای شده همه گیج شدن
بعد وقتی اومدم خونه و یه کم حالام بهتر شده بود به همین نتیجه ای رسیدم که شما خوانندگان گرامی الان رسیدین
من شوت بودم نه اونا
سوتیست های گرامی:
آروم باشین به همتون سوتی میرسه
راستی
این روز ها همه سوتی میدن، شما چطور؟
رفته بودم تاپ بخرم با دوستم در به در دنبال تاپ دکلته میگشتم چیز خوب پیدا نمیکردم
رفتم تو یه مغازه دیدم روی رگال چند تا تاپ اویروزن کردن
خوشحال خوشحال به دوستم گفتم ساناز بدو بیا تاپ دکلته دیدم
فروشنه شروع کرد به خندیدن تو دلم گفتم عجب ادم بیشعوریه ها
بعد نگو تاپ هارو وارونه اویزون کرده بودن من فکر کردم دکلته هست بعد بندهایه دور گردنیشم فکر کرده بودم دور کمر بسته میشه
وای که چه ابرویی ازم رفت
داشتم در مورد بندهاش به ساناز توضیح میدادم که باید دور کمر ببندیم که فروشنده طاقت نیاورد گفت خانوم تاپو وارونه گرفتین دستتون
دیگه تو اون مغازه پا نمیزارم![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)