نرنجم که با ديگری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کني!؟
نرنجم که با ديگری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کني!؟
يادت هست از گربه ی باغچه مان ترسيدی ؟
يادم هست گربه را ترساندم ؛
و به تو قول دادم ،
که از آن پس تا ابد در کنارت می مانم.
يادت هست مجنون شدم ؟ يافرهاد ؟
از روزی که يادم هست تو ليلی بودی ؛
و هنوز هم هستی ، و تا ابد خواهی ماند .
يادم هست ظرفم را که شکستی ،
با خودم گفتم : عشق را بايد کشت ،
يابا دروغ ، از روبرو ، يا با خيانت ، از پشت .
پس از آن روز - تا امروز -
نه « دوستت دارم » ارزشی داشت ، و نه عشق معنی می داد .
.................
يادم هست که يک بار خيانت کردم ،
و چه حرفهايی که روزی هزار بار آرزو مي کنم هرگز نمی شنيدی .
و يک عمر دروغ گفتم ،
و تو فهميدی ،
و دلت نشکست ؛ خُرد شد ، ريزريز شد و زمين ريخت .
پس از آن روز - تا امروز -
نه « دوستت دارم » هايم رادوست داشتی ، نه به چشمانم اعتماد .
من در آئينه با تو سخن مي گويم :
با تو دارم سخني –
با تو اي خفته به هر موج نگاهت فرياد !
با تو ام اي همدرد !
با تو ام اي « همزاد» !
با تو اي مرد غريبي كه در آئينه به من مي نگري !
گوش كن با تو سخن مي گويم :
من غريب و توغريب –
از همه خلق خدا –
تو به من هم نفسي –
غير تو هم سخن و همدل من –
در همه ملك خدا نيست كسي .
هاي ... اي محرم من !
روي در روي تو فرياد كنم –
تا به دادم برسي .
میگی از بارون خوشت میاد
ولی وقتی بارون میاد چتر میگیری بالا سرت.
میگی از برف خوشت میاد
ولی تحمل یه گوله برف رو نداری.
میگی از پرنده خوشت میاد
ولی میگیری شون میندازی شون تو قفس..
بعد میگی نترسم
وقتی میگی عاشقمی؟!
دور ميز قهوهای
تا شب
تا ته كشيدن
سيگار و قهوه و حرف٬
مینشينيم.
مینشينيم و
افسردگیهایمان را قسمت میكنيم؛
چنان مساوی
كه به هركس چيزی نمیرسد
از هيچ چيز
می گوید
چقدر تو
به این پیراهن می آیی!
به این گفتگو دل خوش نکن!
به خودم مطمئن نیستم !
این شبح که مثل من
از تنهایی می ترسد
به آینه که می رسم
چقدر حق داشتم
که به تو نگاه کنم
و اندازه همه راههای نرفته
دوستت داشته باشم!
هفته نام عجیبی است به روزهای من!
دو پاره نام می نهم
یک پاره با تو
و یک پاره بی تو
هفته تمام می شود...
ته نشین می کنی شیرینی حضورت را
گره کور بر پیشانی ات می اندازی
مشتم را مثل همیشه باز کردی
اخم می کنی ،
باز هم تکه ای از خیال تو در مشتم بود
می شکنم به روی هر چه خاطره ی
بی آبروست
بگذار یک بار هم شده من آوار شوم ...
هوایم را داشته باش
که هوا
هوای دل است…
یادم را به امواج فراموشی مده
شنا نمی داند
غرق می شود…
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)