دوستان یجاش گیر کردم.بعد اینکه رفیقت نارفیق درمیاد و شکنجه ات میکنن و پسر اون سرهنگ میاد دستات رو باز میکنه و فرار میکنی.رفتم جلو و چند نفری رو کشتم(فقط حال میده چراغا و لامپ ها رو خاموش کنی و با چاقو بکشیشون) ولی الان یجایی رسیدم که همه رو کشتم.البته فهمیدم من اونجام و گاز زدن و منم ماسک رو زدم.یه پله داره که میری بالا و یچیزی مثل یه گوی بزرگ هست که داره کار میکنه و اونو غیرفعال میکنی.بعدش دیگه نمیدونم کجا برم.هیچ راهی پیدا نمیکنم



) ولی الان یجایی رسیدم که همه رو کشتم.البته فهمیدم من اونجام و گاز زدن و منم ماسک رو زدم.یه پله داره که میری بالا و یچیزی مثل یه گوی بزرگ هست که داره کار میکنه و اونو غیرفعال میکنی.بعدش دیگه نمیدونم کجا برم.هیچ راهی پیدا نمیکنم
جواب بصورت نقل قول



