اينم يه نظر بسيار زيبا در كامنت هاي سينماي ما
تنها صداست که می ماند
هنگامی که خبر حذف صدای محشن چاوشی را از سنتوری شنیدم بسیار ناراحت شدم، ناراحت این که شاید محسن چاوشی هم مانند شادمهر عقیلی برود و شاید هم مانند فریدون فروغی خانه نشین شود و آن وقت خواهد بود که حسرت خواهیم خورد برای او، برای کسی که ترانه هایش مانند ترانه های خواننده های دیگر نیست. ترانه های او فرق می کند، ترانه های او ترانه هایی است که از دل بر می آید و بر دل می نشیند. ترانه هایی که نه برای دل مسولین خوانده و نه برای دیگری، بلکه برای خودش خوانده. ترانه هایی که می توان در آن ها عشق و نفرت، بغض و حب، شادی و غم را با هم در یک لحظه دید. صدایی که در شورش ترانه ها و آهنگ های مبتذل و بی کیفیت، هنوز هم با عشق می خواند.
آیا اگر محسن چاوشی نخواند، سالیان بعد حسرت صدای او را نخواهیم خورد؟
و تنها صداست که می ماند...