تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 41 از 934 اولاول ... 313738394041424344455191141541 ... آخرآخر
نمايش نتايج 401 به 410 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #401
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    ابر در ابر در ابر در ابر
    در خودم سوگوارم ،تو اما...

    آخرین سرفه ی یک مسافر
    سوت سرد قطارم، تو اما ...

    من خودت را به تو می سپارم
    جز تو چیزی ندارم ، تو اما...

  2. #402
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    در گوشه ای از اتاقی دور
    کودکی گریه می کند
    و اشکهایش را
    بر دفتر خاطرات من می ریزد

    حق با تو بود
    ما نباید بزرگ می شدیم ...

  3. #403
    در آغاز فعالیت vikijay's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    2

    پيش فرض

    با سلام
    این غزل اولین شعریه که سرودم و اونو به همه شما عزیزان تقدیم می کنم:

    غم عشق


    دردا که غم عشقت آتش زده بر جانم از هجر جگر سوزت خونین شده مزگام

    بزم دل شبکوران فانوس نمی خواهد خاموش شده فانوس از شبنم چشمانم

    دیریست دلم هر شب سودای غمت دارد زین عشق نهانسوزت در تهمت و بهتانم

    من هستی خود جمله پای دل تو دادم دیگر تو چه می خواهی از کیسه و انبانم

    من نیز نمی دانم این عشق جه منشوریست خود نیز بسان او در گردش و دورانم

    در دامگه عشقت می گردم و می گردم از سحر لب و خالت حیرانم و حیرانم

    گفتی تو به من صابر بیرون برو از کویم اما بتو من گفتم می مانم و می مانم !

    (ج-ن)
    Last edited by vikijay; 17-01-2008 at 00:35.

  4. #404
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    حالا که عاشقانه هایمان

    کوههای ست که به هم نمی رسند
    من
    در گله ی آهوانی که رم کرده اند
    از جنگل های تو دور می شوم.
    بگذریم
    پشت این جنگل گاهی دنیا آنقدر کوچک است
    که توی خیابان به هم می خوریم و
    یادت می افتد هنوز زیبا بوده ام.......

  5. #405
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    عشق اينکه دل از او به اشتياق مي افتد
    بدون آنکه بخواهيم اتفاق مي افتد

    اگر چه بار گرانيست گر به دوش نباشد
    مسير چشمه ي بودن به باتلاق مي افتد

    هميشه وقت رسيدن به عمق معني نابش
    گلوي واژه و جمله به اختناق مي افتد

    چه رمزي است خدايا! که بي بلاي وجودش
    ميان زندگي و مرگ انطباق مي افتد

    هنوز هيچ دلي پي نبرده است که اين شور
    چرا بي آنکه بخواهيم اتفاق مي افتد.

  6. #406
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اشتباه گرفته ای
    دریا را
    با کسی که موج برش نمی دارد
    گاهی که دوستت دارم را به آب می زنی.
    اشتباه گرفته ای
    تا من بوده ام
    زمین بودl و چهار دیواری که از بس بلندبود
    دست کسی به من نرسید.
    زنده ای!
    و این گناه دریا نبودن من است
    که تو را توی این
    دامن آبی
    غرق نکرده ام.

  7. #407
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    به دور می رفتم

    به جستجوی راز جهان

    که دودکش خانه ات را دیدم

    نزدیک که شدم

    دریافتم آنچه به دنبالش بودم

    تویی،

    زنی با گیسوانی بافته و

    آوازهایی که خواب خرس را

    پر از کندوهای عسل می کرد

    اینجا فرود آمدم

    و برای بخاری ات هیزم جمع کردم.


    رسول یونان

  8. #408
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    عمارتی زیبا

    در چمن زاری بزرگ

    کنار دریا چه های شیر

    من آنجا زندگی می کنم

    با نامی از انسان و

    شکوهی از خدایان

    اما حقیقت چیز دیگری ست

    من

    در جستجوی او

    تنها به رویا هایم رسیده ام




    رسول یونان

  9. #409
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    من براي سال ها مينويسم ......
    سال ها بعد كه چشمان تو عاشق ميشوند.......
    افسوس كه قصه ي مادربزرگ درست بود......
    هميشه يكي بود يكي نبود........

  10. #410
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    خیال آمدنت دیشبم به سر می زد

    نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد

    به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت

    خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد

    شراب لعل تو می دیدم و دلم می خواست

    هزار وسوسه ام چنگ در جگر می زد

    زهی امید که کامی از آن دهان می جست

    زهی خیال که دستی در آن کمر می زد

    دریچه ای به تماشای باغ وا می شد

    دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می زد

    تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم

    که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد

    ه.ا.سایه

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •