تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 407 از 469 اولاول ... 307357397403404405406407408409410411417457 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,061 به 4,070 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #4061
    آخر فروم باز gmuosavi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    نصف جهان سبزوهمیشه سبز
    پست ها
    4,094

    پيش فرض

    کاملا تایید میشه!!!

    من این چندوقته اصلا حوصله سوتی نوشتن نداشتم تا اینکه امروز با دست پر میام!!!
    چندروز پیش مهمون داشتیم (مهمونهای خودمونی) بعد سر میز شام میخواستم بگم مامان چرا اینقدر غذات رو شور درست کردی گفتم مامان چرا اینقدر غذات رو داغ درست کردی؟ (لپی!!)
    سوار ماشین بودم و داداشم داشت رانندگی میکرد منم جلو نشسته بودم. طبق عادتی که توی NFS MW داشتم همیشه سمت چپ و پایین رو نگاه میکردم(توی NFS MW اون قسمت نقشه بود و من عادت روی دیدن نقشه دارم!) بعد یهو به داداشم گفتم: اااااااا. پس چرا نقشه نداری؟اونم اینطوری شد: ها؟
    امروز با خواهرم رفته بودیم بیرون سر جریان نذری و اینا!! (گیر ندین اگه نذری رو اشتباه نوشتم!!!) بعد رفتیم تو یه خیابون که یه قسمت داشتن شربت میدادن. رفتیم جلوتر دیدیم روی میز لیوانها رو گذاشتن که هرکی میخواد خودش برداره. منم یکی برداشتم و هنوز برش نداشته بودم که .... همه ی پسرهای اونجا زدن زیر خنده و من اینطوری شدم: توضیح: لیوانه خالی بود و پیش لیوانهای خالی دیگه بود!!!!
    بعد با خواهرم رفتیم یه جای دیگه که شیرینی میدادن. بعد دیدیم که خیلی شلوغ بود و برداشتن شیرینی غیر ممکن! یه مردی داشت هول میزد و یه سطل هم دستش بود که پر شیرینی بود! یهو نمیدونم چطورر به فکرم رسید که از تو سطلش بردارم! با خواهرم برداشتیمو یهو یارو برگشت یه نگاهی به ما کرد. میدونستم نفهمیده اما بعد که شیرینی تو دستمون دید مطمئن شد!! بعد هم عین این تام و جری جلوی جشش گذاشتیم سرجاش و جیم شدیم!!!!
    داشتیم از یه چهار راه رد میشدیم که دیدم پشت چراغ قرمز از یه طرف دیگه یه پسره از سقف میشین در اومد و داره میرقصه!! به خواهرم گفتم نگاه از سقف دراومده!! مگه ماشینشون سقف نداره؟ بعد هم دیدیم که یکی دیگه از همون ماشین انگار از کاپوت در اومد!!! من و خواهرم هم اینطوری بودیم بعد که ماشینه از پشت بقیه ماشینا اومد کنار دیدیم وانت بود!!! (مطمئن شدم چشمام مشکل داره!!!)
    بعد هم داشتیم از کوچمون میومدیم که یه دختره رو دیدیم که کلی آرایش کرده و خیلی انگار مشکوک میندازه. تا حالا اونورا ندیده بودمش. خیلی بدجور آرایش کرده بود که هرکی میدید میگفت یه مشکلی داره و به اصطلاح خ....ه. بعد بهو از دهن خواهرم پرید که: دختره worm داره. دیدم یهو دختره که شنیده بود برگشت به ما چپ چپ نگاه کرد. من اومدم درستش کنم گفتم آره خیلی دختره بد و به درد نخوری بود!!! دختره اینطوری شد:
    واقعا خسته نباشی !
    اینا همه تو یه روز بود ؟
    تبریک می گم !

  2. #4062
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    سوتی جدید... امشب تو پارک شهر یه جشنی بود و ملت همه جمع بودن. بگذریم از این که خیلی جشن مسخره ای بود. مثلا یه یارو اومده بود صدای قطار در میاورد بعد ملت هم زورکی میخندیدن. اما سوتی من برمیگرده به این که مجری برنامه اعلام کرد جوونهایی که تازه ازدواج کردن بیان رو سن میخوایم یه مسابقه بینشون بزاریم. اون لحظه ای که گفت جوونهای تازه ازدواج کرده من داشتم با بغل دستیم حرف میزدم و متوجه نشدم. اما آخرش رو شنیدم و عین فنر از جام پریدم رفتم جلو ... بعد همه رو تو یه صف کردن نوبتی معرفی میکردن من چون از همه زودتر رفته بودم اول صف بودم. خیلی داشتم با موقعیتم حال میکردم که این همه آدم دارن نگاه میکنن مارو مجری اومد اول از من شروع کرد گفت خودتو معرفی کن ... منم معرفی کردم. بعد گفت چند وقته ازدواج کردید ... من اینجوری شدم گفتم من که ازدواج نکردم مجردم. بعد دیدم همه جمعیت زدن زیرخنده مجری هم خندش گرفته بود . بعد هم عذرمو خواستن منم اومدم سر جام نشستم دیدم همه دارن منو نگاه میکنن پا شدم از محل حادثه متواری شدم...

  3. #4063
    پروفشنال leila*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    774

    پيش فرض

    سوتی جدید... امشب تو پارک شهر یه جشنی بود و ملت همه جمع بودن. بگذریم از این که خیلی جشن مسخره ای بود. مثلا یه یارو اومده بود صدای قطار در میاورد بعد ملت هم زورکی میخندیدن. اما سوتی من برمیگرده به این که مجری برنامه اعلام کرد جوونهایی که تازه ازدواج کردن بیان رو سن میخوایم یه مسابقه بینشون بزاریم. اون لحظه ای که گفت جوونهای تازه ازدواج کرده من داشتم با بغل دستیم حرف میزدم و متوجه نشدم. اما آخرش رو شنیدم و عین فنر از جام پریدم رفتم جلو ... بعد همه رو تو یه صف کردن نوبتی معرفی میکردن من چون از همه زودتر رفته بودم اول صف بودم. خیلی داشتم با موقعیتم حال میکردم که این همه آدم دارن نگاه میکنن مارو مجری اومد اول از من شروع کرد گفت خودتو معرفی کن ... منم معرفی کردم. بعد گفت چند وقته ازدواج کردید ... من اینجوری شدم گفتم من که ازدواج نکردم مجردم. بعد دیدم همه جمعیت زدن زیرخنده مجری هم خندش گرفته بود . بعد هم عذرمو خواستن منم اومدم سر جام نشستم دیدم همه دارن منو نگاه میکنن پا شدم از محل حادثه متواری شدم...
    خفه کردی مارو نصفه شبی از خنده

  4. #4064
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    خفه کردی مارو نصفه شبی از خنده
    این سوتی ها هم قسمتی از اون ارزشهای معنوی که گفتم اینا واسه شما سوتیه واسه ما خاطره س ...

  5. #4065
    آخر فروم باز Antonio Andolini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    هر آن جا که یاری خوش است
    پست ها
    987

    پيش فرض

    سوتی کوتاه:
    داشتیم فوتسال می دیدیم که بازیکن پاس رو به عقب به دروازه بان داد .. منم گفتم: چرا بک کورت وایولیشن نشد؟ و همه زدن زیر خنده .... آبروی ما هم رفت.
    نکته: بک کورت وایولیشن خطایی در بسکتبال است که وقتی که بازیکن در حین بازی به زمین خودشون برمیگرده انجام می شود
    Last edited by Antonio Andolini; 17-08-2008 at 01:27.

  6. #4066
    پروفشنال Meisam Khan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    616

    پيش فرض

    سوتی جدید... امشب تو پارک شهر یه جشنی بود و ملت همه جمع بودن. بگذریم از این که خیلی جشن مسخره ای بود. مثلا یه یارو اومده بود صدای قطار در میاورد بعد ملت هم زورکی میخندیدن. اما سوتی من برمیگرده به این که مجری برنامه اعلام کرد جوونهایی که تازه ازدواج کردن بیان رو سن میخوایم یه مسابقه بینشون بزاریم. اون لحظه ای که گفت جوونهای تازه ازدواج کرده من داشتم با بغل دستیم حرف میزدم و متوجه نشدم. اما آخرش رو شنیدم و عین فنر از جام پریدم رفتم جلو ... بعد همه رو تو یه صف کردن نوبتی معرفی میکردن من چون از همه زودتر رفته بودم اول صف بودم. خیلی داشتم با موقعیتم حال میکردم که این همه آدم دارن نگاه میکنن مارو مجری اومد اول از من شروع کرد گفت خودتو معرفی کن ... منم معرفی کردم. بعد گفت چند وقته ازدواج کردید ... من اینجوری شدم گفتم من که ازدواج نکردم مجردم. بعد دیدم همه جمعیت زدن زیرخنده مجری هم خندش گرفته بود . بعد هم عذرمو خواستن منم اومدم سر جام نشستم دیدم همه دارن منو نگاه میکنن پا شدم از محل حادثه متواری شدم...

  7. #4067
    آخر فروم باز vahid78's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    yazd.php
    پست ها
    1,895

    پيش فرض

    دوباره حس سوتی نوشتنم رفت همه رو بیخیال اینو بچسسب چند رووز پیش تو یه خیابوونی داششتم میرفتم با رفیقم حرف میزدم یدفعه صدای یه بوق ماشین اومد با صدای بلند جیغ کشیدم و افتادم بغل دوستام چشمامو باز کردم دیدم اتفاقی نیوفتاده ماشین خیلی ازم دور تر بووود الکی ترسیده بودم انقد که خجالت کسیدم هنوزز هم از اونورا رد نمیشم
    ياد يك خاطره افتادم
    روي موتورم دوتا از اون بوق بنزيهاي اصل بسته بودم يه روز كه همراه رفقا داشتيم خيابونا را متر ميكرديم به يه چهارراه رسيديم ديديم يه سرباز اونجا وايساده گفتم بچه پايه خنده هستين؟؟؟؟؟؟رفقا هم كه طبق معمول پايه بودن...........همينجور اروم كه داشتم حركت ميكردم رفتم پشت سر سرباز دكمه بوق را فشار دادم (رفيقم بهش ميگه دكمه ملعون حالا چراش را ميفهميد) سربازه فكر كرد كاميون پشت سرشه كلاهشا برداش حدود 5 فرسخ رفت رو فضا.....وقتي اينكار را كردم ديديم اونور چهار راه دارن موتور ميگيرن سريع با يك عمل انتهاري فرار را زديم تو هيكل رفيقم كه داشت با موتور پشت سر من ميومد از خنده ديگه هيجا را نميديد با موتورش رفت تو گاري پليس نا لوتيا موتورشا گرفتن منم موتورم را 7-8 متر جلوتر گذاشتم برگشتم ببينم چي شده ديدم رفيقمون زده عقب بندي ماشين پليس را اورده پايينديگه از خنده تركيديم

  8. #4068
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    واقعا خسته نباشی !
    اینا همه تو یه روز بود ؟
    تبریک می گم !
    توی یه روز نبود!!!
    گفتم که حال نداشتم بنویسم!
    توی فکر کنم 3 روز بود!!!

    به اصطلاح چی چیه؟ خیابانیه؟ این که ... لازم نداره, شایدم نقطه رو اشتباها گذاشتی بالای ح

    نه درسته
    یه کم بیشتر توجه کنی مشخصه
    ای بابا !
    به اصطلاح خرابه !
    همین بود دیگه !
    خوب خرابه که اینقدر ناز نمیخواست یه چیزه مشکوک بود لیلا خانم مثل اینکه میدونند و به ما نمیگن
    تایید میشه . من هم فکر کردم جای نقطه رو اشتباهی گذاشته
    همون خرابه بود!!! فکر کردم +18 باشه اما انگار +1 بود!!!!


    سوتی جدید... امشب تو پارک شهر یه جشنی بود و ملت همه جمع بودن. بگذریم از این که خیلی جشن مسخره ای بود. مثلا یه یارو اومده بود صدای قطار در میاورد بعد ملت هم زورکی میخندیدن. اما سوتی من برمیگرده به این که مجری برنامه اعلام کرد جوونهایی که تازه ازدواج کردن بیان رو سن میخوایم یه مسابقه بینشون بزاریم. اون لحظه ای که گفت جوونهای تازه ازدواج کرده من داشتم با بغل دستیم حرف میزدم و متوجه نشدم. اما آخرش رو شنیدم و عین فنر از جام پریدم رفتم جلو ... بعد همه رو تو یه صف کردن نوبتی معرفی میکردن من چون از همه زودتر رفته بودم اول صف بودم. خیلی داشتم با موقعیتم حال میکردم که این همه آدم دارن نگاه میکنن مارو مجری اومد اول از من شروع کرد گفت خودتو معرفی کن ... منم معرفی کردم. بعد گفت چند وقته ازدواج کردید ... من اینجوری شدم گفتم من که ازدواج نکردم مجردم. بعد دیدم همه جمعیت زدن زیرخنده مجری هم خندش گرفته بود . بعد هم عذرمو خواستن منم اومدم سر جام نشستم دیدم همه دارن منو نگاه میکنن پا شدم از محل حادثه متواری شدم...
    خیلی قشنگ بود!!!!

    ياد يك خاطره افتادم
    روي موتورم دوتا از اون بوق بنزيهاي اصل بسته بودم يه روز كه همراه رفقا داشتيم خيابونا را متر ميكرديم به يه چهارراه رسيديم ديديم يه سرباز اونجا وايساده گفتم بچه پايه خنده هستين؟؟؟؟؟؟رفقا هم كه طبق معمول پايه بودن...........همينجور اروم كه داشتم حركت ميكردم رفتم پشت سر سرباز دكمه بوق را فشار دادم (رفيقم بهش ميگه دكمه ملعون حالا چراش را ميفهميد) سربازه فكر كرد كاميون پشت سرشه كلاهشا برداش حدود 5 فرسخ رفت رو فضا.....وقتي اينكار را كردم ديديم اونور چهار راه دارن موتور ميگيرن سريع با يك عمل انتهاري فرار را زديم تو هيكل رفيقم كه داشت با موتور پشت سر من ميومد از خنده ديگه هيجا را نميديد با موتورش رفت تو گاري پليس نا لوتيا موتورشا گرفتن منم موتورم را 7-8 متر جلوتر گذاشتم برگشتم ببينم چي شده ديدم رفيقمون زده عقب بندي ماشين پليس را اورده پايينديگه از خنده تركيديم

  9. #4069
    پروفشنال Meisam Khan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    616

    پيش فرض

    خوب به سلامتي سوتي بازار هم باز شد.
    دوستان خواهشا ديگه +18 نديد و چت و اسپم سواري رو بيخيال شيد.

  10. #4070
    پروفشنال Meisam Khan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    616

    پيش فرض

    يه سوتي
    يه بار رفتم حولم رو شستم. خواستم فشارش بدم گفتم ابش ميريزه رو زمين و هم شلوار من خيس ميشه و هم حياط.
    رفتم كار باغچه وايسادم و فشارش دادم تا روي يه بوته ابش بريزه. تا ريختم يه صدايي اومد و منم طي يك عكس العمل غير ارادي پريدم هوا.
    نگو كه يه گربه زير بته بوده و من ريختم رو گربه. شانس اوردم كه پريدم هوا وگرنه گربه پام رو پنجول زده بود.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •