تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 401 از 640 اولاول ... 301351391397398399400401402403404405411451501 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,001 به 4,010 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #4001
    داره خودمونی میشه amatraso's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in the speace
    پست ها
    65

    پيش فرض

    یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد
    یاد من باشد فردا لب جوی حوله ام را هم با چوبه بشویم
    یاد من باشد تنها هستم
    ماه بالای سر تنهایی است

  2. #4002
    داره خودمونی میشه amatraso's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in the speace
    پست ها
    65

    پيش فرض

    و نترسیم از مرگ
    مرگ پایان کبوتر نیست
    مرگ وارونه یک زنجره نیست
    مرگ در ذهن اقاقی جاری است
    مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
    مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید
    مرگ با خوشه ی انگور می آید به دهان
    مرگ در حنجره ی سرخ-گلو می خواند
    مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
    مرگ گاهی ریحان می چیند
    مرگ گاهی ودکا می نوشد
    گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد
    وهمه می دانیم
    ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است

  3. این کاربر از amatraso بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #4003
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    و چشم

    و رود

    و غـــم

    و آسمان ابری

    استعاره,نماد,تشبیه


    همه به کنـــــار

    من دلـــــم گریه میخواهد ...

  5. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4004
    در آغاز فعالیت javidkhah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    میون نامردا
    پست ها
    1

    پيش فرض

    مادر چشم به در خانه مدوز که دگر بازنگردم
    از گوشه قلبت که برفتم دگر بازنگردم
    آنروز که تابوت مرا بر دوش بگیرند
    خواهر تو مزن بر سر و سینه که دگر بازنگردم
    مادر گر دوست بپرسد که عاشق تنها به کجا رفت
    آسوده بگو رفت به جایی که دگر بازنگردد

  7. این کاربر از javidkhah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #4005
    داره خودمونی میشه @mehdi@'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    68

    پيش فرض

    لطفن دو سه سطر زندگی قرض بگیر
    لای کلمات مرده را درز بگیر
    نگذار به مردن دلم بو ببرند
    این شاعر مرده را خودت فرض بگیر



    جلیل صفربیگی

  9. این کاربر از @mehdi@ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #4006

    پيش فرض

    مرگ در قلب من است

    مرگ در ذهن من است

    مرگ هم راز و هم اواز من است

    لحظه ای از بدنم دور نمی گردد...

    پیش من جفت من است

    من همیشه به همه می گفتم:

    نکند ترس به دل راه دهید از مردن

    و هنوزم به همین معتقدم

    زندگی مثل گلیست

    که سر قبر عزیزی رویید

    و تو ان را چیدی

    پس تو هم یک مرگی

    یا که چون شعله ی شمع

    وسط راه سراشیبی باد

    باد هم یک مرگ است

  11. 5 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #4007

    پيش فرض

    کم نامه ی خاموش برایم بفرست

    از حرف پــُرم گوش برایم بفرست

    دارم خفه می شوم در این تنهایی

    لطفن کمی آغوش برایم بفرست


  13. 6 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #4008
    در آغاز فعالیت scarllett's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    tara
    پست ها
    7

    پيش فرض سلام يعنی برای هميشه ... خداحافظ!

    تکليفِ تمام ترانه‌های من
    از همين اولِ بسم‌اللهِ بوسه معلوم است
    سلام، يعنی خداحافظ!
    خداحافظ جایِ خالیِ بعد از منِ غريب
    خداحافظ سلامِ آبیِ امنِ آسوده
    ستاره‌ی از شب گريخته‌ی همروزِ من،
    عزيزِ هنوزِ من ... خداحافظ!


    همين که گفتم!
    ديگر هيچ پرسشی
    پاسخ نمی‌دهم!


    هی بی‌قرار!
    نگران کدامِ اشتباهِ کوچکِ بی‌هوا
    تو از نگاه چَپ‌چَپِ شب می‌ترسی؟
    ما پيش از پسينِ هر انتظاری حتما
    کبوترانِ رفته از اينجا را
    به رويایِ خوش‌ترين خبر فراخواهيم خواند.


    من ... ترانه‌ها وُ
    تو ... بوسه‌ها وُ
    شب ... سينه‌ريزِ روشنش را گرو خواهد گذاشت،
    تا ديگر هيچ اشاره يا علامتی از بُن‌بستِ آسمان نمانَد.
    راه باز ...، جاده روشن وُ
    همسفر فراوان است.


    برمی‌گرديم
    نگاه می‌کنيم
    اميدوار به آواز آدمی ...!


    آيا شفای اين صبحِ ساکتِ غمگين
    بی‌خوابِ آخرين ستاره مُيسر نيست؟
    هميشه همين قدم‌های نخستينِ رفتن است
    که رازِ آخرين منزلِ رسيدن را رقم می‌زند.


    کم نيستند کسانی
    که با پاره‌ی سنگی در مُشتِ بسته‌ی باد
    گمان می‌کنند کبوتری تشنه به جانب چشمه می‌بَرَند،
    اما من و کبوتر و چشمه گول نخواهيم خورد
    ما خوابِ خوشی از احوالِ آدمی ديده‌ايم


    از اين پيشتر نيز
    فالِ غريب ستاره هم با ما
    از همين اتفاق عجيب گفته بود.


    ما نزديک آينه نشستيم و شب شکست و
    خبر از مسافرِ خوش‌قولِ بوسه رسيد،
    رسيد همين نزديکی‌ها
    که صبحِ يک جمعه‌ی شريف
    از خواب روشن دريا باز خواهيم گشت.
    همه چيز دُرست خواهد شد
    و شب تاريک نيز از چراغِ تَرک‌خورده عذر خواهد خواست.
    همين برای سرآغاز روزِ به او رسيدن کافی است،
    همين برای نشستن و يک دلِ سير گريستنِ ما کافی‌ست،
    همين برای از خود دور شدن و به او رسيدن کافی است.


    سلام ...!
    سلام يعنی خداحافظ!
    خداحافظ اولين بوسه‌های بی‌اختيار
    کوچه‌های تنگ آشتی‌کنانِ دلواپس
    عصر قشنگِ صميمی
    ماه مُعطرِ اطلسی‌های اينقدی، ... خداحافظ!


    سلام، سهمِ کوچکِ من از وسعت سادگی!
    سايه‌نشينِ آب و همپياله‌ی تشنگی سلام،
    سلام، اولادِ اولين بوسه از شرمِ گُل و گونه‌های حلال،
    سلام، ستاره‌ی از شب گريخته‌ی همروز من،
    عزيزِ هميشه و هنوز من ... سلام!

  15. #4009
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2010
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    22

    پيش فرض

    وقتی که خاکم می کنن، بهش بگین پیشم نیاد

    بگید که رفت مسافرت، بگید شماره ای نداد

    یه جور بگید که آخرش، از حرفاتون هُل نکنه

    طاقت ندارم ببینم، به قبر من نگاه کنه

    دونه به دونه عکسامُ، بردارید آتیش بزنید

    هر چی که خاطره دارم، بــِرید و از بیخ بکنید

    نزارید از اسم منم، یه کلمه جا بمونه

    نمی خوام هیچ وقت تنمُ، توی گورم بلرزونه

  16. 2 کاربر از paniz68 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #4010
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2010
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    22

    12

    مقصر نبودي
    عاشقي ياد گرفتني نيست
    هيچ مادري گريه را به كودكش ياد نمي دهد
    عاشق كه بودي
    دستِ كم
    تَشَري كه با نگاهت مي زدي
    دل آدم را پاره نمي كرد
    مهم نيست
    من كه براي معامله نيامده ام
    اصل مهم اين است
    كه هنوز تمام راه ها به تو ختم مي شوند
    وتو در جيب هايت تكه هايي از بهشت را پنهان كرده اي
    نوشتن
    فقط بهانه اي است كه با تو باشم
    اگر چه
    اين واژه هاي نخ نما قابل تو را ندارند...

  18. 2 کاربر از paniz68 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •