تک از باد صبا پيشي گرفته
به جنبش با فلک خويشي گرفته
پري را ميگرفت از گرم خيزي
به چشم ديو در ميشد ز تيزي
پس از يک لحضه خسرو باز پس ديد
به جز خود ناکسم گر هيچکس ديد
نظامی گنجوی
تک از باد صبا پيشي گرفته
به جنبش با فلک خويشي گرفته
پري را ميگرفت از گرم خيزي
به چشم ديو در ميشد ز تيزي
پس از يک لحضه خسرو باز پس ديد
به جز خود ناکسم گر هيچکس ديد
نظامی گنجوی
در بیابان فنا گم شدن آخر تا چند
ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم
حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز
حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم
...
مايهي هستي تمامي سوختم بر ياد وصل
مفلسم وحشي به فکر کيميا افتاده م
وحشی بافقی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگرزیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همی میدهدت پند ولی
وعظت آنگاه کند سود که قابل باشی
....
يارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
يارب به خون پاک شهيدان کربلا
يارب به صدق سينهي پيران راستگوي
یارب به آب ديدهي مردان آشنا
دلهاي خسته را به کرم مرهمي فرست
اي نام اعظمت در گنجينهي شفا
گر خلق تکيه بر عمل خويش کردهاند
ما را بسست رحمت وفضل تو متکا
سعدی
Last edited by SevenART; 25-04-2010 at 22:03.
ای کاش می توانستم
یک لحظه می توانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم این خلق بی شما را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند
که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند
داني که در بيان اذاالشمس کورت
معني چه گفتهاند بزرگان پارسا؟
يعني وجود خواجه سر از خاک برکند
خورشيد و ماه را نبود آن زمان ضيا
سعدی
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمده که رهزنم بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم
آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم
مولانا
Last edited by vahidgame; 25-04-2010 at 23:04.
ما بدهكاريم
به كساني كه صميمانه ز ما پرسيدند
معذرت مي خواهم چندم مرداداست ؟
و نگفتيم
چونكه مرداد
گور عشق گل خونرنگ دل ما بوده است
تا بداند خواجه کش دشمن کدام و دوست کيست
در سراي اين و آن نيکوتر استقصا کند
با چنين کم دشمنان کي خواجه آغازد
به جنگ اژدها را حرب ننگ آيد که با حربا کند
منوچهری
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)