بزار خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی
هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی
بزار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم
اگه تمومه قصه مون هنوز ترانه سازتم
بزار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی
روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی
بزار خیال کنم تو دلتنگیات غروب که می شه یاد من می افتی
تویی که قصه ی طلوع عشق و گفتی و دوستت دارمو نگفتی
بزار خیال کنم منم اون که دلت تنگه براش
اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش
اون که هنوز دوستش داری اون که هنوز هم نفسه
بزار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه