من از صدای عبور باد
از لابلای موهایت میترسم
من از تعبیر دوگانهی مفهوم عشق
میترسم
من از خواب دیدن پشیمانم
از تمام تعبیرهای خوابت
میترسم
من از صدای عبور باد
از لابلای موهایت میترسم
من از تعبیر دوگانهی مفهوم عشق
میترسم
من از خواب دیدن پشیمانم
از تمام تعبیرهای خوابت
میترسم
در دوردستها
فالفروشی منتظر ماست
باشد .... دیگر به تو نمیاندیشم
ولی بگذار در آن دوردستها
با هم فالی بگیریم
شاید .....
قفل که نمی دانست
وقتی که بسته شود
یعنی خداحافظ
او داشت زندگی اش را می کرد…
در گور سرد خویش
فریاد می زنم
" من زنده ام هنوز"
با لکنتی که مرده تو گویی زبان من…
دیدی گفتم ،
یکی از پرنده های عاشق ، هر سال
میهمان حیاط خلوتِ تو خواهد شد .
حالا آب و دانه
شعر ،
ترانه ،
اصلا" لالایی هم که بخوانی کم است .
برای این همه اتفاق و نشانه
به جای دانه و آب
ایمان باید که بیاوری .
شير مادر، بوي ادكلن مي داد
دست پدر، بوي عرق
(گفتم بچه ام نمي فهمم)
نان، بوي نفت مي داد
زندگي، بوي گند
(گفتم جوانم نمي فهمم)
حالا كه بازنشسته شده ام
هر چيز، بوي هر چيزي مي دهد، بدهد
فقط پارك، بوي گورستان
و شانه تخم مرغ، بوي كتاب ندهد!
كنسرتي به نفع محرومين برگزار كنيم
او مي گويد، موسيقي اصيل، آخر و عاقبت ندارد
اگر داشت، بتهوون در ميدان محسني
بليط فروشي نمي كرد!
زندان برای من
جزئی از زندگیم است
و برای تو
فقط وقتی که با منی
من حبس ابد خوردم
و تو عفو ....
دستانم تشنه ی دستان توست
شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم
با تو می مانم
بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم
زیرا می دانم
فردا بیش از امروز
دوستت خواهم داشت ......
میروی و من فقط نگاهت میکنم
تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم
بی تو، یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای تماشای تو،
همین یک لحظه باقی است
و شاید
همین یک لحظه
اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)