تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 412 از 469 اولاول ... 312362402408409410411412413414415416422462 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,111 به 4,120 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #4111
    آخر فروم باز pouria007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    NeverLand
    پست ها
    1,474

    پيش فرض

    ایول ادعــــا !!
    مگه چشه؟
    دختر عمم اومده بود خونه مادربزرگم داشت شیطونی میکرد منم یه داد سرش کشیدم یه دفعه یادم اومد مادرش هم تو خونه س. سریع شروع کردم بهش محبت کنم و ایــــــنــــا.... بعد که رفتم تو اتاق دیدم مادرش نیست. خیلی ضدحال بود
    من اعدامشون میکنم پدر مادراشون میگن قربون دستت اینا رو آدمشون کن

  2. #4112
    داره خودمونی میشه sempre's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رو صندلي
    پست ها
    46

    پيش فرض

    منم يه سري داشتم نماز صبح مي خوندم خواب خواب بودم مي خواستم برم به سجده جانماز دور بود گفتم: مامان اين مهرو بده به من

  3. #4113
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    رفته بودم خونه مادر بزرگم ... دختر عمم گفت چند تا اهنگ قشنگ بده ... حال نداشتم گوشیمو دادم بهش گفتم خودت بردار ...
    هندز فریشو زد به گوشیم تا آهنگارو انتخاب کنه...یه آهنگ بود که ادای رفسنجانی رو در آورده بودن... یه آهنگ بود که میگفت بحث امروزمون درمورد موسیقیه بعد ادای اهنگ میای از این ورا گذری رو دراورده بود ولی اون اهنگی که اون اورده بود دیسه اون اهنگ بود ... اولش با اون یکی مو نمیزد بعد که شروع میشد میگفت بحث امروزمون بر خلاف بحثای دیروز در مورد نمیدونم چیه...
    ولی من فکر میکردم اون یکی اهنگه خواهرم یکی از هندز فری ها رو گرفت تا اونم گوش کنه همین گرفت دیدم خندید و به دختر عمم یه نگاهی کرد و هندزفری رو در اورد اون 2 تا داشتند هر هر میخندیدند منم اصلا هواسم نبود که اون چیه ...رفتم هندز فری رو بگیرم ببینم چیه که یادم اومد هول شدم فکر کردم اهگو قطع کرده هندزفری رو ازش کشیدم بیرون ولی این کارو نکرده بود!!! حالا اهنگش چی بود از اول تا اخرش تو هر جملش یه چندتایی فحش به زمینو زمان میداد... هول شده بودم همراه با خنده نصفه شبی جیغ میزدم تا بقیه نشنوند ...دختر عمم به خاطر ابروی من همین کارو کرد که واقعا دستش درد نکنه خلاصه هی من جیغ میکشیدم هی اون... از قضا گوشی ما هنگ کرد ... مگه خاموش میشد ؟؟!! اومدم باطریشو درارم باطریش در نمیومد راستی بگم برقم رفته بود من باطری رو که نمیدیدم!!! بالاخره باطری رو دراوردم ولی سرخ شده بودم...عرقمم درومده بود...
    ولی خداروشکر کسی نفهمید اون چی میگفت...ولی چه فایده؟؟؟خرم باشه از جیغ و دادای من میفهمه که اون چیه؟ اوناییم که خوابیده بودن از خواب بیدار شده بودند...
    راستی یه چیم یادم رفت بگم صدای گوشی من کم نمیشه چون دکمه ی کم کردن صداش شکسته (فقط زیاد میکنه) خودتونم که میدونید صدای ان73 چقدره...
    جالب بود ...

    راستی یادش بخیر n73 ...

  4. #4114
    پروفشنال Y@var's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    772

    پيش فرض

    آقا ما هفته چند روز پیش تو تولد امام زمان رفته بودیم مشهد..اون روز قیمت خونه ها رفته بود رو هوا از 30 تومان رفته بود 80 تومان ..
    خلاصه به علت تعداد زیاد تصمیم گرفتیم برای اولین بار تو عمرمون در مشهد تو چادر بخوابیم رفیپتیم یه جایی به نام کمپ باباقدرت...
    خلاصه اونجا یه واحد داشت که نیم ساعت یا 1ساعت یا...! یک بار میومد ... یه بار هر چی صبر کردیم واحد نیومد شاکی شدیم یکی از اقواممون که شوخ رفت وسط خیابون برای هر واحدی که رد می شد دست تکون می داد یه باره یکی از واحد ها که خطش هم به طرف حرم نبود برای رضای خدا وایساد یه باره اون پسره شروع کرد دست زدن بالا پریدن که بدویین تا واحد پر نشده ما هم 20 نفر بدیم حمله بردیم به واحد اما جالبش اینه که فقط یه خانواده 3 نفری غیر ما اونجا اونا جو گیر شدن شروع کردن به دویدن!!! وقتی ما سوار شدیم راننده به پسره گفت تا حالا واحد ندیدی!

    یه جایسه دیگش هم قبل از اینکه بریم بازار کلی خرید کردیم همه رو تو یه بقچه گذاشتیم و گذاشتیم امانتداری و رفتیم حرم وقتی برگشتیم رفتیم بقچه رو از امانتداری گرفتیم چون سنگین بود گفتیم بزاریم زمشن بینمون تقسیم کنیم...خلاصه کنار حرم بقچه رو پهن کردیم و سریع هر کی سوغاتی خودش رو ورمی داشت یه باره دیدم پنج نفر دیگه هم اومده بودن کنارمون به زور کلشون رو تو حلقه ی که ساخته بودیم کردند..من فهمیدم که فکر می کنن حراجیه بهشون گفتم آقا فروشی نیست!مگه باور می کرد(فکرکنم فکی می کرد دارن مفتی یه چیزی میدن)دیدم حرفم کارساز نیست گفتم حالا که اینجوره شروع کردم به شوخی بگم آقا حراجه مفت و مجانی بیا ببر دیدم 10 نفر دیگه اومدن دورمون دیدم وضع داره خراب می شه از محل تجمع گرخیدم..! اونا هم کم کم متوجه شدن حراجی نیست!

    ببخشید اگه نتونستم قشنگتر براتون تعریف کنم اگه خودتون واقعا اونجا بودین و این لحظات رو می دیدین واقعا از خنده می ترکیدین...

  5. #4115
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    امروز با خواهرم رفته بودم بیرون. سوار تاکسی که شدیم من یهو در رو نمیدونم چرا محکم بستم! بعد یارو گفت نمیشد آرومتر ببندین؟ من یهو گفتم: Sorry!! یارو این شکلی شد:

  6. #4116
    آخر فروم باز alizshah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    فعلا هیچ کجا
    پست ها
    5,618

    پيش فرض

    امروز با خواهرم رفته بودم بیرون. سوار تاکسی که شدیم من یهو در رو نمیدونم چرا محکم بستم! بعد یارو گفت نمیشد آرومتر ببندین؟ من یهو گفتم: Sorry!! یارو این شکلی شد:

    منم اینقدر درو محکم بستم که یه بار هم با راننده تاکسی دعوام شد ( نه به اون حالت )
    ولی پیاده شدم تاکسی دیگه سوار شدم

  7. #4117
    حـــــرفـه ای Bill Gates's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    @ Company
    پست ها
    3,465

    پيش فرض

    امروز با خواهرم رفته بودم بیرون. سوار تاکسی که شدیم من یهو در رو نمیدونم چرا محکم بستم! بعد یارو گفت نمیشد آرومتر ببندین؟ من یهو گفتم: Sorry!! یارو این شکلی شد:
    باید صحنه رو واسه در اومدن طرف از این حالت >> << دوباره تکرار میکردی

  8. #4118
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Dr_King's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    پست ها
    205

    پيش فرض

    سلام خدمت دوستان عزیز

    این شرکت سامسونگ هم این چند روزه بد جوره داره گیج می زنه

    امروز من تو دوتا روزنامه عصر ارتباط و جام جم دیدم که شرکت سامسونگ یک Lcd معرفی کرده که مدلش را به جای اینکه بزنه T190 زده T1900 بچه های دیگه هم می گن 2 یا 3 روزه دار این آگهی چاپ می شه اما انگار نه انگار

  9. #4119
    اگه نباشه جاش خالی می مونه bakhishman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    ضلع شرقی جهنم-طبقه ی همکف
    پست ها
    459

    پيش فرض






    چندتا سوتی تلمبار شده از خودم و اهل خونه!!: (همش امروز بود!!)
    1. خواهرم جمعه رفته بود بیرون که یه چیزایی برای یه خواهر دیگم بخره که یه خواهر دیگم پست کنه براش! (اگه فهمیدین چی گفتم برای خودتون دست بزنید!!!) نگو فکر کرده بود 5 شنبه س و زنگ زده بود به خواهرم که میخواس برای اون یکی پست کنه و گفته بود: ااااا. راشین. چرا مغازه ها بستن همشون و اینقدر خیابونا خلوته؟ بعد خواهرم گفت: نمیدونم چرا!!! بعدش به من گفت: نمیدونم چرا یه روز برای من نگذشته!!!
    2. رفته بودیم پیک نیک با همه خونواده. بعد دومادمون گفت: ااااا. چه منظره قشنگی! کی عکس داره؟
    3. همه نشسته بودیم. بعد خواهرم (راشین که گفتم همیشه سوتی لپی میده!) گفت: چقدر گرمه هوا. میچکم!!!! !!!


    ما شاالله خانواده ی سوتی خیزی داریدا
    Last edited by bakhishman; 31-08-2008 at 22:51.

  10. #4120
    اگه نباشه جاش خالی می مونه bakhishman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    ضلع شرقی جهنم-طبقه ی همکف
    پست ها
    459

    پيش فرض

    درد دلمو دوباره تازه کردی چند روز پیش با دوستم که یه ماشین جدید خریدن داشتیم تو شهر دور افتخاری میزدیم که چند تا دختر پاناسونیک رو دیدیم که منتظره ماشینن منم گفتم خانوما گرمشونو بیا برسونیمشون صواب داره خدارو چه دیدی شاید از اونور رفتیم جاهای بهتر بیشتر صواب بردیم یدفعه دوستم گفت ساکت آشنان هیچی دیگه وایستادیم سلام علیک کردیم بعدشم رفتیم خواهرش بود با دختر داییاش
    منم که کم نیاووردم گفتم شرمنده نشناختم ولی دختر داییاتم بد نبودنا موبایل دارن چنان نگاه غضب آلودی کرد که دیگه تا خونه حرف نزدم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •