تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 40 از 934 اولاول ... 303637383940414243445090140540 ... آخرآخر
نمايش نتايج 391 به 400 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #391
    داره خودمونی میشه ahoora21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    Bodjnord
    پست ها
    36

    پيش فرض بخشی از نامه تاگور به همسرش

    آنچه خواهید خواند بخشی از نامه تاگور به همسرش است :



    بیا…
    همان گونه كه هستي بيا دير مكن…
    گيسوان مواجت آشفته
    فرق مويت پاشيده.
    بيا دلگير مشو
    بيا همان گونه كه هستی
    بيا دير مكن
    چمن ها را پايمال كرده به سرعت بيا.
    اگر چه مرواريد هاي گردنبندت بيفتد و گم شود.
    باز بيا و دلگير مشو
    از كشتزارها بيا،
    تندتر بيا…
    ابرهايي كه آسمان را پوشيده است مي بيني
    در طول رود كه در آن ديده مي شود.
    دسته پرندگان وحشي در پروازند.
    بادي كه از روي چمن ها مي گذرد و هر آن شدت مي گيرد باد آن را خاموش خواهد كرد
    چه كسي مي تواند ترديد داشته باشد كه به ابروان و مژگانت سرمه نپاشيده اي
    زيرا ديدگان طوفانيت از ابرهاي باراني هم سياه ترند
    اگر هنوز حلقه ي گل بافته نشده، چه مانعي دارد؟
    اگر زنجير طلايت هم بسته نشده آن هم بماند
    آسمان از ابر آكنده است دير شده همان گونه كه هستي بيا…
    بيا فقط بيا…

    (بخشي از نامه ي رابيندرانات تاگور به همسرش)

  2. #392
    داره خودمونی میشه hellgirl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    140

    پيش فرض

    دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
    در انحصار قطره های اشک نبینم
    و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد
    دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
    و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم
    دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
    همیشه از حرارت عشق گرم باشد
    و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچگاه در دستی بجز دست تو گره ندهم
    من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
    برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
    که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
    من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
    و بدان در آسمان زندگیم تو تنها خورشیدی
    پس برایم دعا کن ، دعا کن که خورشید آسمان زندگیم هیچگاه غروب نکند

  3. #393
    داره خودمونی میشه hellgirl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    140

    پيش فرض

    نمی توانم از عشقم برایت بگویم

    این است داستان من
    آوازی عاشقانه خواهم خواند
    تنها برای تو خواهم خواند
    گرچه هزاران فرسنگ دوری
    امااین احساس نیرومند است
    نزد من بیا
    مرا چشم انتظار مگذار
    شبی دیگر بی تو اینجا باشم دیوانه خواهم شد
    دیگری نیست
    هیچ کس دیگری نیست
    هیچ عشق دیگری نمی تواند جای تو را بگیرد
    یا با زیبایی تو برابری کند
    همچنان خواهم خواند تا روزی که ترا با آواز عاشقانه ام
    افسون کنم
    این لحظه کجایی عشق من ؟
    من ترا اینجا می خواهم تا در آغوشم بگیری
    قلب مرا که می تپد و به نرمی زمزمه می کند دریاب
    می خواهم که ترا در آغوش بگیرم
    ترا نزد خود می خواهم
    نزد من بیا

    مرا چشم انتظار مگذار

  4. این کاربر از hellgirl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #394
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دل من بزرگست
    زيرا مهر تو
    که شرح آن به کتابها نميگنجد
    در اين قلب کوچکم
    به آسانی گنجيده است

  6. #395
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هنگاميكه كتابچه شعر هاي تو با منست
    تو برايم بسيار نزديكي
    حتي نزديكتر از هنگاميكه واقعآ با مني
    من صفحه هاي انديشه ترا
    آرام يكي پي ديگر
    ورق ميزنم
    و احساس گرم تو در من جاري ميشود
    و من گمان ميكنم انديشه تو انديشه منست.

  7. #396
    داره خودمونی میشه hellgirl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    140

    پيش فرض

    فقط یک بوسه با من باش، ترانه ساز دیروزم
    که من آواره ی لبهات، در اوج گریه میسوزم

    فقط یک بوسه با من باش، به قدّ عمر یک لبخند
    به قد عمر یک بوسه، در این مرداب بی پیوند

    در این وحشت،در این تقدیر، تویی معنای ما بودن
    در این غربت زده میهن، مثالِ آشنا بودن

    در این دوزخ ، تمامَم را به برق چشم تو دادم
    سکوتم خواهشی گنگ است، برس امشب به فریادم

    در این کُنج خراب آباد، فقط یک بوسه با من باش!
    مرا یک لحظه تو ما کن و کل عمر دشمن باش!

    نگو : از عُمقِ چشمانت ، تو را دیدم وَ ترسیدم !
    تمنای لبانت را خودم با چشم خود دیدم !

    همین امشب پناهم باش، که جانم آمده بر لب
    مرا گم کن در آغوشت، در آن آتش، همین امشب!

    شبی مست از صدای ساز، شبی مست از شراب ناب
    تو را دیدم، تو را بودم، تو را بوسیدمت در خواب

    شریک راوی قصه، خیال خوب شبهایم
    همین یک بوسه با من باش که من راضی به رویایم!

  8. #397
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض وقتی که خوابی نیمه شب

    وقتی که خوابی نیمه شب تو را نگاه می کنم
    زیبایی ات را با خدا گاه اشتباه می کنم
    از شرم سر انگشت من پیشانی ات تر می شود
    بوی تنت می پیچد و دنیا معطر می شود

    گیسوت تابی می خورد می لغزد از بازوی تو
    از شانه جاری می شود چون آبشاری موی تو
    چون نسترن در بسترم می گسترانی بوی خود
    من را نوازش می کنی بر مهربان زانوی تو

    ای آفتاب! ای آفتاب، امشب بمیر و در نیا
    ای شب بیا مردانه تا روز قیامت سر نیا
    آسیمه می خیزم ز خواب اما تو پیشم مانده ای
    مجرای نور پنجره با دامنت پوشانده ای

    حالا که خوابی نازنین تو را نگاه می کنم
    در عشق تو می میرم و با تو گناه می کنم




    کافه نادری-شاهکار بینش پژوه

  9. #398
    داره خودمونی میشه salma_ar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    163

    پيش فرض


    تو مرا مي فهمي
    من تو را مي خواهم
    وهمين ساده ترين قصه يک انسان است
    تو مرا مي خواني

    من تو را ناب ترين شعر زمان مي دانم

    و تو هم مي داني

    تا ابد در دل من مي ماني
    ...

  10. این کاربر از salma_ar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #399
    داره خودمونی میشه anish's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    bandarghaz
    پست ها
    83

    پيش فرض

    لاله اي به يادت نگاشتم
    خوابي به نامت ديدم
    اسمان را در دامي ربودم
    ستارهاي برايت گماشتم
    قلبم را چراغاني دلت
    بهار را خزان وجودت دادم
    زمان را كوك ضربان قلبت
    جان را سايه عمرت كردم
    جان را صفات جلال
    عشق رابهار

  12. #400
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    من آنجا بودم
    دیدم که شما اتفاق را هل دادید
    و اتفاق آن قدر محکم افتاد
    که دیگر بلند نشد
    اتفاق را زیر دست و پا له کردم
    محو نگاهت شدم
    با این که نگاهت سراپا اتفاق بود
    اتفاقی که نباید می افتاد

    همانی که شما هلش داده بودید . ..

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •