یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد،دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل،باد بهاران را چه شد؟
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد،دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل،باد بهاران را چه شد؟
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس.
ابوسعید ابوالخیر.
ستاره ديده فرو بست و آرميد بيا
شراب نور به رگهای شب دويد بيا
شهاب ياد تو در آسمان خاطر من
پياپی از همه سو خط زر کشيد بيا
ز بس نشستم و با شب حديث غم گفتم
ز غصه رنگ من و رنگ شب پريد بيا
الهی گردن گردون شود خرد
که فرزندان آدم را همه برد
یکی ناگه که زنده شد فلانی
همه گویند فلان ابن فلان مرد
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به به
ما را ز خيال تو چه پرواي شراب است
خم گو سر خود گير که خمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بريزيد که بي دوست
هر شربت عذبم که دهي عين عذاب است
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
---
خدایا عاشقان را غم مده![]()
در خرمن صد زاهد زند آتش/این داغ که ما در دل دیوانه نهادیم
Last edited by phoenix.; 20-08-2010 at 09:28.
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
مست آمدی که موجب چندین ملال چیست
هشیار چون شوی به تو گویم که حال چیست
من حرف می کشیدن اغیار میزنم
آن مست ناز را عرق انفعال چیست
خنجر کشی که ما ز تو قطع نظر کنیم
کی میبریم از تو ، ترا در خیال چیست
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)