شدم مست عشقت خدا×××مرا ببخشا به لطف وسخا...
شدم مست عشقت خدا×××مرا ببخشا به لطف وسخا...
ين بحر وجود آمده بيرون ز نهفت کس نيست که اين گوهر تحقيق نسفت
تا اومدي پيش دلم عاشقي رو كردي برام×××آره آره دوست دارم تويي تويي خداي كام...
من وتو هردو عاشق چرا اينقدر اسيريم
كه حتي نميتونيم دل از هم بگيريم
من اگر خوب يا بدم هر چي كه بين همه ام×××عاشقي ز عاشقان پسر فاطمه ام...
ما بدان مقصد عالی نتوانيم رسيد
هم مگر پيش نهد لطف شما گامی چند
سلام ...
دلم ز حلقهي زلفش به جان خريد آشوب
چه سود ديد ندانم كه اين تجارت كرد
درگريز ناگزيريم
گريه شدمعناي لبخند
ماگذشتيم وشكستيم
پشت سرپل هاي پيوند
در جلو آنکه نشيند، آن تويی
در حقيقت صاحب فرمان تويی
ياقوت جان فزايش از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروريده
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)