یادم بماند که
من تنها نیستم
ما یک جمعیتیم
که تنهاییم !
یادم بماند که
من تنها نیستم
ما یک جمعیتیم
که تنهاییم !
به قهوه خانه رفتم
تا فراموش كنم
عشقمان را ودفن كنم
اندوه خود را
اما تو پديدار شدي
ازفنجان قهوه ام:
گل رزي سفيد
دلی میشکند
اشکی میریزد
و من ذوق میکنم
که مرا بالاخره دیدی
آنقدر که میگفتند سخت نبود
فقط چند سال آخر عمرم را
تنها بودم !
این روزها، همه چیز را فیل تر میکنند
من هم چند ساعت پیش
قلبم را فیل تر کردم
بیهوده نیست
که بیهوده میگویم
وقتی بیهوده باشی
بیهوده زندگی میکنی
و بیهوده خواهی مُرد
نه !
همیشه برای عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه ای می رسی
که ماه را بر لبانت می نشاند !
مادر ها اسلحه به دنیا می آورند
پدر ها مین می کارند
فرزندان در گیر خاک بازی
دقیق تر که بشوی
همه ی این ها پیداست
کف دستت
و تو از ترس
دستت را می بری
پرت میکنی جایی
خیلی دور
و نمی دانی
که زمین
حاصل خیز ترین مکان
برای دست های بریده است
مگر چند بار به دنیا می آییم
که این همه می میریم ؟!
خاك گور آدم بدشانس
سنگ مستراح مي شود
جنازه ام را بسوزان پسرم
جنازه ام را بسوزان
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)