يارم چو قدح به دست گيرد
بازار بتان شكست گيرد
يارم چو قدح به دست گيرد
بازار بتان شكست گيرد
در دهر هر آن که نيم ناني دارد از بهر نشست آشياني دارد
در ره نفس كزو سينه ي ما بتكده بود
تير آهي بگشاييم غزايي بكنيم
من مینگرم ز مبتدي تا استاد عجز است به دست هر که از مادر زاد
شرمنده صبح ميخوام برم كوه شب بخير
شب به خیر
دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری
مَرضِیۀ السجایا یا محمودۀ الخصایل
لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ
عشقبازان چنين مستحق هجرانند
آقا ما هم بازي ...
دست از طلب ندارم تاكام من برآيد
يا تن رسد به جانان يا جان زتن درآيد .(حافظ)
دست بدين پيشه كشيدم كه هست
تا نكشم پيش تو يكروز دست
تا نگردي آشنا زين پرده رازي نشنوي
گوش نا محرم نباشد جاي پيغام سروش
شور و آشوبی از جهان برخاست
آمدند آن جماعت از چپ و راست
هم اکنون 6 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 6 مهمان)