باشه اخوي...
لازم نبود كه تو هم شوي قرباني×××تا انسان كند باور كه خدايي هست...
باشه اخوي...
لازم نبود كه تو هم شوي قرباني×××تا انسان كند باور كه خدايي هست...
تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من
سالها شد که منم بر در میخانه مقیم
ميروم از ره دوست به كناري×××كهره دوست نشود به حرامي...
یا بنه بر خود که مقصد گم کنی
یا منه پای اندرین ره بی دلیل
لبيك گويم به خواهش دوست×××چون او به خواهش لبيك گفت...
تا چند همچو چشمت در عین ناتوتنی
تا چند همچو زلفت در تاب و بی قراری
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب
يك عمر به اسمت قسمت دادم كه بمانم امروز قسمت ميدهم عاشقت بمانم...شعر نو بود...
در هر دشتي که لالهزاري بودهست از سرخي خون شهرياري بودهست
محمد جان باید "م" می دادی نه "د"
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از می وقتگل دیوانه باشم گر کنم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)