در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی...
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی...
بر شانه ام تکیه کن
شاید بتوانی
شاید بتوانم ...
من خدا را دارم ، کوله بارم بر دوش ،سفری باید کرد ، سفری بی همراه ، گم شدن تا ته تنهایی محض ، سازکم به من گفت : هر کجا رسیدی ، از سفر ترسیدی ، تو بگو از ته دل « من خدا را دارم » و من و سازم چندیست که فقط با اوییم ...
حوا که باشد
برای آدم رانده شدن از بهشت اهمیتی ندارد...
من هم از نسل آدمم
بهشتم را می فروشم
اگر حوایم تو باشی...
می گویند ضعیف شده ام !
می گویم از سنگینی درس هایم است !
اما......
نمیدانند به خاطر سنگینی در سهایی است که
از دنیا و آدمهایش گرفتم
اولــین بـار بــود که از سیـــگار متنـفر شـدم!
وقتی لـبانت بـوی سیگار میداد
و من میدانستم که تو سیگار نمیکشی!!!
هــرکه مــی خــواهـی بـــاش
ایـن عادت مـــشتـرک انسـانهــاســت
تـــو نیــز ، روزی ، ســاعـتی ، لـحظــه ای
احــساس خـواهـی کـرد کـــه
.
.
هیــچکــس دوسـتت نـدارد...
خدایـــــا التمــــاست مــــــی کنـــــــــم
همــــــه دنیــــایــــت ارزانــــــــــیِ دیگـــــران !
ولـــــــــی !!
آنــکـــــــــــه دنـیــــایِ من اســــتـــــ
مـــــالِ دیــگـــری نـــشـــود ..
نمی دانــــم چــرا اینگونه اســت
وقتی نگـــاه عاشق کسی به توست
می بینی,امــــا
دلت بسته به مهــــر دیگری است
بی اعتنـــا می گذری
و عـــاشقانه به کسی می نگری
کــه دلــــــش پیش تـــو نیــست
قدر چیزی را که داری بدان
قبل از اینکه زمان به تو یادآوری کند :
باید قدر چیزی را که داشتی می دانست...!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)