تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 413 از 934 اولاول ... 313363403409410411412413414415416417423463513913 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,121 به 4,130 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #4121
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    این روزها که می‌گذرد، جور دیگرم
    دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم

    دیگر دلم برای تو پرپر نمی‌زند
    دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم

    دیگر خودم برای خودم شام می‌پزم
    دیگر خودم برای خودم هدیه می‌خرم

    دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم
    دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم

    اسمت چه بود؟ آه از این پرتی حواس
    این روزها من اسم کسی را نمی‌برم

    من شعر می‌نویسم و سیگار می‌کشم
    تو دود می‌شوی و من از خواب می‌پرم

  2. 2 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #4122
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    فضای خسته و پوسیده‌ی زمستانی
    و حسِّ مبهم «شاید تو هم پشیمانی»

    تمام ِ حوصله‌ام را سؤال پیچیده
    پر از تو ام و پر از ابرهای بارانی

    نشسته در اتوبوسی که ایستگاه‌اش را
    به هر کجای جهان می‌شود بچسبانی

    در انتخاب ِ خودم یا تو یا خدایی که ...
    که بگذریم، از این فکرهای شیطانی

    ببین مرا وسط ِ جاده‌های بی عابر
    بدون قلب ِ تو، با عشق‌های جبرانی

    تو را قدم زدم آن‌قدر تا که پیوستم
    به خط ِ ممتد ِ این جاده‌های طولانی

    به اعتراف گناهی نکرده افتادم
    مرا بلند کن از این دروغ پایانی

  4. #4123
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    بگذار زمان روی زمین بند نباشد
    حافظ پی اعطای سمرقند نباشد

    بگذارکه ابلیس دراین معرکه یک بار
    مطرود ز درگاه خداوند نباشد

    بگذار گناه هوس آدم و حوّا
    بر گردن آن سیب که چیدند نباشد

    مجنون به بیابان زد و لیلا... ولی ای کاش
    این قصه همان قصه که گفتند نباشد

    ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت
    آن وعده ی نادیده که دادند نباشد

    یک بارتو درقصه ی پرپیچ و خم ما
    آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد

    آشوب،همان حس غریبی ست که دارم
    وقتی که به لب های تو لبخند نباشد

    درتک تک رگهای تنم عشق تو جاریست
    در تک تک رگهای تو هرچند نباشد

    من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر...
    زنجیر نگاه تو که پابند نباشد...

    وقتی که قرار است کنار تو نباشم
    بگذار زمان روی زمین بند نباشد...

  5. 3 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4124
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    رام من نمیشوند این واژه های حسود
    بگذار فریبشان دهم
    مینویسم
    دوستت ندارم
    اما
    تو بخوان...

  7. این کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #4125
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    آقا گمانم من شما را دوست...
    حسي غريب و آشنا را دوست...
    نه نه! چه مي گويم فقط اين که...
    آيا شما يک لحظه ما را دوست؟
    منظور من اين که شما با من
    من با شما اين قصه ها را دوست...
    اي واي! حرفم اين نبود اما ...
    سردم شده آب و هوا را دوست...
    حس عجيب پيشتان بودن...
    نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...
    از دور مي آيد صداي پا
    حتا همين پا و صدا را دوست...
    اين بار ديگر حرف خواهم زد
    آقا گمانم من شما را دوست...

  9. 2 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #4126
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    وقتش رسيده حال و هوايم عوض شود
    با سار ِ پشت پنجره جايم عوض شود
    هي کار دست من بدهد چشم هاي تو
    هي توبه بشکنم و خدايم عوض شود
    با بيت هاي سر زده از سمت ِ ناگهان
    حس مي کنم که قافيه هايم عوض شود
    جاي تمام گريه ، غزل هاي ناگــــــزير
    با قاه قاه ِ خنده ي بي غم عوض شود
    سهراب ِ شعرهاي من از دست مي رود
    حتي اگر عقيده ي رستم عوض شود
    قدري کلافه ام و هوس کرده ام که باز
    در بيت هاي بعد ، رديفم عوض شود
    حـوّاي جا گرفته در اين فکر رنج ِ تلخ
    انگــار هيچ وقـت به آدم نـمي رسد
    تن داده ام به اين که بسوزم در آتشت
    حالا بهشت هم به جهنم نمي رسد
    با اين رديف و قافيه بهتر نمي شوم !
    وقتش رسيده حال و هوايم عوض شود

  11. 3 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #4127
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    یک شبی مجنون نمازش راشکست
    بی وضو در کوچه لیلا نشست
    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود
    سجده ای زد برلب درگاه او
    پر زلیلا شد دل پر آه او
    گفت یارب از چه خوارم کرده ای
    بر صلیب عشق دارم کرده ای
    جام لیلا را به دستم داده ای
    وندر این بازی شکستم داده ای
    نشتر عشقش به جانم می زنی
    دردم از لیلاست آنم می زنی
    خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم تو مجنونم مکن
    مرد این بازیچه دیگر نیستم
    این تو و لیلای تو ... من نیستم
    گفت: ای دیوانه لیلایت منم
    در رگ پیدا و پنهانت منم
    سال ها با جور لیلا ساختی
    من کنارت بودم و نشناختی
    عشق لیلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق یک جا باختم
    کردمت آوارهء صحرا نشد
    گفتم عاقل می شوی اما نشد


  13. 3 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #4128
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    در ستايش موهايت
    می بویم گیسوانت را
    تا فرشته ها حسودی کنند به عطر تو.
    شانه می زنم موهایت را
    تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا.
    شعر می گویم برای تو
    تا کلمات کیف کنند
    مست شوند
    بمیرند.

    در ستايش دست‌هايت
    وقتي كه دل دست‌هايم
    تنگ مي‌شود براي انگشتان كوچكت
    آن‌ها را مي‌گذارم برابر خورشيد
    تا با ترکیبی از كسوف و گرما
    دوري‌ات را معنا كنم.

    در ستايش چشم‌هايت
    دست خودشان نیست
    وقتی از فرط معصومیت
    با تابشی از جنس عشق
    روح‌های ولگرد بعدازظهر را
    بر نیمکتی سنگی
    کشتار می‌کنند،
    چشم‌هایت ...

  15. این کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #4129
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    بی‌تو اندیشیده‌ام کمتر به خیلی چیزها
    می‌شوم بی‌اعتنا دیگر به خیلی چیزها
    تا چه پیش آید برای من! نمی‌دانم هنوز...
    دوری از تو می‌شود منجر به خیلی چیزها
    غیرمعمولی‌ست رفتار من و شک کرده است
    ـ چند روزی می‌شود ـ مادر به خیلی چیزها
    نامه‌هایت، عکس‌هایت، خاطرات کهنه‌ات
    می‌زنند این‌جا به روحم ضربه، خیلی چیزها
    ...
    هیچ حرفی نیست، دارم کم‌کم عادت می‌کنم
    من به این افکار زجرآور... به خیلی چیزها
    می‌روم هرچند بعد از تو برایم هیچ‌چیز...
    بعدِ من اما تو راحت‌تر به خیلی چیزها..

  17. 2 کاربر از siya22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #4130
    پروفشنال siya22's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    esfahan city
    پست ها
    885

    پيش فرض

    چگونه رود می‌رود به سمت بیکرانه‌ها
    که ابر گریه می‌کند برای رودخانه‌ها
    پرنده غافل است از این‌که تندباد می‌رسد
    وگرنه باز هم بنا نمی‌شد آشیانه‌ها
    و این‌چنین که این‌همه زِ عشق رنج می‌برند
    مرا غمِ تو می‌کِشد در آتش بهانه‌ها
    چراغ و چشمِ آسمان! ستاره‌ها تو، ماه، تو
    پس از تو تار می‌شود شبِ تمامِ خانه‌ها
    اگرچه زخم می‌زنی ولی ترا نوشته‌اند
    به روی صفحه‌ی دلم خطوطِ تازیانه‌ها
    خلاصه بر درختِ دل تو باید آشیان کنی
    وگرنه می‌سپارمش به دست موریانه‌ها

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •