تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 402 از 638 اولاول ... 302352392398399400401402403404405406412452502 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,011 به 4,020 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #4011
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    گفتي:چرا دوستم داري ؟
    تمام پرنده‌ها سکوت کردند
    من
    به قايقي نگاه کردم
    که به دريا مي‌رفت

    گفتي:چقدر دوستم داري؟
    آفتابگردان‌ها به سمت آفتاب چرخيدند
    من
    به عقابي نگاه کردم
    که با آسمان اوج مي‌گرفت

    گفتي:
    مرا بيشتر دوست داري يا شعر را ؟
    ديگر شعر نگفتم
    رفتي
    تا براي خودت شاعري پيدا کني

  2. 4 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #4012
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    همیشه همین است

    تا می آیی به خودت بیایی

    عجیب دیر است

    و با این که دنیا کوچک تر از آنی ست که می گویند

    تا می آیی برگردی

    همه چیز

    عجیب عوض شده

  4. 10 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4013
    داره خودمونی میشه b@ran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    129

    پيش فرض

    يکی آمد
    يکی آمده بود
    يکی رفت
    يکی رفته بود
    من آمدم
    نه کسی آمد نه کسی رفت
    آمده بودند و رفته بودند

  6. 7 کاربر از b@ran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4014
    داره خودمونی میشه b@ran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    129

    پيش فرض

    به دنبال زمينيم
    پاک از خون
    که شيطان نداشته باشد
    و بوی تعفن ندهد
    تا خانه ای بسازم
    برای روز مبادا !

  8. 4 کاربر از b@ran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #4015
    داره خودمونی میشه b@ran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    129

    پيش فرض

    من يک نقطه ام
    سوزنهای پرگارتان را تيز کنيد
    برای شعاعهايی که می دورينم
    من را که حبس می کنيد همان يک نقطه ام
    شعاعهايتان را بسته تر کرده باشيد هم
    هنوز يک نقطه ام
    يک صفحه ی شطرنجيست
    با مقياس يک روی يک عدد بزرگتر
    اينجا که می رسم هم هنوز همان يک نقطه ام
    خيالات برتان ندارد موقع شرح عملتان هم می رسد
    باز هم يک نقطه می خواهيد
    آنجا دوباره هم من يک نقطه ام
    برای آخرش که بسته شويد
    خيالی نيست شعاع بندم کنيد
    اين نقطه آخر می بندتتان
    تمامتان می کند
    ديگر سرخطی نخواهيد ديد
    تمام!
    همين يک نقطه ی ناقابل
    من يک نقطه ام
    احتياط کنيد
    نقطه
    .

  10. 3 کاربر از b@ran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #4016
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    دیگر از پَس ِ تو بر نمی آیم !
    تحمل کردن چیزهای خیالی
    سخت تر از چیزهای واقعی است..

  12. 6 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #4017
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    بیچاره من

    چقدر زود فراموش شدم

    تنهایی و سایه و غم هم رفتند

    و سکوت که تنها دوستم بود

    مدتی است یکدیگر را به جا نمی آوریم!

    ای کاش!
    دستِ کم در خاطره ها دفن می شدم

    شاید روزگار پلید نفرینم نمی کرد

    گل سرخ به بیابان نمی گریخت

    درخت همبستر تبر نبود

    و اهریمن از تنگدستی محبت غصه نمی خورد

    وقتی رفتی

    رودی از اشک، صخره های پلک را درنوردید

    و بر ساحل گونه ام جاری گشت

    از آن به بعد در پیکره بیقراری ام
    ثانیه می کارم

    و از خون روحم آبیاری اش می کنم

    تا دیرتر دوریت را حس کنم

    قلبم را التماس می کنم
    که لحظه ای درنگ کند

    تا برای همیشه آرام گیرم

    هر روز از پگاه تا پگاه

    در معبدی ویران،
    رو به آینه ی دلدادگی می ایستم

    و به دوردست ها خیره می شوم

    لحظه به لحظه ی هستی را می ستایم

    قطره به قطره باران را می شمارم

    وجب به وجب خاک را می بویم

    جرعه به جرعه غربت را می نوشم

    و پا به پای باد ، مست می دوم

    به خیال خام دیدن تو

    که اگر یکبار نگاهم کنی

    آن چشم تا ابد با من خواهد زیست

    بگو کدامیک را بر گزینم؟

    بر سر این سه راهی سخت

    «مرگ، مرگ، مرگ»

  14. 3 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #4018
    پروفشنال iAR11's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    Heart of Time
    پست ها
    570

    پيش فرض

    چه خوشبخت است پدرم
    که من فقط از کودکیم او را یاد دارم
    و البته
    دست سنگینش را هم

  16. 5 کاربر از iAR11 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #4019
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    شيشه اي مي شکند...
    يک نفر مي پرسد...
    چرا شيشه شکست؟
    مادر مي گويد...شايد اينرفع بلاست.
    يک نفر زمزمه کرد...
    باد سرد وحشي مثل يک کودک شيطان آمد.
    شيشه ي پنجره را زود شکست.
    کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ي مغرور شکست،
    عابري خنده کنان مي آمد...
    تکه اي از آن را برمي داشت
    مرهمي بر دل تنگم مي شد...
    اما امشب ديدم... هيچ کس هيچ نگفت
    غصه ام را نشنيد...
    از خودم مي پرسم
    آيا ارزش قلب من از شيشه ي پنجره هم کمتر است؟
    دل من سخت شکست
    اما،
    هيچ کس هيچ نگفت و نپرسيد چرا؟



  18. 3 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #4020
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    لحظه رفتنی‌ست و خاطره ماندیست
    تمام ادبیات عشق را یک نگاه می‌فروشم
    اگر
    لحظه ماندنی بود و خاطره رفتنی



Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •