رفتم دم یه مغازه اومدم بگم آب معدنی گفتم آمبندنی دارید یارو هم نفهمید من چی گفتم گفت نه نداریم!!
--
--
رفتم دم یه مغازه اومدم بگم آب معدنی گفتم آمبندنی دارید یارو هم نفهمید من چی گفتم گفت نه نداریم!!
ااااا. به اطلاعاتم افزوده شد!!!
حالا چرا میزنی؟
جالبی!!!
به خدا سوتی رو دادم! باور نمیکنی؟ خب پیش میاد دیگه! نمیاد بگه که تکراری باشم یا نه که. اصلا من دیگه اینجورها رو نمینویسم!
میخواسته تو رو از سرش باز کنه!!!![]()
رفتم تو یه سوپری این سوپریه خیلی با کلاسه
شیرازیا میدونن سوپر سروش تو ستارخان
خلاصه رفتم تو هوا خیلی گرم بود یه اب میوه برداشتم از اینا که پشتش نی چسبیده
رفتم صندوق تا حساب کنم
دو تا پسر هم (از نوع خیلی خوش تیپش) کنارم وایساده بودن
دیدم رو میز صندوق دار یه لیوانه که توش نی هست
منم یه نی ورداشتم
دیدم پسرا دارن اینجوری نگام میکنن
فوری دوزاریم افتاد نی رو گذاشتم سر جاشو
زیر چشمی پوز خند یکیشونو دیدم
حساب کردمو سریع جیم شدم
واسه مامان که تعریف کردم گفت دیگه نباید نی رو میذاشتی سر جاش ون بلند میگفتی من از این نیا دوست دارم
گفتم مامان اینو که دیگه اگه میگفتم از خنده ولو میشدن رو زمین![]()
به سوتی که دقایقی پیش از خودم در کردم توجه کنید. امروز میخواستم یه شیلنگی رو به صورت 90 درجه خم کنم ( یه زانو بسازم ) برای یه کاری. رفتم یک متر شیلنگ پلاستیکی خریدم به قیمت 2500 تومان آوردم خونه بعد فکر کردم چجوری از وسط خمش کنم. گفتم گرمش میکنم بعد میکشم تا میکنم. گرفتمش رو چراغ یک ساعت تمام دست و پام سوخت آخرش هر چی کشیدم کش نیومد نگو وسطش نخ داره خلاصه به بن بست خوردم. رفتم همون مغازه به طرف گفتم میخوام همچین کاری کنم چجوری میشه ؟ طرف هم یک عدد شیلنگ تا شده آورد گذاشت جلوم ( دقیقا همون مدلی که میخواستم ) گفت اون شیلنگی که تو خریدی خودتو بکشی هم تا نمیشه اینو باید بگیری. گفتم چند ؟ گفت 1000 تومان. خلاصه 3500 تومان پیاده شدیم بخاطر یه زاویه 90 درجه....
مگه من خودمو بسته بودم به کلش؟؟میخواسته تو رو از سرش باز کنه!!!
جدیدا" سوتیو در میکنیبه سوتی که دقایقی پیش از خودم در کردم توجه کنید. امروز میخواستم یه شیلنگی رو به صورت 90 درجه خم کنم ( یه زانو بسازم ) برای یه کاری. رفتم یک متر شیلنگ پلاستیکی خریدم به قیمت 2500 تومان آوردم خونه بعد فکر کردم چجوری از وسط خمش کنم. گفتم گرمش میکنم بعد میکشم تا میکنم. گرفتمش رو چراغ یک ساعت تمام دست و پام سوخت آخرش هر چی کشیدم کش نیومد نگو وسطش نخ داره خلاصه به بن بست خوردم. رفتم همون مغازه به طرف گفتم میخوام همچین کاری کنم چجوری میشه ؟ طرف هم یک عدد شیلنگ تا شده آورد گذاشت جلوم ( دقیقا همون مدلی که میخواستم ) گفت اون شیلنگی که تو خریدی خودتو بکشی هم تا نمیشه اینو باید بگیری. گفتم چند ؟ گفت 1000 تومان. خلاصه 3500 تومان پیاده شدیم بخاطر یه زاویه 90 درجه....
مگه میشه با شیلنگ زانو بسازی؟ حالا برای چی؟ زانو برای چیزیه که خم نمیشه شیلنگ که راحت خم میشه!![]()
یه بارم من یه قوطی شامپو را زدم سر شیلنگ و سوراخش کردم مثلا" از این آب پاشها بشه تا نخوام انگشتمو بذارم سر شیلنگ تا آب با فشار بیادالبته با موفقیت انجام شد ولی چون با چست چسبونده بودم از زیرش اب میداد و تموم لباسامو خیس میکرد. بعد از مدتی هم چسباش بر اثر آب کند!
تکدانه را هم حتما" از رادیو شنیدی چون با این حساب تلویزیون هم نداریدنه نمیدونم آخه تا حالا نخوردم من پولم کمه همیشه ساندیس میخورم اون تکدانه رو هم از اینور اونور شنیدم![]()
فکر کنم اسید پاشیدند تو صورتت (خدا نکنه)ای بابا ... حیف که به دلایل امنیتی نمیتونم عکسمو بزارم... وگرنه![]()
آقا یه سوتی مسنجری الان دادم
من mehdi2004 و رفیقم هم احسان
Eh3an :: salam
mehdi 2004: salam
Eh3an :: Khobi
mehdi 2004: mersi
mehdi 2004: shoma khobi?
Eh3an :: tanX
Eh3an ::
Eh3an :: shoma socks darin
mehdi 2004: ma chon taze omadim in khone
mehdi 2004: avayelesh ziad bod
mehdi 2004: badesh
mehdi 2004: gereftim sorakh sombe haro basim
mehdi 2004: kamtar shod
Eh3an ::
Eh3an :: ay khoda
Eh3an :: سوسک کو نميگم که
mehdi 2004: pas chi???
Eh3an :: ساکس ميگم
mehdi 2004:
mehdi 2004: na nadarim
خیلی با حال بود
این فینگلیش کار دست خیلیا داده![]()
دیروز یه دوچرخه سوار به من زد! داشت خلاف جهت میومد و من ندیدمش.منو که زد پرت شدم هوا گرومپ خوردم زمین. بعد از 20 ثانیه ای که بلند شدم و دور سرم مدام محمود جون میچرخید. به پسره گفتم چرا خلاف جهت اومدی اونم گفت خب میخاستی اون ور رو هم نگاه کنی !!! فقط شانس اورد که من اون موقع هنوز گیج بودم وگرنه طوری حالیش میکردم که حتی اگر پیاده هم بود دیگه خلاف جهت حرکت نکنه!
داشتم با یه مسئله فیزیکی ور میرفتم و از فرمول v=xt استفاده میکردم ولی مسئله جوابش درست در نمیومد ! بعد از یه ربع دیدم که باید از x=vt استفاده میکردم!
منم همینو میخواستم بگمعجبببب!!! بابا دمت گرم...همه خانوادشو حسابی مورد عنایت قرار دادی خلاصه
--------------------------------------
با پدر بزرگ و مادر بزرگم رفته بودیم شمال ، مادر بزرگم داشت با قاشق خربزه را میتراشید تا یه چیزی شبیه فالوده درست کنه با پنیر بخوریم. همینجور که داشت میتراشید آب خربزه هم میپاشید بالا و یهو پدر بزرگم یه نگاهی به آسمون کرد و گفت داره بارون میاد!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)