سلام..........حالا بریم تو حال و هوای فیلم saw
(این سوالا از خودم نیست.......اما منم همین سوالا رو داشتم
.gif)
)
سعی کن روی پای خودت وایسی!
- چشاتو وا میکنی میبینی توی قفس گیر کردی.یه چیزی هم رو سرت قفل شده که تو چند دقیقه آینده توسط پیچی که روش نصب شده میخواد مغزت رو سوراخ کنه.یه قفس دیگه هم هست با یه مرد چاق.(تو مثلا لاغری)
یه ترازو بین 2 تا قفس هست. هر کی بیشتر سنگینش کنه کفش رو به طرف خودش (با استفاده از گوشت بدنش) زنده میمونه وگرنه اون پیچ مغزشو سوراخ میکنه.یه ساتور و چاقو هم پیشته.حاظری چیکار کنی که زنده بمونی؟
اینم بگم که با زنده موندنت میتونی یه بچه بی گناه رو از مرگ نجات بدی در غیر اینصورت بچه سلاخی میشه!
والاتا حالا توی چنین موقعیتی نبودم
ولی اگه بودم با اون چاقو خودمو طوری میکشتم وتوی اون چند دقیقه اروم بمیرم!حاضر نیستم که خودمو تیکه پاره کنم.از طرفی هم منتظر نمیمونم که اون پیچ سرمو سوراخ کنه!اینطوری هم من راحت میمردم هم اون بنده خدا با قطع کردن یه تیکه کوچیک از بدنش میتونه زنده بمونه و هم اون بچه رو نجات بده!
---------------------------------------
2- وارد یه اتاقی میشی ... جلوت 2 تا زنجیر هست که هر کدومش رفته به یک طرف.باید اون زنجیر هارو بگیری .
وقتی میگیری پرده ها میره کنار و میبنی یه زن و یک مرد توی قفس مانندی دست و پاشون بسته و روی یه سکویی هستند.این زنجیر ها به هر کردوم به یک سکو وصل هستن.به گردن اون 2 نفر هم از بالا سقف طناب سیم خاردار وصله.اگه زیر پاشون خالی بشه در جا گلوشون پاره میشه و میمیرن.زندگیشون دست تو هست. هر کدوم از زنجیر هارو ول کنی اون طرف میمیره! و تو تحمل نگه داشتن یک زنجیر رو داری
خوب حالا شرح وضعیت اون دو نفر:
جفتشون همکارتن و تو رئیس شرکتشون بودی
:یکی شون مامور بایگانی
یه آدم سالم که هیچ آشنا و فامیلی نداره
دیگری، منشی تو که یه زن میان سال دارای خانواده ایی با پیشینه ی بیماری دیابت
طبق سیاست کاری مدیریت،منشی ات پیر و ضعیف تره، پس ارزش کمتری برای زنده موندن داره
ولی سختی های آینده خانواده اش بواسطه ی از دست دادن اونو میدونی
در حالی با از بین رفتنن مامور بایگانی که دوست خیلی نزدیکت هم هست و خیلی تو شرکت فعاله،آب از آب تکون نخواهد خورد
فقط یک نفر میتونه از این اتاق بیرون بره،و انتخاب اینکه کی از بین بره باخودته
تو باید اجازه بدی یکیشون بمیره تا جون اون یکی سالم بمونه
همانطور که میبینی انتخاب،وقتی با مردمی روبرو میشی که جونشون تو دستته،راحت نیست
انتخاب کن!
اخه این سوالا چیه؟؟اخه چرا منو توی این شرایط قرار میدی؟؟
اگه به من باشه ....(اخه نمیتونم بگم!به قول خودت روبه رو شدن با انتخابهایی که به ارزش جون دیگران تموم میشه راحت نیست!)
ولی خب...اگه به من باشه من زنه رو ول میکنم و دوستمو میچسبم!دلایلم هم به این صورته که که اولا این منشیه عمر خودشو کرده از طرفی مریض هم هست.یعنی به قول گفتنی اخرین ساله عمرشه!چون تا جایی که من میدونم این مریضا بعد از یه مدت دچار کوری میشن!!
از نظر خانوادش هم خودم حمایتشون میکنم (تا اونجایی که بتونم)
ولی پسره چون سالمه و(قاعدتا باید جوون باشه دیگه!) (جدا از بحث دوستیمون) بیشتر لایق زندگیه و میتونه بیشتر مفید باشه!
-------------------------------------------
3-وارد یه اتاق دیگه میشه . توی قفسی 6 نفر به صورت دایره وار روی چرخ فلک بسته شدن.
هر 15 ثانیه یک بار اینا چرخیده میشن و یکیشون میاد جلو تفنگ و اگه کاری نکنی تفنگ به طور خودکار شکلیک میکنه بهش!
فقط 2 تا از اینا میتونن نجات پیدا کنن.تصمیم اینکه کدوم 2 نفر نجات پیدا کنن باخودته
ولی یادت باشه: تفنگ نصب شده .وقتی چرخ فلک 6 دور بزنه ،شروع به شلیک میکنه و اگه هیچ تصمیمی از طرف تو گرفته نشه،هر 6 نفر از بین میرن
برای انتخاب دو نفر،تو باید دکمه هایی که تو جعبه ی بقلت هست را با هم یه بار فشار بدی
به هر حال با این کار دستای خودت رو فربانی میکنی و بی دست میشی!
حالا این 6 نفر به ترتیب:
1- خواهر بزرگت
2- خواهر کوچیکت
3-دوست نزدیکت که حامله هم هست
4-برادرت
5-کسی که جونت رو نجات داده به بار
6-یه بچه گوچیک بی گناه که هیچ نسبتی با تو نداره
خوب انتخاب کن !
خیلی نامردی!اخه اینا چیه؟؟واقعا سخته و من نمیتونم تصمیم بگیرم!
البته دلم بهم میگه که خواهر و برادرمو نجات بدم ولی عقل حکم میکنه که بهترین تصمیم رو بگیرم!
من اگه باشم اون دوست حاملم رو نجات میدم چون دو نفر محسوب میشه!و نفری رو که یک بار جونمو نجات داده!
ولی خیلی برام سخت تموم میشه که اعضای خانوادم رو از دست بدم!
من واقعا این تصمیم هارو درحالتی گرفتم که اگه در اون شرایط بودم و در اون زمان کم چکار میکردم!!
چون زیاد وقت گزاشتم تایپ کردم باید به هر 3 سوال با دقت و دلیل و منتطق جواب بدی.
دلایل انتخابت رو بگی . و اینکه حتما باید انتخاب کنی نگی انتخاب نمیکنی!
منتظرم