نگران نباش من هستم... بخش موبایل بعد یو به من نیاز دارهآخه حیفم میاد دوباره سوتی بازار بسته شه! تازه! از همکاری هم برکنار میشم (اسمایل خنده در حد تیم ملی)
خوب پس خودت سریع استعفا بده بعد بیا بگو
یا واسه همه بچه ها پیام خصوصی کن![]()
--
--
نگران نباش من هستم... بخش موبایل بعد یو به من نیاز دارهآخه حیفم میاد دوباره سوتی بازار بسته شه! تازه! از همکاری هم برکنار میشم (اسمایل خنده در حد تیم ملی)
خوب پس خودت سریع استعفا بده بعد بیا بگو
یا واسه همه بچه ها پیام خصوصی کن![]()
بیخیال برکنار شدی بیا خودم برات یه شغل توپ دست و پا میکنم پول زیادی هم توش هست فقط یه کم خلاف ملاف داره توشسوتی بازار هم بسته نمیشه فوقش تورو برکنار کنن نهایتش بنت کنن دیگه سوتی بازار رو نمیبندن حالا تعریف کن باشه ؟
راستی این امضات که نوشتی N87 مدل گوشی نیست جریانش چیه ؟دیگه تهش N85 که تازه معرفی شده N87 صحنه ش چیه ؟
آقا من یک دوست دارم بچه آخره.
داداشاش و خواهراش رو هم با خودش 11 تا میشن و با پدر و مادرش 13 تا.
بعد 9 تاشون هم موقع تولد مردن یعنی اگر اونا هم بودن میشد 20 تا. واقعا جدی میگم.
بعد یه بار بحث شد جلو همه دوستا؛ بهش گفتم مامان بابات چند وقته ازدواج کردن؟ گفت نمیدونم.
گفتم بر فرض اینکه 20 سال باشه. 2 سال هم عقد و 2 سال هم تصمیم بچه دار شدن نداشتن (!!!)
جونه ما از بابات بپرس چطوری از 16 سال میشه 20 تا نه ماه در آورد؟ بابات عجب آدم فعالی بوده. اگر تو چین بودین بابات رو اعدام میکردن.
خلاصه هرکس یه چیزی گفت.
یکی گفت: حتما وقتی سفره مینداختین بلند یکی داد میزده سر ریــــــــز کی مـــــــــیخواد؟؟؟
یکی میگفت: طفلک مامانت تمام زندگیش فقط زاییده. پس کی زندگی کرده؟
دیگه انقدر گفتند که طفلک ناراحت شد. دلم واسش سوخت. هیچی نمیگفت فقط سرش پایین بود.
_________________________________
سوتی امروز:
با بچه ها آماده شدیم و رفتیم باشگاه. وقتی رسیدیم دیدیم تعطیله.
الان که فکرشو میکنم میبینم جمعه بوده...
_____________________________________
عموم که دبیرستانی بوده سر کلاس معلمه بهش میگه حالت خوبه؟
میگه مگه شما دامپزشکین؟؟؟
به به ! دوستان ما رو باش
باشه سر فرصت می تعریفم!
مرسی از حمایتت کیوان (درست گفتم) جون! (یا کیان!؟)
این N87! مدل گوشی نیس کهN اول فامیل شریفمه و 87 هم سال پربرکت تولدمه
![]()
سلامآقا من یک دوست دارم بچه آخره.
داداشاش و خواهراش رو هم با خودش 11 تا میشن و با پدر و مادرش 13 تا.
بعد 9 تاشون هم موقع تولد مردن یعنی اگر اونا هم بودن میشد 20 تا. واقعا جدی میگم.
بعد یه بار بحث شد جلو همه دوستا؛ بهش گفتم مامان بابات چند وقته ازدواج کردن؟ گفت نمیدونم.
گفتم بر فرض اینکه 20 سال باشه. 2 سال هم عقد و 2 سال هم تصمیم بچه دار شدن نداشتن (!!!)
جونه ما از بابات بپرس چطوری از 16 سال میشه 20 تا نه ماه در آورد؟ بابات عجب آدم فعالی بوده. اگر تو چین بودین بابات رو اعدام میکردن.
خلاصه هرکس یه چیزی گفت.
یکی گفت: حتما وقتی سفره مینداختین بلند یکی داد میزده سر ریــــــــز کی مـــــــــیخواد؟؟؟
یکی میگفت: طفلک مامانت تمام زندگیش فقط زاییده. پس کی زندگی کرده؟
دیگه انقدر گفتند که طفلک ناراحت شد. دلم واسش سوخت. هیچی نمیگفت فقط سرش پایین بود.
اصلا کار خوب و خنده داری نبود!![]()
چند ماهی بود که مزاحم تلفنی نداشتم، تا اینکه دبروز تلفنم زنگ زد.
من : الو، بفرمایید.
طرف مقابل : فوت...فوت...فوت...
من : آخ جان... مزاحم تلفنی!! خیلی وقته که مزاحم تلفنی نداشتم. از نوع فوتی هم که خیلی خیلی وقته. حالا خوبی؟
طرف مقابل : فوت...فوت.
من : مثل اینکه باید سوال های دو گزینه ای ازت بپرسم تا بتونی جواب بدی. خب، حالا اگر از جنس لطیف هستی دو تا فوت کن، اگر هم از جنس خشن هستی یه دونه فوت کن.
طرف مقابل : فوت...فوت.
من : به به، به به، حالا اگر خانوم زیبایی هستی دو تا فوت کن، اگر نه، یه دونه فوت کن.
طرف مقابل : فوت...فوت.
من : بسیار عالی، حالا اگر زنگ زدی که با من دوست بشی دو تا فوت کن، اگر نمی خوای با من دوست بشی یه دونه فوت کن.
طرف مقابل : فوت...فوت.
من : بهتر از این نمی شه! حالا برای فردا قرار بذارم خوبه، دو تا فوت کن، اگر نه یه دونه فوت کن.
طرف مقابل : فوت...فوت.
من : خب، اگر ............... برای قرار خوبه دو تا فوت کن، اگر جای دیگه ای در نظر داری یه دونه فوت کن.
طرف مقابل : فوت...فوت.
من : خب، تا اینجا باهات مودبانه صحبت کردم. اگر بعد از این می خوای حالتو بگیرم دو تا فوت کن، اگر نه قطع کن برو پی کارت.
طرف مقابل : فوت...فوت.
من : خب، خودت گزینه اول رو انتخاب کردی... حالا اگر می خوای ...... .... ......... ........ .... ......... ....... ........ ...... ..... ...... دوتا فوت کن، نه اگر می خوای .... ....... .......... ........... .... .......... ....... ...... ....... یه دونه فوت کن.
یک صدای ظریف و قشنگ ولی خشمگین : خیلی بیشعوری!!!
من :![]()
عزیز خیلی تابلویی که ساختگیه....عین این جوکشو قبلا شنیدیم![]()
مگه خودت نگفتی گیر ندین؟ چه ساختگی چه واقعی؟ به قول خودم تو چندیمن صفحه ی پیش بزار حالمون رو بکنیمعزیز خیلی تابلویی که ساختگیه....عین این جوکشو قبلا شنیدیم![]()
خب معلومه که ساختگیه.
تو ماه رمضون گفتن اشکال نداره.
Ladies & gentelmen یعنی خداییش سوتی کم می دین یا حال ندارین یا می ترسین یا بن شدین ؟
بدین دیگه .
دیگه دارین شاکیم می کنین ها
ebicross , wookman , Mojtaba , Metalica , Winter Girl , *Leila و . . .
حالا ما استعداد نداریم , شما که خدا این توانایی رو بهتون داده ...
بابا همه تو سوتی بازار می دونن که . . . تون رو با سوتی بریدن .
-----------------------------------------------
حالا بی خیال . سوتی رو بچسبیم
دیشب ( جمعه ) بنده منزل پدر و مادر عیال تشریف برده بودم .
همه افطاری تکمیل تناول نموده بودند و ما 2 ساعتی دیر رسیده بودیم .
تلویزیون روشنو سریال "حضرت یوسف " در حال پخش .
به هنگام شام بود و عطش سبب شد تا در خواست نوشابه نماییم .
و از آنجایی که هفته ی قبل برادر خانم بنده برای باز کردن درب نوشابه از کارد استفاده کرده بود و پس از حدود 5 دقیقه زور زدن و تقلا موفق به باز کردن آن شد ، فلذا ایشان را مورد تمسخر قرار داده بودم![]()
, پس این هفته همه از من خواستند تا درب نوشابه را باز نمایم .
من هم با اعتماد به نفسنوشابه را گرفته و درب آن را باز نمودم ( لازم به ذکر است که نوشابه در کمد بود و گرما سبب افزایش فشار و Mobility نوشابه گردیده بود )
اقا راحتتون کنم تا در رو باز کردم صدای وحشتناکی اومد و نوشابه و گازش همین طوری داشت می ریخت که من یه دفعه هول کردم![]()
و نمی دونم چرا نوشابه رو کردم دهنم تا گازش کف زمین نریزه .
حدودا 2 ثانیه خونه ساکت شد و همه داشتن من رو نگاه می کردنو یه دفعه همه ترکیدن و قهقهه می زدن
حالا مگه میشه اینا رو جم کرد![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
. یکی میگه خیلی باحال بود , اون یکی می گه کاش از اون صحنه عکس می گرفتم , اون یکی می گه منو مسخره کرده بودی و خلاصه برنامه یی داشتیم .
-------------------
بچه ها سوتی بدبن
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)