ياس پژمرده شد و ارغواني×××حال چه گويم از رخ ماه نهاني...
ياس پژمرده شد و ارغواني×××حال چه گويم از رخ ماه نهاني...
یک نفر گوید بهار آرزوست// یا نوای دلکش آوای دوست
تا دلبري آمد مست شدم لعنت به دلي كه با خدا مست نشد...افسوس
سست پيمانند ياران در وفا و دوستي// من زدست دوستان بي خرد غوغا كنم
مي دانم كه بايد عاشقت بمانم ليك هر كس عاشق است هميشه بايد عاشق باشد...
دیگران از صدمه ی اعدا همی نالند ومن
ازجفای دوستان گریم چو ابر بهمنی
يك روز با نفسم بودم روز تمام×××امروز با عشق تو هستم تا به آخر...
راهي بزن كه اهي بر ساز آن توان زد
شعري بخوان كه با آن رطل گران توان زد
زنده ز عشق ابدي يار بودم×××آرامش اين عشق ازان دل ماهم بودم...
من مست مي عشقم هوشيار نخواهم شد
از خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)