تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 42 از 640 اولاول ... 323839404142434445465292142542 ... آخرآخر
نمايش نتايج 411 به 420 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #411
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    سوگند به زندگی ،به مرگ ،به عشق پاک ،نمی خواهم ات
    سوگند به شب ، به روز، به ساعت وتیک تاک نمی خواهم ات

    گفتی سه سال پیش : تودرکم نمی کنی ،برو به درک .
    حالا توهم برو به جهنم _هلاک _نمی خواهم ات

    تهدیدمی کنی به آتش وبنزین اسید،اما
    دیگر ندارم ازاین حرفهای توباک ،نمی خواهم ات
    له! له! بزن والتماس کن ،مثل جوانی من
    یعنی هوار بکش ،بمیر ،بیفت به خاک ،نمی خواهم ات

    دنبال من نیا ،که سایه ی من چتر تو نیست !آری !
    ازیاد من برو،اصلن بزن به چاک ،نمی خواهم ات .

  2. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #412
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هیچ تاجی بسرت نیست، خیال ات نرسد!
    هیچ کس در به درت نیست، خیال ات نرسد!

    حق نداری که بسوزانی وآتش بزنی
    دلم ارث پدرت نیست ،خیال ات نرسد!

    بی تو یا باتو بهرحال زمین می گردد
    هیچ کس منتظر ت نیست ، خیال ات نرسد!

  4. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #413
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شب فرو مي افتاد

    به درون آمدم و پنجره ها رابستم

    باد با شاخه در آويخته بود

    من

    در اين خانه تنها تنها ...

    غم عالم به دلم ريخته بود

    ناگهان حس كردم كه كسي آنجا

    بيرون در باغ در پس پنجره ام مي گريد

    صبحگاهان شبنم مي چكيد از گل سيب....

  6. #414
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اين درد هم

    انگار عادتم شده

    دلتنگي هم نمي كنم

    ديگر از نبودنت

    سردم نمي شود

    گريه هم نمي كنم

    آرام گرفته ام

    خنده به لبانم بازگشته

    فردا پنج شنبه است

    مي بيني حالا كه رفته اي

    چه زود پنج شنبه مي شود

    من ديگر به پنج شنبه هاي

    با تو بودن فكر نمي كنم

    تويي كه باور نداري

  7. #415
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    باران شدی ، باید بباری ، بی تفاوت

    کار ی به کار من نداری ، بی تفاوت



    من در تمام شعر های تو غریبم..

    باید مرا تنها بزاری ، بی تفاوت؟



    من شب -- و شاید یک کمی از آن کدر تر

    تو رنگی از فصل بهاری ، بی تفاوت



    من ایستگاه انتظار یک حضورم

    تو سوت سرد یک قطاری ، بی تفاوت



    من کهنه ام ، از نسل آدمهای چوبی

    تو خود همیشه ابتکاری ، بی تفاوت



    باید بگویم ( دوستت دارم عزیزم )

    با آن که تو اصلا نداری ، بی تفاوت



    بگذار راحتر بگویم تا بفهمی...

    تو برج تلخ زهر ماری ، بی تفاوت



    باشد ، خدا حافظ ، تماش میکنم من

    ای دختر شوم و فراری ، بی تفاوت



    عمران میری

  8. #416
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    سايه ، سكوت ، سردي سرداب ، انتظار . گويا كسي دوباره شما را شنيده است
    يك حس تلخ ، فلسفه اي كهنه ، دست تو روي قفس صداي پريدن كشيده است

    داري تلاش مي كني از خاك بگذري ، بايد به سمت نور بيايي ولي چرا ؟
    ناباوري درون تو تكرار مي شود ، شك ريشه هاي سادگيت را جويده است

    هي دست مي كشي به صداهاي رهگذر شايد كسي به مرگ تو ايمان بياورد
    يا تكيه مي كني به كسي كه نبوده است باور نمي كني كه تو را هم چريده است

    توي خودت سراغ تباهي گرفته اي . شايد شروع حادثه هاي دوباره … نه
    ساعت درست مثل همين لحظه بي خبر ، دستي خطوط منتشرت را گزيده است

    وحشت ، اتاق ، سايه ، تو ، خون ، بستري كثيف ، هي درد مي كشي و نفس دست و پا نزن
    بس كن تمام شد شبح عاشقانه ها حالا گلوي عاطفه ات را بريده است

    حالا رسيده اي به خودت سمت نو شدن در تو صداي مبهم يك حس تازه است
    هرگز به لخته لخته شدن خو نمي كني چشمت به فكر ثانيه هاي نديده است

    برگرد جاده فاجعه ي سرخ رفتن است ، پرواز حس مضحك تلخي است هم قفس
    دارد به خون و جيغ و كفن فكر مي كند ، گرگي كه ذره ذره پرت را دريده است

    وقتي چهار سمت به بن بست مي رسد راهي بجز رها شدن از خود نمانده است
    ها پشت پا بزن به تمام گذشته ها ، مثل كبوتري كه خودش را پريده است

  9. #417
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من گاه اندوه زندگي را كه در چشمان جاري تو است با

    لب هايم می بوسم.

    زندگي در اينجا در سكون محض فرو رفته است.

    بیجان است.

    بیحركت است.

    بوي پايان مي دهد.

    بوي نبودن.

    تصويري از مرگ است. مرگ، كه با دهاني دريده ،آرام آرام ما را در

    خود می كشاند.

  10. #418
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مرا دوست نداشته‌باش
    من هنوز به دنيا نيامده
    دل به مردی مرده دادم
    که قبرش سنگ نداشت
    ... چه مردی!

    مرا دوست نداشته‌باش
    مرد من ـــ که روزی عاشق زنی مرده بود ـــ
    زير پایم خفته‌است
    و مرا به هزار اسم آشنا صدا می‌زند
    ... چه صدايی!

    مرا دوست نداشته‌باش
    من دنبال زيباترين جمله ام
    برای سنگ مزار او
    و پيدا کردن تاريخ تولدش
    ... چه تولدی!

  11. #419
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    رسیده ام به شهر نا کجا و دور قبول کن

    به آن پل همیشه سخت و نا عبور قبول کن

    رسیده ام به یک نفر که داد میزند... غزل

    به انتهای کوچه های دور دور قبول کن

    رسیده ام به ابتذال دختران بی ادب

    به شهر گرگهای مست و پر غرور قبول کن

    رسیده ام به یک ترن ، به ایستگا ه آخرش

    به گور مردگان شهر سوت و کور قبول کن

    به شهر خون کودکان بی گناه بی پدر

    به مردمان بی خیال و کور کور قبول کن

    زسید ه ام به(( بهمنی)) به سو یه های(( منزوی))

    به پنجه های آن(( پلنگ پر غرور)) قبول کن

    به انتهای یک غزل ، که تکه تکه می شود...

    به زیر پای مردمان بی شعور قبول کن



    عمران میری

  12. #420
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ما ایستاده ایم
    و لحظه لحظه نوبت خود را
    خمیازه می کشیم
    اما
    این آسیاب کهنه به نوبت نیست
    شاید همیشه نوبت ما
    فرداست !

  13. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •