تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 42 از 433 اولاول ... 323839404142434445465292142 ... آخرآخر
نمايش نتايج 411 به 420 از 4326

نام تاپيک: حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید [محدودیت: 2 پست در هر روز]

  1. #411
    آخر فروم باز Dr.FANOOS's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    1,056

    12 در کوچه سار شب

    در این سرای بی کسی ، کسی به در نمی زنــــد
    به دشــت پر ملال ما پـــــــــرنده پـــــر نـــمی زنــــد
    یکی ز شــــــــب گرفتـــــگان چــــراغ بر نمی کنــــد
    کسی به کوچـــــه ســار شب در سحر نمی زنــــد
    نشــــسته ام در انــــتظار این غبـــــــار بی ســـوار
    دریغ که از شبـــــی چنین سپــیده سر نمی زنـــد
    گذر گــــــهی ست پر ستم که اندر او به غیر غــــم
    یکی صــــــلای آشـــــنا به رهگـــــذر نـــــمی زنــــد
    دل خــــــراب من دگر خـــــــراب تر نــــــمی شـــــود
    که خــــــــنجر غـــــمت ازین خــــراب تر نمی زنــــد
    چه چشم پاسخ است ازین دریــــچه های بسته ات
    برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زنـــــــــــــــد
    نه سایه دارم و نه بر ، بیفکنندم و سزاســـــــــــت
    اگر نه بر درخــــــت تر کـــــــسی تبـــــر نــــمی زند


    Last edited by Dr.FANOOS; 21-10-2010 at 00:12.

  2. 3 کاربر از Dr.FANOOS بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #412
    آخر فروم باز s_paliz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    1,293

    پيش فرض

    جویبار لحظه ها جاریست
    چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب ، و اندر آب بیند سنگ
    دوستان و دشمنان را میشناسم من
    زندگی را دوست میدارم مرگ را دشمن.

  4. 2 کاربر از s_paliz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #413
    آخر فروم باز Alireza_SA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    پست ها
    1,301

    پيش فرض

    کوله بار آرزوهات روی دوشت
    تا کجاها رفتی با پای پیاده
    رفتی و به هر چی خواستی نرسیدی
    متاسفم برات ای دل ساده!

  6. 3 کاربر از Alireza_SA بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #414
    اگه نباشه جاش خالی می مونه rahgozare tanha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    موطن آدمی قلب کسانیست که دوستش دارند
    پست ها
    316

    پيش فرض

    دل از همه بريدم تا مهربان بماني
    نامهربان تو رفتي با ديگران بماني ....

  8. این کاربر از rahgozare tanha بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #415
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    517

    پيش فرض

    کاش می شد اشک را تهدید کرد
    مدت لبخند را تمدید کرد
    کاش می شد در میان لحظه ها
    لحظه ی دیدار را نز دیک کرد///
    Last edited by Last Night; 21-10-2010 at 17:34.

  10. این کاربر از Last Night بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #416
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    يه پنجره با يه قفس ، يه حنجره بي هم نفس
    سهم من از بودن تو ، يه خاطرس همين و بس


    تو اين مثلث غريب ، ستاره ها رو خط زدم
    دارم به آخر مي رسم ، از اونور شب اومدم

    يه شب كه مثل مرثيه ، خيمه زده رو باورم
    ميخوام تو اين سكوت تلخ ، صداتو از ياد ببرم

    بزار كوله بارم روشونه شب بزارم
    بايد كه از اينجا برم ، فرصت موندن ندارم

    داغ ترانه تو دلم ، شوق رسيدن تو تنم
    تو حجم سرد اين قفس ، منتظر پر زدنم

    من از تبار غربتم ، از آرزو هاي محال
    قصه ما تموم شده ، با يه علامت سوال

    بزار كوله بارم روشونه شب بزارم
    بايد كه از اينجا برم ، فرصت موندن ندارم

  12. 2 کاربر از M3HRD@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #417
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    517

    پيش فرض

    من از یاران عاشق می نویسم
    ز اسرار شقایق می نویسم
    نه از باران نه از شبنم نه از گل
    من از باغ شقایق می نویسم///
    Last edited by Last Night; 21-10-2010 at 17:48.

  14. #418
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
    همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
    شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

    در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
    باغ صد خاطره خندید،
    عطر صد خاطره پیچید:

    یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
    پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
    ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

    تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
    من همه، محو تماشای نگاهت.

    آسمان صاف و شب آرام
    بخت خندان و زمان رام
    خوشه ماه فروریخته در آب
    شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
    شب و صحرا و گل و سنگ
    همه دل داده به آواز شباهنگ

    یادم آید، تو به من گفتی:
    از این عشق حذر کن!
    لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
    آب، آیینه عشق گذران است،
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
    باش فردا، که دلت با دگران است!
    تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

    با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ - ندانم
    سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
    نتوانم!

    روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
    چون کبوتر، لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم ...

    باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
    تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
    حذر از عشق ندانم، نتوانم!

    اشکی از شاخه فرو ریخت
    مرغ شب، ناله تلخی زد و بگریخت ...

    اشک در چشم تو لرزید،
    ماه بر عشق تو خندید!

    یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
    پای در دامن اندوه کشیدم.
    نگسستم، نرمیدم.

    رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
    نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
    نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ...

    بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

  15. 2 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #419
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    517

    پيش فرض

    هر غمزه ی تو به یک جهان می ارزد
    هر بوسه ی تو به جسم و جان می ارزد
    یک عمر اگر دربدری کرد دلم
    اکنون که تویی به صد جهان می ارزد///

  17. #420
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

    همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
    شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

    در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
    باغ صد خاطره خندید،
    عطر صد خاطره پیچید:

    یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
    پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
    ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

    تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
    من همه، محو تماشای نگاهت.

    آسمان صاف و شب آرام
    بخت خندان و زمان رام
    خوشه ماه فروریخته در آب
    شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
    شب و صحرا و گل و سنگ
    همه دل داده به آواز شباهنگ

    یادم آید، تو به من گفتی:
    از این عشق حذر کن!
    لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
    آب، آیینه عشق گذران است،
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
    باش فردا، که دلت با دگران است!
    تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

    با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ - ندانم
    سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
    نتوانم!

    روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
    چون کبوتر، لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم ...

    باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
    تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
    حذر از عشق ندانم، نتوانم!

    اشکی از شاخه فرو ریخت
    مرغ شب، ناله تلخی زد و بگریخت ...

    اشک در چشم تو لرزید،
    ماه بر عشق تو خندید!

    یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
    پای در دامن اندوه کشیدم.
    نگسستم، نرمیدم.

    رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
    نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
    نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ...

    بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!


  18. 2 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •