همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند
روزگاريست همه عرض بدن میخواهند!
عشق ها را همه با دور کمر میسنجند
آنچه ديدند به مقياس نظر میسنجند!
خوب طبيعيست که يکروزه به پايان برسد
عشقهايی که سر پيچ خيابان برسد!!!
همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند
روزگاريست همه عرض بدن میخواهند!
عشق ها را همه با دور کمر میسنجند
آنچه ديدند به مقياس نظر میسنجند!
خوب طبيعيست که يکروزه به پايان برسد
عشقهايی که سر پيچ خيابان برسد!!!
مترسك رو دوست ندارم زيراپرنده ها رو مي ترسونه ولي دوسش دارم چون تنهايي رو درك مي كنه.
اون طور منو نگاه نکن دست،توي دست من نذار
برو يه وقت مريض ميشي بغضت رو هي نگه ندار
فدات بشم،فدات بشم،فدات بشم بذار برو
محاله باورم بشه که ديگه ميبينم تو رو
صدات مي لرزه عشق من اسمم رو هي صدا نکن
طنابو دور گردنم بنداز،ديگه نگام نکن
بميرم واسه بغض تو فکر منو نکن برو
دلو اسير من نکن اگه دوسم داري برو
تو رو خدا گريه نکن تصميم آخرو بگير
چارپايه رو بکش برو،چارپايه دستاشو بگير
با دست عاشق بذار طنابو دور گردنم
ميخوام فقط ادا کنم حقي که مونده گردنم
من بشکنم برَنجم فداي تار موهات
مهم تويي نرنجي برس به آرزوهات
مواظب خودت باش با قلب من چه کردي
دلواپسم نباشن به اشک کي بخندي
اگه سراغمو گرفت بگين نشونه اي نذاشت
بگين از اين جا رفته و چاره ديگه اي نداشت
اگه سراغمو گرفت اين نامه رو بهش بدين
بگين که جا گذاشته بود،پرسيد کجا هيچي نگين
اگه بازم پرسيد ازم اگه نکرد اشکاشو پاک
چاره اي نيست بهش بگين فلاني رفته زير خاک.........
هرگز از دوری این راه مگو!
و از این فاصله ها که میان من و توست
...و هرگاه که دلت تنگ من است،
بهترین شعر مرا قاب کن
و پشت نگاهت بگذار!
تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد!
و بداند که دل من با توست
و همین نزدیکی ست...
عاشقت خواهم ماندو من برای زندگی تو را بهانه می کنم. . . .
بي آنكه بداني
دوستت خواهم داشت
بي آن كه بر لب آرم
در دل خواهم گفت
بي هيچ سخني
گوش خواهم داد
بي هيچ اندوهي
در آغوشت خواهم گريست
بي آن كه حس كني
در تو آب خواهم شد
بي هيچ گرمايي
كنار آشيانه ي تو آشيانه مي كنم
و فضاي آشيانه را پر از ترانه مي كنم
مي پرسند: به خاطره چه زنده اي؟
دیشب کسی مزاحم خواب شما نبود؟
آیا زنی غریبه در این کوچهها نبود؟
آن دختری که چند شب پیش دیدهاید
دمپاییاش -تو را به خدا- تا به تا نبود؟
یک چادر سیاه ِ کشی روی سر نداشت؟
سر به هوا و ساده و بیدست و پا نبود؟
یک هفته پیش گم شده آقا و من چقدر
گشتم ولی نشانی از او هیچجا نبود
زنبیل داشت، در صف نان ایستادهبود
یک مشت پول خُرد... نه آقا! گدا نبود!
یک خرده گیج بود ولی نه... فرار نه...
اصلاً به فکر حادثه و ماجرا نبود
عکسش؟ درست شکل خودم بود...مثل من
هم اسم من و لحظهای از من جدا نبود
یک دختر دهاتی و تنها... که لهجهاش
شیرین و ساده بود... ولی مثل ما نبود
آقا مرا دقیق ببین! این نگاه خیس...
یا این قیافه در نظرت آشنا نبود؟
...
دیشب صدای گریهی یک زن شبیه من
در پشت در مزاحم خواب شما نبود؟
پانتهآ صفایی
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)