تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 42 از 934 اولاول ... 323839404142434445465292142542 ... آخرآخر
نمايش نتايج 411 به 420 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #411
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    امشب دلم به ياد هواي تو مي بارد
    خيس شده ام زير اين باران

    لباس هاي خشکم کجاست ؟

    چمدانم را بسته ام من نيز
    به سوي تو خواهم آمد
    جذبه نگاهت افسار زده است بر قلبم
    مي کشاند مرا به آن سوي تمام حريم ها
    خواهم آمد
    باران که بند آيد
    دلم که آرام گيرد
    چشمهايم را خشک خواهم کرد
    و بعد چمدانم را خواهم برداشت
    راه نگاه تو را پيش خواهم گرفت
    و به سوي تو خواهم آمد
    منتظر باش خواهم آمد
    با تمام احساس هاي لطيفم خواهم آمد
    بار ديگر در عمق نگاه تو غرق خواهم شد
    به سوي تو خواهم آمد
    و نگاه تو را درک خواهم کرد
    خستگي از تن بدر خواهم کرد
    من در کنار تو آرامش خواهم گرفت
    باران که بند آمد
    منتظر باش...... خواهم آمد....

  2. #412
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    صدایت را می شنوم به گاه دلتنگی هایم:
    "می فهمی دارم به چشمات نگاه می کنم"

    و اینک تو کلامم را بشنو:
    "می فهمی که دلتنگت شده ام "
    بی انصافیست صدایت را دریغ کردن
    بی انصافیست
    اما عزیزم این دلتنگی جنس دیگری دارد
    تو را در کنار خود حس می کنم
    اما دستانم نمی تواند وجودت را لمس نماید
    بی انصافیست
    نه؟؟؟
    تو گمان نمی کنی بی انصافی است
    یادم می آید از من پرسیدی می توانم دوریت را تحمل کنم
    گفتم خواهم گریست
    و تو مرا به صبر فراخواندی
    گفتم بخاطر تو صبر خواهم کرد
    صبر خواهم کرد، اما
    اما قول بده اگر آمدی نپرسی سرخی چشمانم و التهاب پلک هایم برای چیست!
    قول می دهی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  3. #413
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    شــــب انتظار

    باز شب شد و عاشق ، زهجران عزیزش
    با ماتم و سوک ، رهسپار سفر خاطره ها شد.
    رهگذر، خسته وتنها گذری کرد
    در کوچه تنهایی
    به جز از چشم عزیزش
    به جز از تیرک مژگان ظریفش
    آسمانی که در اوهام شبانه
    رازی از خلوت یار
    نغمه های انتظار
    به یه دنیای غریب
    به شروع دگری سوق می داد !
    انتظار با وزش ظلمت کور
    به سحرگاه دگر تبدیل شد
    سهم من
    تنها گذری بود از آن کوچه وآن خاطره ها

  4. #414
    در آغاز فعالیت tatina's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    8

    پيش فرض

    یک شب خوب تو آسمون
    یک ستاره چشمک زنون
    خندیدوگفت: کنارتم تا آخرش تاپای جون...
    ستاره ی قشنگی بودآروم و نازومهربون...
    ستاره شد عشق منو منم شدم عاشق اون...
    اما زیادطول نکشیدعشق منوستاره جون!!!
    ماهه اومدستاره رودزدیدوبرد نامهربون...
    ستاره رفت با رفتنش منم شدم بی همزبون...
    حالاشبا به یاد اون
    چشم میدوزم به آسمون...

  5. #415
    در آغاز فعالیت tatina's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    8

    پيش فرض


    وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم
    وقتی که دیگررفت من به انتظارآمدنش نشستم
    وقتی که دیگر نمی توانست مرادوست بدارد
    من اورادوست داشتم
    وقتی که اوتمام کردمن شروع کردم
    وقتی اوتمام شدمن آغازشدم
    وچه سخت است تنها متولدشدن
    مثل تنها زندگی کردن
    مثل تنهامردن...

  6. #416
    در آغاز فعالیت tatina's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    8

    پيش فرض

    یک تبسم زیرکانه .یک عروسک بچه گانه ویک بازی کودکانه
    کافی بودبرای عاشق شدنم وتواین کارراکردی...
    چقدرساده عاشقت شدم.مثل قصه های کودکانه
    توشدی پری قصه های من
    شاهزاده ی سواربراسب سفید
    چقدرساده عاشقم کردی وازآن ساده تررهایم کردی
    گفتم بمان پری قصه های من بی تومیمیرم
    خندیدی وگفتی بازی بود
    گفتم بازی زیبایی بودبیا بازی کنیم
    گفتی من کودک نیستم بزرگ شده ام وبازی نمیکنم
    گفتم مگر بزرگترها بازی نمیکنند؟
    گفتی بازی نه زندگی میکنند
    گفتم پس بیا زندگی کنیم
    مثل بازی...
    گفتی زندگی بازی نیست
    گفتم پس با عشق تو چه کنم؟
    " گفتی رهایش کن بازی بود زندگی کن...! "

  7. #417
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مشق می کنم خاطراتم را
    دیدن و ندیدن را
    شنیدن و نشنیدن را
    گفتن و نگفتن را
    زخم خوردن و شکستن را
    سکوت را و فریادها را
    بارها و بارها
    و در پایان هر خطی بی قرارتر می شوم از گذشته
    هرچند دستانم پرآبله اند اما
    ننوشتن نتوانم
    که زندگی مشق عشق است و دیگر هیچ...


  8. #418
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    «بي معناست اين»
    عقل مي‌گويد،
    «اين است هر چه هست»
    عشق مي‌گويد،
    «شور بختي است اين»
    حسابگري مي‌گويد،
    «جز درد چيزي نيست اين»
    ترس مي‌گويد،
    «سرانجامي ندارد اين»
    زيركي مي‌گويد،
    «اين است هر چه هست»
    عشق مي‌گويد،
    «سخره است اين»
    غرور مي‌گويد،
    «سهل انگاري است اين»
    دور انديشي مي‌گويد،
    «ناشدني است اين»
    تجربه مي‌گويد،
    «اين است هر چه هست»
    عشق مي‌گويد

  9. #419
    داره خودمونی میشه samane joon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران سراسر شادی و نور
    پست ها
    75

    پيش فرض

    کاش دنیا رو میشد با نگاه عشق دید
    اگه خودت هم بخوای دیگران نمی گذارند
    من با خورشید زاده شدم
    و با بهار جوان شدم
    اما با اولین تگاه تو
    در اولین روز زمستان
    ریبا شدم
    مهربان شدم
    و بعد
    آب شدم

  10. #420
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    تمامي عشقم را
    در جامي به فراخي زمين
    تمامي عشقم را
    با خارها و ستاره‌ها
    نثار تو كردم
    امّآ تو با پاهايي كوچك،پاشنه‌هايي چركين
    بر آتش آن گام نهادي
    و آن را خاموش كردي

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •