تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 41 از 87 اولاول ... 3137383940414243444551 ... آخرآخر
نمايش نتايج 401 به 410 از 866

نام تاپيک: نويسندگان عزيز ميخواهيم داستان بنويسيم!

  1. #401
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    من الان دو ماهه که دختر نيستم، يه زنم. مي تونم تست بارداريم هم بهت نشون بدم.
    سلام
    تا جایی که میدونم تا 3 ماهگی میشه بچه رو سقط کرد بدون دردسر ... این چرا خودش رو کشت و مارو ناراحت کرد ؟
    از بس داستانت خوبه خواب بودم یک لحظه بیدار شدم به یاد این افتادم اومدم بگم ...

  2. #402
    پروفشنال hamidma's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2005
    پست ها
    648

    پيش فرض

    خوب من با اجازتون داستان کوتاه را برای شما دوستان می گذارم. تقریبا می شه گفت که این نوشته بلندترین داستانکهایی بوده که این مدت برای شما دوستان گذاشته ام. نظر لطفا یادتون نره.

  3. #403
    پروفشنال hamidma's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2005
    پست ها
    648

    پيش فرض

    بچه ها و درخت پیر



    به اول کوچه که رسید، مسیر جوی آب را دنبال کرد تا به درخت پیر و مهربان ، در انتهای کوچه برسد، اما با دیدن چند پسر بچه که در زیر درخت جمع شده بودند ، از حرکت باز ایستاد. بچه ها با پرتاب سنگ به درخت ، میوه های آنرا که روی زمین می افتادند، جمع می کردند.
    مرد جوان با خودش فکر کرد که ای کاش می توانست جلو برود و به بچه ها بگوید:
    "این درخت مهربان همیشه میوه های تر و تازه اش را بدون اینکه او حرفی بزند، به او هدیه می داده"
    " شما اگر میوه می خواهید او خودش به شما می دهد."
    " این درخت پیر سالهای دور وقتی که تازه به این محله آمده بود، همبازی دوران کودکی اش بوده "
    "این درخت حتی خارهایش را وقتی او از آن بالا می رفته، مخفی می کرده تا به او آسیبی نرساند"
    و ....
    اما فکر کرد که گقتن این حرفها احتمالا برای این بچه ها نیز ،مثل بچه های قدیم محله خنده دار و مسخره باشد.
    مرد جوان تا رفتن بچه ها در گوشه ای منتظر ماند و در حالی که یکی یکی شاخه های شکسته ی درخت روی زمین می افتادند، بارها و بارها حرفهایش را در درونش فریاد زد. وقتی بچه ها رفتند ، مرد جوان به دوست قدیمی اش نزدیک شد و با دست هایش سعی کرد به درخت تسلی بدهد، اما سوزش تیغ خارها او را شوکه کرد.
    مرد جوان وقتی با دقت به تنه ی دوست قدیمی و مهربانش، نگاه کرد ، متوجه شد که پر از خار شده است. مرد جوان هنگام بازگشت ،بر خلاف مسیر آب جوی ، دائما در این فکر بود که چه اتفاقی باعث شده که حتی کوچکترین جوانه های درخت پیر و مهربان نیز خاردار شده اند!

  4. این کاربر از hamidma بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #404
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    حميد جون...كوتاه بنويسي...بلند بنويسي....حتّي اگه اصلاً ننويسي...مي‌أوني كه اين جا طرفدار زياد داري...!
    ولي قشنگ بود داستانت...يادمه اول دبستان كه بودم تلويزيون يه كارتون مي‌داد كه خيلي شبيه اين بود...البتّة اولاش....نه آخراش...!

  6. #405
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    سعید کجاست ؟ نیومده ..
    حمید جان قشنگ بود خیلی ... مخصوصا بر خلاف جریان ابش که به ذهنم نمی رسید استفاده بشه ..

  7. #406
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    نا كجا آباد...
    پست ها
    126

    پيش فرض

    سلام به همگي!
    بنيامين، دوست عزيزم منو خيلي شرمنده مي كني. من خيلي خوشحالم كه داستانم روي تو تاثير زيادي داشته، و از طرفي هم ناراحتم كه پايان غمگينش تورو ناراحت كرده... ولي باور كن چاره اي نداشتم! چون اگه پايانش بدون تلخي مي شد، ديگه رو مخاطب تاثيري نمي ذاشت!
    راستي بچه ها، به نظرتون داستانام ارزش اين رو دارن كه جايي بزارمشون تا افراد بيشتري بخوننش، مثل وبلاگ؟!
    نوشته آقا حميد هم زيبا بود و من رو ياد درخت بخشنده، اثر شل سيلور استاين انداخت. تقليدي از اون كه نبود؟!

  8. #407
    پروفشنال hamidma's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2005
    پست ها
    648

    پيش فرض

    با تشکر از لطف شما دوستان گرامی
    همونطور که گفتم من هیچ گونه پیش زمینه مطالعاتی در مورد نویسندگی نداشته ام و اقای شل سیلور استاین هم بار اول هست اسمشون ررو می شنوم. ولی به هر حال برام افتخاره که شبیه به نوشته یک بزرگ بوده.

  9. #408
    اگه نباشه جاش خالی می مونه western's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    for sale
    پست ها
    469

    پيش فرض

    حمید جان داستانت رو پسندیدم اما اینم بگم به پای اون مسجد نمی رسه اونجا خیلی باحوصله تر تشریح کرده بودی
    و بخاطر پایان شیرینش تاثیر مثبت روی خواننده می ذاشت البته این نظر منه اما در این داستانت خیلی تعجب کردم
    که به عنوان یک پسر همجنست رو اینطور شناختی و اینطور خوب از حال و روز دخترانی که در دام چنین پسرانی می افتند باخبری!اینکه آخرش دختره خودکشی کرد هم منطقی بود چون همونطور که گفتم خوب درک کردی که دختر ها چون موجودات حساسی هستند برخوردشون با چنین مسایلی اینطور شدید می شه منکه هنوز هم فکر می کنم اگه حوصله کنی و رمان بنویسی موفقیت بزرگی بدست میاری اما از این داستانت هم معلوم بود زیاد حوصله نداری!داداشم تخمه بشکن حوصله ات سر نره یک شاهکار ارائه کن!

  10. #409
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    نا كجا آباد...
    پست ها
    126

    پيش فرض

    وسترن! بابا من سعيدم، نه حميد!
    البته شما مختاري، هر چي دوس داري صدامون كن آبجي!
    اينكه گفتي كم حوصله هستم و ... واقعا يه مقدار بي انصافيه! شما داري مارو مي اندازي تو چاه رمان نويسي، كاري كه علاوه بر حوصله، پشتكار، دقت، تجربه، لطف خدا، وقت كافي بدون ترس از امتحانهاي دانشگاه و... مي خواد كه فعلا ندارم!
    اين داستان هم فكر كنم جنبه فمينيستي منو خوب نشون داد، چون تو بعضي از نارفيقاي قديمي دوران دبيرستان، كسي رو سراغ داشتم كه اهل اين جور روابط كثيف بود و هست- اين بود كه همواره دلم براي جهالت اون دخترايي كه با اون مرتيكه دوست! مي شدن، مي سوخت...

  11. #410
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    نا كجا آباد...
    پست ها
    126

    پيش فرض

    الا يا ايها الحميد، قلم تو بسي خوب است ١ گرت وقتي بماند آزاد، بخوان سعدي كه محبوب است!
    الا يا ايها الوسترن، چه مي شد تو شوي انترن؟! ١ننويسي تو هي رمان، براي پي30 و دوستان؟!
    الا يا ايها المهدي، ندانم چون شدي كم كار ١ بيا و با ميني هايت، فرح را در دل ما كار!
    الا يا ايها البنيا، همي گو ترك اين دنيا ١ بشو از her heart بيرون، نمي خواهد تو را، مينا!!

    بچه ها... تب شعرم بالا زده بود... خواهشا يه وقتي جدي نگيرينا!! اگه مي تونين با يه بيت شعر تلافي كنين!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •