تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 46

نام تاپيک: ادب و ادبيات

  1. #31
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض موسيقي داخلي

    قافيه نوعي هماوايي بين صامتها و مصوتهاي آخر مصراعهاست. ولي هماوايي مي تواند در جاهاي ديگري هم ديده شود. در اين بيت از جامي دو "تاك نشان" با دو معني متفاوت به كار رفته ‏اند. اين يك هماوايي لفظي است ميان دو بخش از شعر:

    بودم آن روز من از طايفه دُردكشان
    كه نه از تاك، نشان بود و نه از تاكنشان

    حالا هماوايي ممكن است كامل باشد همانند بيت بالا و ممكن است نباشد همانند "زَهره" و "زُهره" در اين بيت مولانا كه صامتهايشان يكسان است ولي در اولين مصوّت اختلاف دارند:
    ديده سير است مرا، جان دلير است مرا
    زَهره شير است مرا، زُهره تابنده شدم

    همچنان هماوايي مي تواند با تكرار بيش از حدّ معمول يك صامت يا مصوّت در بخشي از شعر نيز رخ نمايد كه به آن واج آرايي هم مي گويند مثل تكرار صامت "م" در اين بيت بيدل:
    بيا اي جام و ميناي طرب نقش كف پايت
    خرام موج مي مخمور طرز آمدنهايت

    يا تكرار صداي "س" در مصراع اول اين بيت نصرالله مرداني :

    صداي سمّ سمند سپيده مي آيد
    يلي كه سينه ظلمت دريده مي آيد و يا تكرار مصوّت بلند "آ" در اين بيت از حافظ:

    بر آستان جانان گر سر توان نهادن
    گلبانگ سر بلندي بر آسمان توان زد
    يك نوع ديگر تناسب آوايي هم داريم و آن، رابطه ميان صوت و معناي كلمات است كه به آن "نامآوايي" گفته اند. نامهاي بعضي از اشيا و مظاهر طبيعت، مستقيماً از صداي آنها اقتباس شدهاند مثل خش خش، جيك جيك و ميو ميو و اينها "از آن جا كه مستقيماً و به طور طبيعي بر مفاهيمشان دلالت مي كنند، بر الفاظ قراردادي ترجيح دارند زيرا دلالت آنها بر مفاهيمشان بي واسطه صورت مي گيرد، مثلاً در "صداي گربه" واژه هاي "صدا" و "گربه" قراردادي است امّا "ميوميو" كه معادل آن است، واژه اي طبيعي است و در حقيقت خود صداي گربه است. شاعر مي تواند به ياري نام آواها مفاهيم را تا حدودي بي واسطه و مستقيماً ابلاغ كند و در اين صورت، زبان شعر فراتر از وسيله اي براي ابلاغ مفاهيم و زيباييهاي طبيعت است و حكم خود طبيعت را پيدا مي كند." مجموعه اين نوع تناسبهاي آوايي را موسيقي داخلي ناميده اند. به عبارت ديگر، موسيقي داخلي هر نوع تناسبي است كه بين صامتها و مصوّتهاي كلام رخ دهد..

  2. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #32
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض تفاوت های شعر و نثر

    شعر و نثر هر دو از حروف و کلمه ساخته می شوند. به هر دو، کلام اطلاق می شود. در این جهت از همدیگر فرق نمی کنند. آنچه آنها را از هم جدا می سازند عوامل زیر است:

    1- هر کلامی که از وزن عروضی "متساوی" و متکرر" و قافیهء واحد برخوردار باشد، آن کلام شعر است نه نثر. البته این معیار، به اشعار کلاسیک اختصاص دارد، وگرنه، شعر نو نه وزن دارد و نه قافیه اما به آن، شعر اطلاق می گردد. پس اینکه وزن و قافیه را به عنوان معیار تعیین کردیم، فقط در جهت اثباتی آن می باشد یعنی هر کلامی که وزن (متساوی و متکرر) و قافیه داشته باشد، شعر است. اینگونه نیست که اگر نداشته باشد نثر است.

    2- شعر مبتنی بر پایه های مشخص است. این پایه ها شعر را قوام بخشیده اند. خارج شدن از آن ممکن است، ساختمان آن را زیان و خطر برساند اما نثر اینگونه نمی باشد. شعر، مختص به اهل خود است. یعنی شعر طوری است که وقتی شاعری شعرش را می سراید، کس دیگر نمی تواند آن را ادامه دهد.

    3-در نثر هدف رساندن پیام است به مخاطب؛ لیکن در شعر هدف تنها انتقال نیست، تأثیر و لذت نیز جزء هدف است. بر این اساس، نثر از پیچیدگی های کمتری برخوردار است و مخاطب زودتر به پیام آن می رسد ولی در شعر، مخاطب تلاش می کند که در عین بدست آوردن پیام، از آن لذت ببرد. برای این منظور مجبور است آن را در لفافهء زیبایی پیچانده تحویل مخاطب دهد.

    4- نوعی از نثر هست که در آن از صنایع بدیع و بیان زیادتر از معمول استفاده می شود. این نوع نثر را نثر ادبی می خوانند. به دلیل وجود صنایع، تأثیرات آن، افزون از نثر معمول می باشد. چیزی که این نوع نثر را از شعر باز می شناساند، نوع کششی که قدرت تأثیر گذاری شعر را افزایش می بخشد.

    5- در نثر نویسنده مجبور نیست از صنایع بدیع و بیان استفاده نماید اما در شعر، شاعر ناچار است کلام خود را با تصویر درهم آمیزد. چرا که هدف شاعر متفاوت از هدف یک نویسنده است. بدین لحاظ "خیال" را از عنصر اساسی در شعر برشمرده اند.

    6-دست نویسنده در نثر باز است. می تواند از کلمات راحت تر استفاده کند ولی در شعر اینگونه نیست. شاعر نمی تواند از هر نوع کلمه استفاده کند. هر کلمه نمی تواند پیام شاعر را منتقل کند. بسیاری از واژه ها نمی توانند حامل تمام معنایی باشند که شاعر آنها را قصد کرده است. از این جهت واژه هایی را بر می گزیند که بتوانند بار مفهومی خاصی را بر دوش بکشند

    7- نثر تابع قوانین دستوری است. هر کلمه جای مشخص خود را دارد.. اما در شعر، شاعر ملزم نیست که تابع َدستور باشد. شاعر با درهم ریختن شکل دستوری کلام، به آن، صورت شعری بخشیده است.

    8- نثر اغلب در بعد خاصی و در زمانه ی معینی شکل می گیرد از این جهت همیشه با "تاریخ خود" همراه است. ولی شعر با "تاریخ خود" حرف نمی زند. از مقولهء خاصی صحبت نمی کند بلکه از تمام مقوله های علمی، تاریخی، اجتماعی و ... گفتگو می کند و در تمام زمانه ها سفر می نماید.

    9- نثر هم یک زبان است شعر هم یک زبان، لیکن شعر زبانی است که از حدود زبان نثر گذشته به زبان مستقلی دست پیداکرده است.. به عبارت دیگر شعر ساخت عمقی زبان است و نثر ساخت ظاهری زبان. در نثر، نویسنده، به رعایت نمودن قوانین دستوری اکتفا می کند در حالیکه شاعر می کوشد تا با شکستن بنیان دستور و آمیختن شکل و محتوا، شعر را از سطح به عمق هدایت نماید.

  4. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #33
    آخر فروم باز Rahe Kavir's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    تواغوش يار
    پست ها
    1,509

    پيش فرض بلاغت در ادب فارسي

    پژوهش در سير هنرهاي بلاغي و سخنوري كه با شكار معاني و نشاندن آن در ساختارهاي سخن سر و كار دارد، از روزگاري كهن، توجه ارباب نقد و انديشه را برانگيخته و در ايران پيش از اسلام نيز نشانه‌هايي از اين توجه به گفتار پيراسته و نيك وجود داشته است؛ ليكن با طلوع فرهنگ و تمدن اسلامي و در مرحله نخستين، مسلمانان لطايف و دقايق و رازهاي اعجاز قرآني را فرا گرفتند و فراخور احوال خود، به قصد فهم آيات خدا و بيانات پيامبر اسلام(ص) فراهم آمدند و در چوني و چندي معاني و بيان سخن در پيوستند.

    اين تلاش و رويكرد به لطايف ادبي وبلاغي قرآن و تفسير آن، مستلزم آشنايي نسبي با تفسير و تمثـّل به آيات بوده است و كساني در اين گونه پژوهشهاي نخستين، پيشقدم بوده‌اند، از آن جمله: ابوعبيده شاگرد خليل بن احمد، در 188 ق.، درباره كلمات كلمات قرآن و جهات بلاغي آيات بينات كتابي نوشت به نام: المجاز في غريب القرآن و فرّاء كتاب معاني القرآن بپرداخت و جاحظ بصري كتاب نظم‌القرآن را به رشته نگارش درآورد و در آن، جهات شگفتي و دلربايي قرآن را در قلمرو واژگاني و معاني و پيوند كلمات و نظام تركيب مورد بحث قرارداد.

    ابن مُعتـَز و قـُدامة بن جعفر در جهات بديعي آثاري تدوين كردند و تحقيقات ادبي با تدوين كتاب اسرارالبلاغه، در بيان و دلائل الاعجاز در معاني، به همّت ابوبكر عبدالقاهر جرجاني،‌ اوج و كمالي ديگر يافت. در اين دو كتاب عبدالقاهرجهات معاني و انديشگاني بلاغت را با موشكافيها و طبقه‌بنديها و نمايش قوت و ضعفها مورد بحث قرار داد و با ارائه نمونه‌هايي از شاعران نامي و اسوه‌ها از كلام رباني و سخنان پيامبر اسلام (ص) مباحث سخن سنجي و بلاغت را رونق و شكوهي بسزا بخشيد و در اين زمينه ايرانيان نيز كوشيدند تا با استعداد سرشار خويش جلوه‌اي ديگر به اين علم بخشند و بر شيرينيهاي قند پارسي بيفزايند.

    در اين نوشتار بلاغت در ادب فارسي را از دو ديدگاه مورد بررسي قرار مي‌دهيم.

    الف) سير هنرهاي بلاغي و سخنوري در ايران
    ب ) چشمه‌سار بلاغت در شعر فارسي

    آمادگي و شايستگي فطري ايرانيان در پرتو اعجاز قرآن، موجب گسترش دامنه تحقيقات بلاغي و ادبي گرديد و آثاري بس ارزنده و پايدار تقديم جهان ادب عرضه شد. تأليفات و ترجمه‌هاي گرانبهاي عبدالله بن مقفع (روزبه پسر دادويه) از يكسو موجب شد تا آثار مهمي در ادب و تاريخ و داستانهاي ملي و امثال و حكم ايراني به عربي ترجمه شود و فرهنگ ايراني به شيوايي گسترش يابد، و از دگر سو،‌ آشنايي ايرانيان و مسلمانان با علوم ادبي يوناني و سرياني و مباحث شعري و بلاغي آنها، از جمله ديدگاههاي ارسطو و پيروانش در مسائل خطابي و شعري، استفاده تحقيقات ادبي را تنوع و گسترش بخشيد؛ چنانكه ايرانيان در شاخه‌هاي گوناگون ادب به تحقيق و تأليف پرداختند.

    در علم نحو كه در آغاز منحصر به اِعراب و دگرگوني اواخر كلمات بود، تأليفات متعدد، اين دانش را شكوفايي و بسط داد و نويسندگان و دانشمندان ايراني به كار شدند، از جمله: ابوعمرو بن العلا (د 154 ق.) و شاگرد او خليل بن احمد بصري (100ـ170 ق.) و شاگرد او ابوبشر عمرو بن عثمان، مولي بني الحارث، سيبويه فارسي (د 183ق.) به تأليفات و طرح مسايل پرداختند. اين دانشمند اخير، الكتاب را در نحو نوشت كه بعدها شاگردش اَخفش آن را شرح كرد و آسمان ادب به فروغ اين ستارگان آراسته گرديد.

    در قرنهاي نخستين اسلامي بود كه نويسندگان به نقد و ارزيابي آثار ادبي پرداخته، اصول و قواعد بلاغت و فن بيان را پايه‌ريزي كردند و اندك اندك علوم بلاغي به سوي كمال سير كرد و تدوين يافت.

    در دوره بني عباس تحقيق در دلايل اعجاز قرآن كريم و كشف امتيازهاي ادبي آن پيشرفت شايسته داشت و سخن‌شناسان در قوت و ضعف ادباي مسلمان غور و تتبع كردند. ادامه اين موشكافيها سبب پيدايش سه دانش ارزنده جديد به نامهاي: «معاني» و «بيان» و «بديع» گرديد كه نمونه اين بحثها را در كتاب مجازالقرآن ابوعبيده معمر بن مثني شاگرد خليل بن احمد و در كتاب الغصاحة اثر ابوحاتم سجستاني و كتاب اعجازالقرآن جاحظ و نقد الشعر و نقد النثر ابوالفرج قدامة بن جعفر و كتاب الشعر و الشعراء ابن قتيبه دينوري و كتابهاي الكامل و البلاغة مُبَرّد مي‌توان نام برد. هر يك از اين دانشوران، مباحثي دل‌انگيز به بازار سخنوري عرضه داشتند و راهي به آيندگان گشودند.

    سير دانشهاي بلاغي و ادبي در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم به موازات گسترش ديگر دانشها رونق و كمال يافت و شيوه‌هاي بحث در اين مباحث چنين بود كه كلام فصحا را مطرح كرده، در فوايد لغوي و نحوي و دقايق بياني آن سخن مي‌پيوستند و با استشهاد و استناد از آيات قرآن و شعر شاعران و بلغا اصولي را كشف مي‌كردند. گاه استادي اين مطالب را املا مي‌كرد و دانشجويانش انشا و استملا مي‌كردند و از همين رهگذر كتب «اَمالي» پديد آمد، چنانكه كتاب الأمالي ابوعلي قالي معروف است. رونق اين مباحث به حدي بود كه كافي است در اينجا نامي از مشاهير و بزرگان علوم بلاغي كه از ايران برخاستند، برده شود:

    ابوبكر محمد بن دُرَيد (د 223ـ321ق.) كتاب الجَمْهَرة را در لغت و المقصورة والأشتقاق را نوشت.
    ابوسعيد حسن بن عبدالله سيرافي (د 365ق.) از بزرگان نامي نحو و لغت و فقه و حديث و علوم قرآن و كلام كه سيره حفظ روايات داشت و شاگردش حسن بن احمد فارسي از روش قياس بهره مي‌گرفت.
    صاحب كافي اسماعيل بن عَبّاد (د 385ق.) وزيرمشهور ديلميان و نويسنده بزرگ و از سرآمدان علماي لغت و نحو و نويسنده كتاب ‌المحيط.
    ابومنصور محمد بن احمد اَزهري هروي (د 370ق.) از بزرگترين دانشمندان ادب روزگار كه كتاب التهذيب را درموضوع لغت نوشت.
    اسماعيل بن حَمّاد جوهري فارابي (د حدود 400ق.) صاحب كتاب الصّحاح در لغت.
    تأليف كتب لغت و تحقيقات زبانشناختي بدست دانشمندان ايراني، كه خود مقدمه تنوع و تخصص در اين پژوهشها بود، سرانجام تحقيق در علوم بلاغت و آيين فصاحت و سخنوري را موجب گرديد و بدين‌گونه علوم بلاغي در اين روزگار مدارج والايي پيمود. شرح چامه‌ها و قصايد در مجالس درس به گونه «املا» رواج يافت و دقتها و تحقيقات بيشتر را در زمينه بلاغت ممكن ساخت، تا بدانجا كه بدست دانشمندان كتابهاي اختصاصي در اين قلمرو تدوين يافت، از آن جمله است: تحقيقات صاحب بن عَبّاد در خرده‌گيري بر مُتـَنبّي و در نقد آثار اين شاعر، رساله معروفي نوشت و از آن پس شاگرد او ابوالحسن علي بن عبدالعزيز جرجاني كه قاضي ري بود (د 290ـ366ق.)، در ادامه كار صاحب بن عباد، كتاب الوساطة بين المتنبّي و خصومه را تأليف كرد.

    پس از اين دانشمندان ايراني بود كه علامه بزرگوار، عبدالقاهر بن عبدالرحمن جرجاني طرح نو آيين بلاغت خود را در كتابهاي خويش به نامهاي اسرارالبلاغة و دلائل الأعجاز پايه‌ريزي كرد و به جهان ادب عرضه داشت و فصل نويني براي محققان بلاغت و نقد ادبي جهان گشود.

    سير اين تحولها و پژوهشها دربلاغت ايران و اسلام، از اواسط قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم سيري زاينده و افتخارآميز است، چه در اين دوره است كه تأسيس بسي كتابخانه‌ها و مدارس و خانقاهها، به امر و تشويق بزرگان و وزرا و امراي دانش‌پرور، موجب اقبال طلاب علوم به ويژه علوم ادبي وشرعي مي‌گرديد. مدارس بزرگي رونق و شهرت يافتند كه در رأس آن نظاميه خواجه نظام‌الملك بود و در زمينه علم تفسير نيز كه همراه مسائل ادبي مطرح مي‌شد، تفاسيري با محتواي كلامي و حِكـَمي با بستر موضوعات و مسائل ادبي و خطابي، تأليف يافت، از آن جمله: كتاب مفاتيح‌الاسرار و مصابيح الابرار اثر ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستاني (د547ق.) و كتاب التنبيه علي بعض الاسرار المودّعة في بعض سورالقرآن از امام فخرالدين محمد بن عمر رازي (د 606ق.) و تفسير ديگر و مهمتر وي، كتاب مفاتيح الغيب معروف به «تفسير كبير». دنباله اين تفسير را كساني چون ابن الخوئي (د637ق.) و سيوطي (د911ق.) پي گرفته و آن را تكميل كرده‌اند. در اينجا ياد كردِ تفيسر كشاف اثر ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشري خوارزمي (د 538ق.) بايسته است، چه در اين تفسير، علاوه بر ذكر شأن نزول آيات و مسائل كلامي معتزله، ويژگيهاي صرفي و نحوي و معاني و بيان آيات قرآني نيز مورد توجه و تفسير قرار گرفته است. اين تفسيرها، علاوه بر تفاسير بسياري است كه به دست دانشمندان صوفيه نگارش يافته است و ذكر آنها در اين مقاله نمي‌گنجد.

    دراين عهد تفسيرهايي هم بدست دانشمندان شيعه نگارش يافته كه كتاب التبيان تأليف شيخ الطائفة ابوجعفر محمد بن حسن طوسي (د 460ق.) و تفسير مهم ديگر تفسير ابوالفتوح جمال‌الدين حسين بن علي بن محمد رازي از آن جمله است. تفسير مهم ديگري كه در اينجا بايد ازآن ياد كرد، تفسير مجمع البيان فضل بن حسن بن فضل طبْر‌ِسي معروف به شيخ طبْر‌ِسي (د 548ق.) است كه از تفاسير ياد شده مشهورتر است. باري چنانكه پيش از اين اشارت رفت، تحول عمده را در اين روزگار در علوم بلاغت عبدالقاهر جرجاني، با دو اثر مشهور خود اسرارالبلاغة و دلائل العجاز پديد آورد و طرحهاي نوي ريخت. در اشاره به مقام ارجمند علمي و نقادي او كافي است كه از تمجيد و بزرگداشت امام فخررازي در نهاية الاعجاز ياد كنيم: «امام عبدالقاهر جرجاني قواعد علم معاني و بيان را استخراج و برهانها و حجتهاي آن را مرتب كرد و در كشف حقايق آن كوشش فراوان نمود».

    سعدالدين تفتازاني در مقدمه كتاب مطوّل چنين نوشت: «نكته‌هاي بي‌همتاي انديشه را از بستر تحقيقات بزرگان فراچنگ مي‌آوردم و به آثار دانشمندان انگشت نما و شناخته شده دانش معاني و بيان همواره مراجعه مي‌كردم، به ويژه دلائل الأعجاز و اسرار البلاغه كه نهايت كوشش خود را در تتبع و مطالعه آنها صرف كردم».1

    ديگر از دانشمندان علوم بلاغي اين عصر، علامه سراج‌الدين ابويعقوب يوسف سكاكي خوارزمي است (د 555ـ626ق.) صاحب مفاتيح‌العلوم. اين كتاب كه در آن از 12 علم از علوم ادبي بحث شده، از مآخذ عمده بلاغت است و شارحان بارها آن را تفسير كرده‌اند.

    اثر بزرگ ديگري كه از مآخذ بلاغت و فراهم آمده اين عصراست، اثر بزرگ و نفيس محمد بن عمر رادوياني است: ترجمان البلاغة كه بايد آن را نخستين كتاب مهم در علوم بلاغي و صنايع ادبي به زبان فارسي به حساب آورد، زيرا گرچه پيش از وي، ابويوسف عروضي و ابوالعلاء شوشتري آثاري به زبان فارسي در بلاغت نوشتند، ولي كتاب رادوياني در جامعيت و ترتيب فصول و ابواب و در اشتمال بر تفصيل در اين زمينه، از شهرگي و سودمندي بيشتري برخوردار است. خود او در مقدمه اين كتاب چنين گفته است:

    «چنين گويد محمد بن عمر رادوياني كه تصنيفها بسيار ديدم مردانشيان هر روزگاري را اندر شرح بلاغت و بيان حل صناعت و آنچه از وي خيزد و به وي آميزد چون عروض و معرفت القاب و قوافي، همه بتازي ديدم و بفايده وي يك گروه مردم را مخصوص ديدم مگر عروضي كه ابويوسف و ابوالعلاء شوشتري بپارسي كرده‌اند اما اندر دانستن اجناس بلاغت و اقسام صناعت و شناختن سخنان با پيرايه و معاني بلند كتابي نديدم بپارسي كه آزاده را مونس باشد و فرزانه را غمگسار و محدّث بود‌… امروز هر گروهي مدعيان اين نوع‌اند و خويشتن را از اين طبقه شمرند چون دانش را به سنگ كردم بيشتر اندر دعوي غالي ديدم و از معني خالي‌… پس دانستم به يقين كه ازچنين تأليفي بسامان نيز هم نيكو راه نبرند و از دقايق و حقايق نظم و نثر بدرستي و راستي نشان ندهند‌…».2

    بنابه تصريح خود رادوياني،‌ ترتيب بابها و فصلهاي اين كتاب طبق محاسن الكلام خواجه امام نصر بن حسن بوده است:

    «… و عامه بابهاي اين كتاب را، بر ترتيب فصول محاسن الكلام خواجه امام نصربن الحسن رضي‌الله عنه نهاده است تخريج كردم و از تفسيروي مثال گرفتم».

    با مطالعه اين مقدمه آشكار مي‌شود كه انتساب ترجمان البلاغه به فرخي سيستاني نادرست است و نخستين بار، پروفسور احمد آتش مصحح كتاب به اين نكته توجه كرده كه در خور تقدير است.

    از مزاياي ترجمان البلاغه رادوياني اشتمال آن است به ايراد شواهد از شاعران و گويندگان ايراني با ذكر نام آنها كه اين خود موجب احياي نام بسياري از شاعران قرن چهارم و اوايل قرن پنجم شده است.

    كتاب پرارزش ديگري كه به زبان فارسي در علوم بلاغي تأليف يافته حدائق السحر في دقائق الشعر تأليف اديب بارع خواجه رشيدالدين وطواط (573 د.ق.) است كه از كتاب رادوياني پرآوازه‌تراست. رشيدالدين وطواط سخن‌سنج پرمايه‌اي بوده كه به بنيادهاي بلاغت آشنايي كامل داشته و در كتاب خود درباره بعضي چامه‌سرايان فارسي و شيوه گفتار و سبك چامه سرايي و قوت و ضعف اشعار اظهارنظر كرده، از آن جمله: از اشعار مسعود سعد و كمالي و قطران تبريزي و ازرقي و فرخي سخن گفته و آنها را به محك نقد كشيده است.3 در مقام ادبي و سخن‌سنجي او بزرگاني همچون ياقوت حموي و خاقاني شرواني و بسياري ديگر از بزرگان ادب فارسي و عرب از توانايي و سخنوري او به بزرگي ياد كرده‌اند. به نوشته ياقوت حموي: رشيد در آن واحد يك بيت ازبحري به عربي نظم مي‌كرد و بيتي ديگر به فارسي به بحري جداگانه مي‌سرود و هر دو را با هم املا مي‌كرد.4 خاقاني نيز در قصايد خود از او به بزرگي ياد كرده از جمله در قصيده‌اي به اين مطلع:

    مگر به ساحت گيتي نماند بوي وفا
    كه هيچ انس نيامد زهيچ انس مرا

    كه در پاسخ قصيده رشيدالدين وطواط سروده و نظم و نثرش را پروين و بنات النعش دانسته است:

    ‌… سزد كه عيد كنم در جهان به عزّ رشيد
    كه نظم و نثرش عيد مؤبّد است مرا

    اگر به كوه رسيدي روايت سخنش
    زهي رشيد جواب آمدي به جاي صدا

    زنظم و نثرش پروين و نعش خيزد و او
    به هم نمايد پروين و نعش در يك جا

    عبارتش همه چون آفتاب و طرفه‌تر آن
    كه نعش و پروين در آفتاب شد پيدا5

    ب) چشمه‌سار بلاغت در شعر فارسي

    آب حيوانش زمنقار بلاغت مي‌چكد
    زاغ كلك من بناميزد چه عالي مشرب است «حافظ»

  6. #34
    آخر فروم باز Rahe Kavir's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    تواغوش يار
    پست ها
    1,509

    پيش فرض چگونه يادداشت روايي بنويسيم ؟

    همه‌ي ما تجربه‌هايي داريم كه در خاطرمان مي‌ماند و گاهي بيان آن‌ها براي ديگران آموزنده است. شما مي‌توانيد اين گونه تجربه‌ها را به صورت يادداشت روايي بنويسيد و براي مجله‌ها و روزنامه‌ها بفرستيد يا روي شبكه‌ي اينترنت منتشر كنيد. اين يادداشت‌ها بيشتر به صورت يك داستان كوتاه نوشته مي‌شوند. بنابراين، به مانند يك داستان بايد فراز و فرود داشته باشند و با شرح گام به گام ماجرايي گيرا و شنيدني، خواننده را به نتيجه‌گيري مورد نظر برسانند.



    براي نگارش بهتر يك يادداشت روايي، توجه به پيشنهادهاي زير سودمند است:

    • داستان را از نگاه ويژه‌اي بنويسيد تا چندان به درازا نكشد و براي خواننده خسته‌كننده نباشد.

    • چيزهايي را به داستان خود وارد كنيد كه از هدف يادداشت شما پشتيباني مي‌كنند.

    • رويدادها را گام به گام و با ترتيب زماني كه رخ داده‌اند، بنويسيد.

    • تا جايي كه مي‌توانيد ويژگي‌هاي يك داستان كوتاه، از جمله فراز و فرود، را در آن بگنجانيد.

    • جمله‌ها را به صورت اول شخص بنويسيد و چنانچه نياز بود به صورت گفت‌و‌گو تنظيم كنيد.

    • موضوعي را بنويسيد كه زياد شخصي نباشد و بتوان آن را تعميم داد تا تجربه‌ي شخصي شما براي خواننده نيز معنا پيدا كند.

    • مقدمه‌اي براي يادداشت خود بنويسيد كه توجه خواننده‌ را جلب كند و موضوع داستان را براي او روشن كند.

    • يادداشت خود را با نتيجه‌گيري به پايان برسانيد و در آن بنويسيد كه چرا اين تجربه براي شما مهم است، چه پيامدهايي براي شما داشته است يا نوشته را با پرسشي انديشه برانگيز به پايان برسانيد.

    در اين جا دو نمونه از يادداشت روايي مي‌آيد: نمونه‌ي نخست با نام [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] را آقاي اسفنديار معتمدي، كارشناس فيزيك، بر پايه‌ي تجربه‌ي واقعي يكي از دبيران فيزيك نوشته‌اند. اين يادداشت به يك داستان كوتاه مي‌ماند كه در عين خواندني‌بودن مي‌تواند براي آموزگاران ديگر، به ويژه تازه‌‌كاران بسيار سودمند باشد. از اين رو، نگارش چنين يادداشت‌هايي به همه‌ي آموزگاران با تجربه سفارش مي‌شود. نمونه‌ي دوم، با نام «قالي نو» گونه‌ي ديگري از يادداشت روايي است كه زنده‌ياد پرويز ناتل خانلري به صورت گفت‌و‌گو تنظيم كرده‌اند. گاهي آميزه‌اي از هر دو روش در يك يادداشت روايي به كار مي‌رود.

    جزیره دانش

  7. #35
    آخر فروم باز Rahe Kavir's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    تواغوش يار
    پست ها
    1,509

    پيش فرض درباره ي خط و زبان فارسي

    سیروس علی نژاد - سیمین روشن : شما در نوشته هاتان، هرگاه که به مسئلهً خط پرداخته اید، همواره به اصلاح نظر داشته اید نه به تغییر. چون تغییر را کاری پر دردسر ارزیابی کرده اید. حال که اصلاح یک امر شدنی است، از نظر شما مهم ترین نقص خط فارسی کدام است، ‌به زبان دیگر مهم ترین اصلاحی که باید یا می تواند صورت گیرد کدام؟
    من قبلا فکر می کردم اصلاح خط فارسی ممکن است و حد اقل اصلاحی که پیشنهاد کرده بودم این بود که سه علامت برای سه مصوت زیر و زبر و پیش، در زنجیرۀ خط وارد شود. ولی حالا نظرم را تغییر داده ام.
    به دو علت: یکی این که اگر این سه علامت در زنجیرۀ خط وارد شوند، ریخت کلمات تغییر می کند و کمابیش همان اشکالاتی را به وجود می آورد که تغییر خط؛ دوم این که حروف "د، ذ، ر، ز، ژ" هیچ حرف دیگری را به دنبال خود نمی پذیرند، و در نتیجه چنانچه برای سه مصوت بالا علائمی هم در زنجیرۀ خط وارد شود این حروف استثنا خواهند بود.
    می توان گفت که خط فارسی معایب ذاتی دارد و به هیچ نوع سامان پذیر نیست. در واقع یا باید خط را عوض کرد یا با همین خط ساخت تا این که زمان برای تغییر آن فرا برسد. ولی یک اصلاح را شاید بتوان در خط فارسی وارد کرد و آن وارد کردن ِ علامتی برای "اضافه" در زنجیرۀ خط است. با این کار، مشکل نحوی زبان به مقدار زیادی حل خواهد شد.
    یعنی همان کسرۀ اضافه؟
    بله کسرۀ اضافه. ولی نمی گوئیم کسره. برای اینکه به محض اینکه بگوییم کسرهً اضافه، می گویند خب لازم نیست، در صورتی که لازم است این کسرۀ اضافه در زنجیرۀ خط وارد شود.
    بگذارید مثالی بزنم. ما کلا خیلی کند خوان هستیم. به گمان من یکی از دلایل کند خوانی این است که خیلی وقت ها مجبوریم جمله را تا آخر بخوانیم تا بفهمیم آیا باید با کسره می خواندیم یا بدون کسره. یعنی شما باید برگردید از اول بخوانید. در بعضی مواقع بودن یا نبودن کسرۀ اضافه، هر دو، جمله را معنی دار می کند، ولی با اختلاف معنی خیلی زیاد.
    مثلا اگر بگوییم "اغلب، مردم این طور فکر می کنند"، ترجمه انگلیسی "اغلب" در این جمله می شود often، اما اگر بگوییم « اغلبِ مردم این طور فکر می کنند »، ترجمه انگلیسی "اغلب" در اینجا می شود most، و این دو تا معنا شان بسیار متفاوت است. اینجا از نظر خواندن مشکلی پیش نمی آید اما یک مشکل معنایی اتفاق می افتد.
    یک جایی هست که می بینید اصلا این کسره را نباید می گذاشتید، و موقع خواندن مجبورید برگردید دوباره بخوانید. بنابراین با وارد کردن یک علامت این مشکل را می توانید حل کنید.
    این قضیه از نظر من اینقدر مهم است که با وجود اینکه من با فرهنگستان هیچ گونه همکاری ندارم پذیرفتم که در زمینۀ خط با آنها همکاری کنم. در فرهنگستان کمیسیون های کوچکی هست که می نشینند راجع به مسائل کوچک صحبت می کنند. بعد از آنکه موضوعی در این کمیسیون تصویب شد می رود به شورای عالی. در شورای عالی به غیر از کسانی که در کمیسیون شرکت دارند عده ای هم هستند که بکلی خالی از ذهن اند و از تمام بحث هایی که منجر به این تصمیم شده بی خبرند. یعنی اینکه هرچه شما در ده جلسه رشته اید یکباره با یک "نه"، پنبه می شود.
    من پنج شش جلسه رفتم و کمیسیون را مجاب کردم که این کم خرج ترین و آسان ترین اصلاحی است که می شود در خط کرد. ولی این پیشنهاد که در کمیسسیون خط پذیرفته شده بود، در شورای عالی فرهنگستان رد شد و "تو گفتی که بهرام هرگز نبود".
    آیا اصلاح یا تغییر خط کاری است که صرفا" دولت می تواند انجام دهد؟
    بله، کارهایی که در حوزهً برنامه ریزی زبان باشد باید از سوی دولت انجام شود. یعنی کارهایی که اساسی باشد دولت باید انجام دهد و مسیری را باید پیش بینی کند که بی آنکه فشاری بر مردم وارد آورد، کار به تدریج عملی شود.
    مثلا در اسرائیل، خط و زبان عبری مرده بود و می خواستند یک خط و زبان مرده را احیا کنند. مردمی هم که به اسرائیل مهاجرت کرده بودند، از جاهای مختلف، از اروپا و آفریقا و جاهای دیگرآمده بودند. دولت گفت هر کس به هر زبانی که دوست دارد، صحبت کند ولی اگر سروکارش با ادارات دولتی افتاد، باید به زبان عبری بنویسد. به جای داغ و درفش، مکانیسمی پیش بینی کردند که کم کم بتوانند به هدف خود برسند.
    این جور چیزها سیاست های نرمی می خواهد تا به تدریج بتوانید یک چیزی را جا بیندازید. اصولا برنامه ریزی زبان،‌ به هر گونه، باید از سوی دولت و تحت حمایت دولت باشد. الان هم می بینیم که واژه های تازه ای را که می سازند اگر تلویزیون مرتب به کار ببرد، جا می افتد.
    مثلا واژه "سامانه" را ما خیلی وقت پیش پیشنهاد کرده بودیم که کسی تحویل نگرفت ولی از وقتی که در برنامۀ هواشناسی تلویزیون، "سامانه" را به جای "سیستم" به کار می برند، جا افتاده است. حالا درست و غلط آن مهم نیست.
    آیا فرهنگستان واژه هایی را که مثلا مترجم ها می سازند رواج می دهد؟
    اگر بپسندند بله. اگر نپسندند خودشان یک چیزی درست می کنند. اگر تأیید شد، فهرستی از واژه های تازه فراهم می شود و به امضای رئیس جمهور می رسد.
    ولی آیا این شیوۀ درستی است برای واژه سازی؟ مگر در کشورهای انگلیسی زبان که این همه واژه ساخته می شود، فرهنگستانی به این معنا وجود دارد؟
    نخیر. در واقع کار فرهنگستان در مورد لغت سازی هم به جایی نمی رسد، مگر آنهایی که واقعا زور پشت سرشان باشد. مثلا درفرهنگستان اول چون هم رضاشاه به این کار بطور جدی علاقه مند بود و هم خود فرهنگستان با استفاده از عناصر زندهً زبان، راه و روش معقولی برای واژه سازی در پیش گرفته بود، خیلی از واژه ها جا افتاد.
    مثلا "شهربانی" که از شهر گرفته شده بود، خیلی معقول بود. تجربه نشان داده است که فارسی زبان، حاضر نیست عناصر مرده را بپذیرد ولی اگر عناصر زنده باشد و معقول هم باشد، با آن راه می آید. مثلا answering machine را در نظر بگیرید، وقتی این ترکیب آمد، تاجرها معطل نماندند تا فرهنگستان لغت بسازد، از همان اول گفتند "منشی تلفنی". بعد فرهنگستان آمد به جایش "پیام گیر" را گذاشت که جا افتاد و حالا همه می گویند پیام گیر.
    فرهنگستان دوم نوعی تعصب نسبت به سلطنت و ایران باستان و لغت های مهجور ِ آن زمان داشت. کارشان نبش قبر بود. مثلا برای transportation که "حمل و نقل" می گفتند و هنوز هم می گویند، گذاشتند "ترابری"؛ به این اعتبار که - trans یعنی "ترا" و portation – هم یعنی "بردن". پس transportation می شود "ترابری". اما این لغت از آن زمان تا کنون جا نیفتاده و رایج نشده است. اسم یک وزارتخانه را هم گذاشته اند " وزارت راه و ترابری". مردم "راه" را می گویند اما "ترابری" را نمی گویند.
    یا مثلا در مقابل "ضد حمله"، "پاتک" را ساخته اند، به این اعتبار که "پا" یعنی ضد، و "تک" یعنی حمله. در هشت سال جنگ، شب و روز تلویزیون می گفت "پاتک" اما مردم همچنان می گفتند "ضد حمله".
    یکی دیگر از لغت هایی که به همین گونه ساخته شد اما فرهنگستان سوم آن را جا انداخت، "رایانه" است. حالا دلیلش این است که در انگلیسی compute به معنی حساب کردن است و computing یعنی حسابگری، ولی چون این ها از لغت عربی گریزان بودند و نمی خواستند بگویند حسابگر، آمدند از روی الگوی فرانسه اش ساختند. در فرانسه به کامپیوتر می گویند ordinateur، یعنی چیزی که نظم می دهد. بعد آمدند گفتند که "رایانیدن" به همین معنی در فارسی میانه وجود داشته و کامپیوتر را بگوییم رایانه. اما رایانه جا نیفتاد تا اینکه فرهنگستان سوم روی آن صحه گذاشت و حالا رایانه و کامپیوتر مترادف هم به کار می رود.
    این را هم بگویم که فرهنگستان سوم هم مثل فرهنگستان اول اگر لغتی بسازد از روی عناصر زنده می سازد. حتا در شیوه نامه شان نوشته اند که باید خوش آوا باشد، تنافر حروف نداشته باشد، و از این قبیل که بعضی از آنها خیلی معقول است. مثلا "یارانه" و "فناوری" خیلی خوب ساخته شده اند. ولی در مورد "بالگرد" تعصب وجود دارد. حالا که از عربی هم لغت می گیرند مثل استضعاف و ارتحال و تجمیع و بقیه، چه لزومی دارد که "هلی کوپتر" را عوض کنیم.
    آیا بهترنیست اگر لغتی در یک ناحیهً فارسی زبان ساخته شد، ما همان را بگیریم و با ساختن یک لغت دیگر آشوب بیشتری درست نکنیم؟
    چرا. تاجیک ها به "هلی کوپتر"، "چرخ بال" می گویند و لزومی نداشت فرهنگستان "بالگرد" را بسازد.
    وجود واژه های بیگانه در یک زبان، تا چه حد در نابسامان کردن آن زبان موثر است؟
    بسیار بسیار کم و حتا هیچ. اگر این طور بود زبان انگلیسی که این همه واژۀ خارجی به خود جذب کرده باید تا حالا متلاشی شده باشد. من در یکی از مقاله هایم نوشته ام آنچه اساس یک زبان را تشکیل می دهد، دستور زبان و نظام صوتی آن است.
    مثلا شما نمی توانید به فرمان فرهنگستان یا هر مقام دیگری، تثنیه را از دستگاه شمار زبانی که مفرد و تثنیه و جمع دارد حذف کنید. این کار عملی نیست. یا بگویید همان جوری که عربها بین "س" و "ص" و "ث" در تلفظ تفاوت می گذارند شما هم بگذارید.

    این کار عملی نیست. در حالی که واژه ها مثل مسافری هستند که یک شب در شهری درنگ می کنند و صبح بعد می زنند به چاک. یعنی واژه ها اساس زبان نیستند. چه بسا واژه ها که آمده و رفته اند. اساس زبان، دستور آن است و نظام آوایی آن. سالها طول می کشد که یک مصوتی از زبان بیرون برود و مثلا تلفظ شیر( محصول لبنی) و شیر(حیوان) یکی شود. شیر خوردنی و شیر بیابان در تلفظ با هم فرق داشته است چنانکه هنوز هم در کردی و بعضی گویش های دیگر فرق دارد. اما این مصوت از فارسی بیرون رفته است و البته چند قرن طول کشیده تا بیرون برود.
    این جور تغییرات وقتی بخواهد در زبان پیش بیاید برای چندین دهه دو تلفظ به صورت رقیب به کار می روند، بعد یکی، دیگری را از میدان به در می کند. این جوری نیست که تغییرات آوایی را بتوانید در مدت کوتاهی انجام بدهید.
    ولی واژه ها وقتی مصداق شان از بین رفت، خودشان هم آهسته آهسته از میان می روند. مثلا واژه هائی مانند آرخالق و ملکی دیگر کم و بیش از میان رفته است. چون مصداق هایشان دیگر وجود ندارند. ولی وقتی پدیده ای وارد می شود لغت آن، چه درست، و چه غلط فوری ساخته می شود و تا زمانی که آن پدیده هست آن لغت به کار برده می شود. وقتی آن پدیده از بین رفت لغت آن هم کم کم از بین می رود. گاهی یک لغتی می ماند، اما محتوای آن عوض می شود. مثلا "شبستان" که در قدیم به معنی حرم سرا بوده، امروز به بخشی از مسجد گفته می شود. یعنی واژه مانده اما معنی آن تغییر کرده است.
    در یکی ازمقالاتتان با عنوان کلمات تیره و شفاف نوشته اید که با اینکه امکان واژه سازی در زبان فارسی وجود دارد متاسفانه مقاومت روانی در برابر واژه سازی بسیار نیرومند و بازدارنده است. این چه جور مقاومتی است؟
    در یکی ازمقالاتتان با عنوان کلمات تیره و شفاف نوشته اید که با اینکه امکان واژه سازی در زبان فارسی وجود دارد متاسفانه مقاومت روانی در برابر واژه سازی بسیار نیرومند و بازدارنده است. این چه جور مقاومتی است؟
    این یک خلق فرهنگی است. مثلا در آلمانی، راحت لغت می سازند و مردم هم راحت می پذیرند. زبان انگلیسی اصلا هراسی ندارد از اینکه لغتی در آن وارد شود. الان بسیاری از مفاهیم فقهی ما در فرهنگ های انگلیسی هست.
    مثلا "فتوا"؛ تعریف آن را هم از خود ما می گیرند و هراسی هم ندارند ولی ما هراس داریم. یعنی لغت جدید را راحت نمی پذیریم. در برابر لغات جدید همواره نوعی مقاومت وجود دارد. می گوئیم: "این دیگرچه چیزی است که ساخته اند!".
    خود لغت که تازه ساخته می شود فقط صوت است. وقتی به کار می رود مثل بهمنی که از کوه سرازیر می شود، دور خودش مدام بار معنایی جمع می کند. این خلق و خوی فرهنگی ماست که در برابر لغات جدید همواره مقاومت می کنیم. تجربه من این جور نشان می دهد. البته خود مردم هم لغت زیاد می سازند ولی بین نویسندگان ما مقاومت کم نیست. یعنی چیزهایی را که مردم می سازند به زور وارد مباحث ادبی می کنیم.
    مثلا مردم می گویند ماسیدن، سُکیدن، چربیدن، شوتیدن ولی هنگام نوشتن نمی نویسند شوتیدن. خوشبختانه یک عامل میانجی پیدا شده است و آن داستان نویسی است. داستان نویسان از زبان عامیانه بهره می گیرد و این تقریبا پلی شده است میان چیزهایی که مردم ساخته اند و زبان استاندارد. فرض کنید "الم شنگه" در کتابهای لغت نبود. بعد در کتابهای داستان به کار رفت و حالا دیگر همه جا می تواند به کار برود.
    با وجود این واژه های ساخته شده ای هم هستند که خیلی خوب جا افتاده اند. مثلا "ماهواره" که اول قمر مصنوعی می گفتند، بعد ماهواره ساخته شد. یا جشنواره که هر دوی این ها خیلی زود به زبان محاوره راه پیدا کرد.
    برای اینکه خیلی زود به فریادش رسیدند. اگر واژه ای مدتی بماند و رسوب بکند دیگر مردم حاضر نیستند عوضش کنند. مثلا همین "پیام گیر" و "تلفن همراه" و این جور چیزها را خیلی زود به فریادش رسیدند.
    از سه دوره فرهنگستان کدام یک بیشتر واژه ساخته است؟
    به نظر من فرهنگستان اول.
    چه وقت احساس می شود که باید برای واژۀ بیگانه ای، معادل فارسی ساخته شود؟
    هیچ واژه ای آئینه تمام نمای چیزی که به آن دلالت می کند، نیست. کلمات مثل برچسب است. مثلا وقتی می گویید "اگزیستانسیالیسم"، این کلمه به شما نمی گوید این چه مکتبی است یا چه می گوید.
    در بعضی زمینه ها که معادل فارسی، چیزخوبی از آب در نمی آید بهتر است آن را به همان صورت نگه داریم. فرض کنید "پلیمر" از کلماتی است که نباید ترجمه شود. ولی یک آقای با ذوقی آمده درست کرده "بَسپار". بس به معنای بسیار و پار هم یعنی تکه. پلیمر هم یعنی همین، یعنی ملکولی که تکه های بسیار دارد. ولی من وقتی اول بار "بسپار" را دیدم، فکر کردم همان "بِسپار" است، به معنی سپردن.
    مدتها کلنجار می رفتم که این چه چیزی است. یکی از کارهایی که سازمانهای فرهنگ نویسی می کنند این است که کارهای ترجمه شده را در مقابل خود می گذارند تا ببینند آنها چه کار کرده اند و خیلی از فرهنگها به همین ترتیب گرد آمده است.
    اما در ایران به کار مترجمان به اندازۀ کافی اعتنا نمی شود. اینکه در درجۀ اول یک مترجم حرفه ای احساس کند که این کلمه باید خودش بماند یا آنکه باید ترجمه شود مسأله ای است که به شم زبانی او مربوط می شود. چه بسا درست به هدف می زند. در هر حال قاعدۀ بی برو برگردی ندارد که بگوییم ترجمه باید بشود یا نشود. اگر من بودم پلیمر را اصلا ترجمه نمی کردم. مثلا کوپن را لازم نیست تبدیل به کالابرگ کنیم. هیچ ضرری هم ندارد که کوپن همان کوپن باشد. فارسی گرایی بی خودی لازم نیست.
    اگر بخواهم مثالی بزنم کارهای آقای آشوری است. مثلا *** distribution یعنی توزیع جنسیت. آشوری آمده گفته --- را به فارسی نمی شود ترجمه کرد، بنابراین ترکیب این دو واژه را در ویراست اول ترجمه کرده است به "پخشار سکسانه". خب،‌ این خیلی بد است. در زبان از هر طرف که به جانب افراط بروید کار خراب می شود. در حد تعادل همه چیزش خوب است. عربی گرایی بیش از اندازه، فارسی گرایی بیش از اندازه، فرنگی گرایی بیش از اندازه، هیچ کدام خوب نیست.
    سرعت تغییر زبان نشانۀ چیست؟ آیا نشانۀ پیشرفت است؟
    سرعت تغییر زبان نشانه تحولات اجتماعی است. یعنی هر قدر که در جامعه تحولات بیشتر باشد، زبان بیشتر تغییر می کند. اگر ما هنوز شاهنامه را می فهمیم ( البته ادعا می کنیم ) معنی اش این است که در ظرف هزار سال، تحولات اجتماعی در ایران خیلی کم بوده است.
    خیش، یا گاو آهن را می فهمیم برای این است که در دهات ما هنوز همان جوری کار می کنند که هزار سال پیش. ولی در زبان انگلیسی با اینکه از زمان شکسپیر حدود چهارصد سال بیشتر نمی گذرد باید نوشته های او را برای دانشجوی انگلیسی توضیح بدهید و تفسیر کنید.
    این هیچ افتخاری نیست که بگوئیم ما زبان اجدادمان را می فهمیم چون معنی اش این است که مثل اجدادمان زندگی می کنیم. البته من خیال می کنم آنها که می گویند فردوسی را می فهمند، ادعا می کنند و در خواندن و فهمیدن آن در می مانند، ولی به هر حال افتخاری نیست. صحبت خوبی و بدی نیست، موضوع تشریح یک وضعیت است. تحولات زبان با تحولات اجتماعی سخت در ارتباط است.
    در گفتگو با روزنامۀ شهروند کانادا گفته اید که نثر فارسی برخلاف تصور بعضی ها در برآیندی کلی رو به بهبود است. می خواهیم بدانیم بهبود نثریعنی چه و نشانه های آن کدام است؟
    من با اینکه خیلی قاطع صحبت نمی کنم، ولی این حرف را در مقابل کسانی مطرح کرده ام که می گویند فارسی خراب شده است. امروز در بسیاری نوشته ها ساختار نحوی زبان رعایت می شود. ترکیبات عربی خیلی کمتر شده است. جملات کوتاه تر شده است. فارسی گرایی، بی آنکه تحمیلی باشد زیادتر شده است. تصنع وجود ندارد و نثر امروزحالتی روان به خود گرفته است.
    مثلا در زبان فارسی فعل، در آخر جمله می آید و با فعل است که معلوم می شود فاعل چه کار کرده است. وقتی که طول جمله زیاد باشد خواننده یا شنونده باید همۀ مطلب را در ذهن نگه دارد تا به فعل برسد. بنابراین اگر طول جمله زیاد باشد پردازش آن برای شنونده مشکل می شود و هر قدر که جمله ها کوتاه تر باشند و روان تر، راحت تر پردازش می شوند. در فارسی امروز گرایش به این است که جمله ها کوتاه و روان باشند. به هر حال پنج شش عامل هست که در بهبود نثر موثر واقع شده است.
    آیا ترجمه در این میان تأثیر گذار بوده است؟
    البته. ترجمه و به خصوص ترجمه های خوب، در بهبود نثر فارسی موثر بوده است.
    آیا می شود گفت کامل ترین زبان جهان کدام است؟
    هیچ زبانی برای بیان پدیده ها و مقاصدی که در فرهنگ آن زبان وجود دارد ناکارآمد نیست، و تنها زمانی در می ماند که مفاهیمی از خارج وارد آن شود. انگلیسی و آلمانی و دیگر زبانهای غربی که سالهاست تکنولوژی و فلسفه در آنها رشد کرده، هیچ کدام ناکارآمد نیستند ولی اگر همۀ آنها را یکباره بخواهید وارد فارسی یا اردو کنید، شدنی نیست و زبان درمی ماند.
    مثلا زبان فارسی برای بیان مفاهیم عرفانی هیچ ناتوان نیست. برای اینکه عرفان در این جامعه رشد کرده است ولی همین ها را اگر بخواهید به زبانهای اروپایی برگردانید با اشکال مواجه می شوید.
    شما در بیشتر مقالاتتان هرگاه به مشکلات اشاره کرده اید راه حل هایی هم ارائه داده اید. آیا تا به حال پیشنهادهای شما به گوش گرفته شده است؟
    خوشبختانه در بخش تدوین کتابهای درسی وزارت آموزش و پرورش چند نفری هستند که با زبان شناسی آشنا هستند. یا دکترای زبان شناسی گرفته اند، یا اینکه بعضی واحدهای زبان شناسی را گذرانده اند و یا اینکه به علت علاقۀ شخصی با زبان شناسی خیلی آشنا هستند. اینها بسیاری از آن پیشنهادهایی را که شما اشاره کردید به گوش گرفته اند.
    من و چند نفر از همکارانم به اینها گفتیم زبان فارسی و ادبیات فارسی همان قدر از هم جدا هستند که تاریخ و جغرافی. همان طور که در قدیم اشتباه بوده که یک نفر را می گذاشتند هم تاریخ درس بدهد، هم جغرافی؛ حالا هم اگر زبان فارسی و ادبیات فارسی را به یک معلم بسپرید، اشتباه کرده اید. خوشبختانه این را به گوش گرفتند. الان کتابهای ادبیات فارسی و کتابهای زبان فارسی از هم جداست.
    منتها گیری که پیدا شده این است که اکثر این دبیران خودشان با مفاهیم زبان شناسی آشنا نیستند. بنابراین کتابهای زبان فارسی را خودشان هم نمی فهمند. قدم مثبتی که برای حل این مشکل برداشته اند این است که هر سال برای چنین دبیرانی کلاس های تابستانه می گذارند. به این ترتیب ده پانزده سال که بگذرد مسئله حل خواهد شد. البته هنوز هستند کسانی که گرایش دارند سر کلاس زبان فارسی، به جای اینکه راجع به ساخت زبان فارسی حرف بزنند، شعر بخوانند.
    با اینکه به نظر می رسد سطح علمی دانشگاهها افول کرده، چرا زبان شناسی در این سالها تا این حد گسترش پیدا کرده است؟
    علی الاصول وقتی که شما تعهد را به جای تخصص بگذارید، همین پیش می آید. به خاطر همین اصل که گفته اند تعهد بر تخصص مقدم است، سطح دانشگاهها افت کرده است. هنوز هم می گویند که دانشگاهها به اندازۀ کافی استاد متعهد ندارند. یعنی می خواهند دانشگاهها تبدیل به حوزه شود، حوزه ای که فیزیک و شیمی هم در آن تدریس شود. این چیزی است که در نظر دارند.
    اما در مورد زبان شناسی باید بگویم که این رشته رشد کمی کرده، نه کیفی. وقتی جمعیت ۳۵ میلیونی می شود ۷۰ میلیون، و بیش از چهل سال هم هست که زبان شناسی در این کشور پا گرفته ، با این مدرک گرایی که در بین ما وجود دارد، معلوم است که تعداد دانشجویان زبان شناسی زیاد می شود.
    برایتان نمونه بیاورم. چند سال قبل از انقلاب، کاری که من در رشتۀ زبان شناسی می کردم این بود: منشی دپارتمان زبان شناسی دانشگاه برکلی که من به آنجا رفته بودم، خیلی آدم خوبی بود و تا آن جا که امکانات به او اجازه می داد به دیگران کمک می کرد. وقتی من داشتم بر می گشتم به من گفت اگر اینجا کاری داشته باشید من برای شما انجام می دهم. من خیلی استقبال کردم و پس از بازگشت، هر چند وقت یک باراز تهران به او نامه می نوشتم که کاتالوگ سال آینده شان را برای من بفرستد. آن خانم هم هر باریک کاتالوگ برای ما می فرستاد. نگاه می کردیم ببینیم کدام درس ها را می توانیم دایر کنیم و یا از کتابهای درسی که در برنامه گذاشته اند، از کدام شان می توانیم استفاده کنیم.
    اینجا هم یک کتابفروشی بود که از خارج کتاب وارد می کرد. به او می سپردیم که مثلا سی تا از این کتاب و چهل تا از آن کتاب برای ما بیاورد. کتابها اواسط تابستان می رسید، و سال تحصیلی که شروع می شد، کتابها حاضر بود. آنها را می گذاشتیم پیش مستخدم دپارتمان، هر دانشجویی که می رفت با پرداخت سی چهل تومان کتابش را دریافت می کرد. نتیجه این می شد که ما همان درسی را که در دانشگاه برکلی داده می شد در حد توانمان اینجا هم درس می دادیم. این سبب شد که دانشجویانی که از اینجا به خارج می رفتند با کتابها و درس های آنجا آشنا باشند.

    آقای دکتر دبیر مقدم که رئیس گروه زبان شناسی دانشگاه علامه است وقتی وارد آمریکا شده بود به من نوشت که من از نظر مفاهیم زبان شناسی هیچ از بچه های آمریکایی عقب نیستم منتها زبانم هنوز در آن حد نیست که به سرعت آنها بتوانم یادداشت بردارم، یا به سرعت آنها بخوانم، و الا همان کتابها را که در دانشگاه تهران می خواندیم اینجا هم درس داده می شود.
    یا خانم دکتر سیمین کریمی که الان استاد زبان شناسی دانشگاه آریزوناست همین مطلب را در مقاله ای نوشته است. می گوید: "وقتی برای ادامهً تحصیل به امریکا آمده بودم، دیدم در زمینهً زبان شناسی از بچه هایی که از سراسر آمریکا یا از انگلیس آمده اند و یا کسانی که در بهترین دانشگاههای آسیا درس خوانده اند، جلوترهستم." خب این کیفیت بود. ولی الان از این خبرها نیست.
    زبان شناسی در دیگر کشورهای فارسی زبان یعنی افغانستان و تاجیکستان در چه سطحی است؟
    درست نمی دانم. ولی فکر نمی کنم چیز مهمی در این مقوله وجود داشته باشد. افغانستان که آنقدر گرفتار وضع خودش است که گمان نمی کنم به زبان شناسی برسد. چیزی هم اگرباشد در حد فقه اللغه است. تاجیکستان خوشبختانه رابطه اش با فرهنگستان خوب است اما نمی دانم زبان شناسی در آن جا چه وضعی دارد. گمان نمی کنم چیز مهمی باشد.
    نظریه های مهم زبان شناسی امروز کدام اند؟ آیا چامسکی را هنوز می توان از بزرگان زبان شناسی دانست؟
    البته. امروز کلاً می توان زبان شناسان را به دو دسته تقسیم کرد: عده ای را فرمالیست ( Formalist ) یا صورت گرا می گویند. عدۀ دیگر را فانکشنالیست ( functionalist) یا کاربردگرا یا نقش گرا می نامند.
    فرمالیست ها که چامسکی سردسته شان است به زبان به صورت یک نظام منطقی نگاه می کنند، فارغ از جامعه و فردی که آن را به کار می برد؛ کم و بیش به صورت یک سیستم ریاضی.
    فرمالیسم در زبان شناسی سابقۀ طولانی دارد. خیلی قدیمی تر از چامسکی است، منتها چامسکی آن را به حد افراط رساند. در واقع، منطق صوری را برد در زبان شناسی. نقش گرایان کسانی هستند که می گویند زبان بدون توجه به بافت اجتماعی که در آن به کار می رود بی معنی است. در واقع می گویند معنا را باید از بافت ( context ) استنباط کرد. سردستۀ این گروه در فرانسه آندره مارتینه و در انگلستان مایکل هالیدی است.
    همان مایکل هالیدی که پیش او درس خواندید؟
    بله، او هنوز خوشبختانه زنده است و امروز هم تراز چامسکی به حساب می آید. بد نیست در نظر داشته باشید که این مرزبندی به این روشنی هم که گفتم نیست. یعنی بین صورت گراها گاه تفاوت آنقدر زیاد است که از تفاوت بین صورت گراها و نقش گراها بیشتر است. این نکته در پیشگفتار کتاب من با عنوان "نگاهی تازه به دستور زبان" تشریح شده است.
    به هر حال مکتب های زبان شناسی مهم این دو تا هستند ولی داخل این ها، شاخه هایی هستند که گاهی از تنۀ اصلی تنومندتر شده اند. بسیاری از شاگردان چامسکی امروز خودشان یلی هستند و برخی به کلی با حرف های چامسکی مخالفند و نظرات هالیدی که در زمان دانشجویی ما تحت الشعاع نظرات چامسکی بود الان دارد رو می آید. همین جا در ایران رساله های فوق لیسانس و دکتری ِ چندی نوشته شده که متکی بر نظرات هالیدی است.
    شما خودتان به کدام از این مکتب ها باور دارید؟
    من نظرات چامسکی در زبان شناسی را نمی پسندم. البته در کتاب "نگاهی تازه به دستور زبان" یک فصل به چامسکی اختصاص داده ام ولی این به خاطر آن است که او و نظریاتش را معرفی کرده باشم. من بیشتر طرفدار نظریات هالیدی هستم چون معتقدم که بررسی زبان بدون توجه به بافت فرهنگی – اجتماعی زبان و بدون توجه به بافت کلامی که در آن به کار می رود، یعنی بررسی زبان به شیوۀ چامسکی، کاری عبث و بی معنی است.

    مصاحبه با دکتر باطنی

  8. #36
    در آغاز فعالیت * يگانه *'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    17

    پيش فرض جامعه شناسی ادبیات

    [ سید محمد حسینی ]
    جامعه شناسي ادبيات كه در كشور ما، شايد هنوز آنچنان كه بايد و شايد شناخته نيست، در سده نوزدهم با آثار مادام دواستال و ايپوليت تن درفرانسه آغاز شده و در سده بيستم رواج بيشتري يافته است. مطالعات اين رشته اغلب با روشهاي گوناگون درمورد تجزيه و تحليل فرهنگ همراه است كه ادبيات را فرايند ناگزير اوضاع واحوال اجتماعي واقتصادي مي داند.
    جامعه شناسي ادبيات، بررسي متون ادبي، از ديدگاه جامعه شناختي است. ادبيات به معني دانش هاي متعلق به ادب است و در معناي عام كلمه، غالبا به هر نوع نوشته اي گفته مي شود، مثل بخشنامه ها ، رساله ها، اعلان ها ، اعلاميه ها و آثار تاريخي و علمي و فلسفي و ادبي.
    به عبارتي، ادبيات شامل هر نوع از انواع انشاء به نثر يا نظم است كه توسط نويسنده اي خاص در شرايط زماني و اجتماعي خاص به رشته تحرير درآمده است.
    از سوي ديگر، جامعه شناسي يا علم مطالعه جامعه، هم مشاهده وهم توصيف پديده هاي اجتماعي و هم تنظيم و كاربرد يك طرح مفهومي همساز، درباره اين پديده ها را شامل مي شود.
    اما بايد دانست كه جامعه شناسي، به خلاف علوم ديگر از جمله اقتصاد، نظريه هاي منظمي ندارد كه با اصطلاحات رياضي بيان شده باشد، بلكه در عوض تعدادي ازمدلهاي گوناگون دارد، مانند مدل نظريه ساختي كاركردي وابسته به تالكوت پارسونز و رابرت مرتون، مدل هاي نظريه تكاملي – تكنولوژي ، مدلهاي بوم شناختي به عنوان تئوريهاي متاخر و تعداد رو به افزايش مدلهاي رياضي كه سعي دارد رابطه ها يا متغيرهايي را قالب بندي كند كه در مدلهاي ديگر بيان شده اند ، در اين ميان چند فرد شاخص وجود دارند كه ازنظرات آنها به عنوان نظرات كلاسيك نمي توان چشم پوشي كرد، از جمله:
    - براي كارل ماركس، هر ساخت اجتماعي ، ساخت طبقاتي به شمارمي آمد و تاريخ همه جوامع، تاريخ مبارزات طبقاتي بود. ماركس در روش شناسي بنيادي اش استدلال مي كند كه هستي اجتماعي انسان ، تعيين كننده هوشياري اوست و ايدئولوژي صرفا يك روساخت بوده و مناسبات اقتصادي زيربناست.
    - از ديدگاه هربرت اسپنسر كه جامعه را به صورت سازواره اي مي ديد، هدفش ساختن يك شكل شناسي اجتماعي جوامع به اعتبار ساخت و كاركردشان بود. از ديداو وظيفه جامعه شناسي بدست دادن گزارشي بود از اينكه چگونه، آحاد نسلهاي متوالي توليد و پرورده شده و براي همكاري آماده مي شوند.
    - براي ماكس وبر، فرد شاخص ديگر جامعه شناسي ، كانون توجه بر انواع كنش است كه از آنها، كنش اقتصادي و حقوقي، كنش عقلي و دين كنش غير عقلي بود. وبر بر تعيين انواع مختلف مرجعيت( سنتي، كاريزماتيك و عقلي)، انواع مختلف قدرت (ساخت يا نيرو يا سلطه هماهنگ) ، تكامل ديوانسالاري (پدرسالارانه ، پدر نسبي و قانوني – عقلي) و انواع سلوك عقلي علاقمند بود. او بسيار علاقمند بود كه فرايند پيچيده عقلاني شدن امور در جوامع مدرن را بگشايد.
    - كنجكاوي و تجزيه و تحليل درباره اينكه اجزاي جامعة مورد اشاره نويسنده متن ادبي چگونه به هم چسبيده است و كنجكاوي درباره حقايق عملي زندگي اجتماعي كه درمتن ادبي به تحرير كشيده شده است و تعامل و كنش اجتماعي شخصيتهاي متن در حوزه جامعه شناسي ادبيات قرار مي گيرد كه به وسيله نظريه ها و الگوهاي جامعه شناسي انجام مي شود.
    اما همانند سازي اصطلاحات جامعه شناختي در بررسي متون ادبي براي همه جوامع امكان پذير نيست و به نظر نگارنده مسئله مهم درنظر گرفتن ساخت و روابط اجتماعي جامعه مورد بررسي است.
    در نوعي از جامعه ، روابط به صورت ابتدايي، مشابهت نيرومندي درنگرشها و در جهت گيري آن به گذشته وجود دارد.
    - در اين جوامع از «فرهنگ بي چرا» در عرصه خانواده و روابط اجتماعي ، از «فرهنگ شبان – رمگي» در حوزه سياست و «فرهنگ تنبيه» به جاي ترميم در حوزه تربيتي و «فرهنگ گريز از ذهنيت انتقادي» در حوزه تعقل مي توان نام برد.
    درنوعي ديگر از جامعه ، روابط غير شخصي ، ديوانسالارنه، تفكيك شده ، باز و متحرك است و مردم به آينده نظر دارند تفكر انتقادي در حوزه عقل جريان يافته و افراد در عين داشتن هويت فردي، منافع جمعي را نيز درنظر دارند.
    به اين ترتيب كاركرد جامعه شناسي ادبيات در اين دو جامعه كاملا متفاوت خواهد بود و نظريه هاي جامعه شناختي نتايج بسيار متمايزي را بدست خواهد داد. مثلا در جامعه آلماني با«فرهنگ كتبي»، ميانگين مطالعه سرانه، شش ساعت در روز است و در جامعه ايراني با «فرهنگ شنيدار ي- ديداري» بنا به آمار غير رسمي، هر ايراني در روز شش ساعت به راديو گوش داده و تلويزيون تماشا مي كند و ميانگين سرانه مطالعه به چند دقيقه محدود
    مي شود. در نتيجه كاربرد نظريه هاي جامعه شناختي و اصطلاحات رايج در قلمرو آن در حوزه جامعه شناسي ادبيات، احتياج به تعمق و برسي گسترده داشته و در غير اين صورت به جاي نتيجه مطلوب ورسيدن به شناخت، معكوس عمل كرده و موجب سرگرداني و گم كردن هدف خواهد شد.


    فصل نو

  9. این کاربر از * يگانه * بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #37
    در آغاز فعالیت *يكتا*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    5

    پيش فرض گسترۀ ادب‌ فارسی‌ معاصر استاد احمد سمیعی (گیلانی)

    تنظیم: عاطفه مسلمی
    دانشجوی پژوهشی گروه زبان فارسی دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا
    سخنرانی در هم‌اندیشی بین‌المللی فرهنگ ایران و ادبیات فارسی،
    دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا،

    بسم الله الرحمن الرحیم
    با اجازۀ جناب آقای همایون و همۀ استادان، سخنرانی خودم را تحت عنوان «گسترۀ ادب معاصر» آغاز می‌کنم. به اعتباری، این تصور نادرست پدید آمده که گسترۀ ادب معاصر محدود است به شعر نو، رمان، داستان کوتاه؛ حال‌آنکه ادب معاصر عرصه‌ای بس پردامنه‌تر دارد و انواع بسیار پرشمارتری از فراورده‌های ادبی و مربوط به ادبیات را دربرمی‌گیرد. مواد گوناگون ادب معاصر را در مقایسه با ادب سنّتی به پنج دسته می‌توان تقسیم کرد:
    دستۀ اول شامل آثاری است در ادامۀ ادب سنّتی که مصادیق تازه‌ای از انواع موجود در آن شمرده می‌شوند. اشعار عروضی عمدتاً با همان مضامین و در همان قالب‌های پیشین، هرچند با موضوعات نسبتاً نو یا با اندکی تصرفِ سطحی در ساختار، ازاین‌دست هستند. از جمله نمونه‌های برجستۀ این قبیل اشعار، سروده‌های بهار، شهریار، معیّری، پروین، تولّلی، و چهارپاره‌های رشید یاسمی است.
    دستۀ دوم آثاری را دربرمی‌گیرد که نوعاً نظایر آن‌ها در ادب سنّتی وجود دارد، نهایت آنکه از جهاتی متحوّل جلوه می‌کنند و احساس می‌شود که رنگ و بوی تازه‌ای یافته‌اند. سروده‌هایی با مضامین و احیاناً اوزان عروضیِ بی‌سابقه یا بسیار نادر در شعر سنّتی با حال ‌و هوای تازه و فضای شاعرانۀ امروزی. غزل‌های سایه، سیمین بهبهانی مصادیق بارز آن‌اند.
    این دو دسته، طیف و پیوستاری را تشکیل می‌دهند و اعضای آن‌ها را نمی‌توان همواره به‌قطع معلوم کرد. ملاک تشخیص عموماً جهان‌بینی اثرآفرین و فضای اثر و نوع مضامین آن است.
    دستۀ سوم، مجموعۀ آثاری هستند که نمونه‌های پراکنده‌ای از آن‌ها، آن هم بسیار به‌ندرت، در لابه‌لای متون قدیم نهفته مانده‌اند، اما در ادب معاصر به‌صورت نوع ادبی شاخص و مستقلی درآمده‌اند. مواد فولکلوری، به‌ویژه تصنیف، همچنین طنز ازاین‌قبیل‌اند.
    دستۀ چهارم، آثاری که بالاخص ادبی نیستند اما موضوع آن‌ها ادبیات است، مانند تحقیقات ادبی، تاریخ ادبیات، نقد ادبی، تصحیح انتقادی متون که اگر هم مایه‌هایی از آن‌ها در گذشته در مطاویِ تذکره‌ها و شروح وجود داشته‌است امروزه به‌صورت کاملاً تازه و مدوّنی درآمده و کیفیت و ماهیت دیگری پیدا کرده‌اند. تحقیق در متون و در احوال و آثار شاعران و ادبا و نقد مبتنی بر نظریۀ ادبی و روشمند را ازاین‌دست باید شمرد.
    دستۀ پنجم مشتمل است بر انواعی که در ادب سنّتی دست‌کم با همان ساختار و قالب و خصایص بنیادی وجود ندارند و در طی قرن بیستم در زبان فارسی پدید آمدند. از این جمله‌اند اشعار نیمایی و سپید در نظم و رمان و داستان‌های کوتاه و نمایشنامه و فیلم‌نامه در نثر. همچنین مواد مطبوعاتی را در همین دسته می‌توان جای داد. اما در مقایسۀ ادب معاصر و ادبیات سنّتی به دو نکتۀ اساسی باید توجه داشت: یکی آنکه میان این دو گسستگی پدید نیامده‌است و انواع نوپدید از جهات متعدد و معنی‌داری با سوابق سنّتی پیوند دارند. مثلاً شعر نو از جهات اساسیِ محتوایی با شعر سنّتی رابطۀ زنده و اُرگانیک دارد؛ یا ادبیات داستانی، بالاخص نمایشی، در آثاری چون شاهنامه و خمسۀ نظامی و هفت اورنگ جامی، البته به صُوَری دیگر، پیشینه دارند؛ یا نقد در شرح سنّتیِ متون نظم و نثر، مسبوق به سابقۀ نسبتاً درخشانی است. همچنین طنز و مطایبه و هزل، علاوه بر آنکه چاشنی آثار ادبی چون کلیله و دمنه و مرزبان‌نامه و مقامات حمیدی و گلستان سعدی و پریشان قاآنی شده‌است، در رساله‌های و نوشته‌های عبید زاکانی جایگاه بارز و مسلطی دارد. مایه‌های ادبی نیز که ریشه در فرهنگ مردم دارند با آثار منظوم و منثور فارسی به‌صورت امثال و حکایات درآمیخته‌اند. مثنوی‌های سنائی و عطار و مولانا و جامی و بوستان و گلستان سعدی از این مایه‌ها سرشارند.
    دیگر آنکه، به‌رغم تحول مضامین و محتوا و ساختار، روح فرهنگ ایرانی در آثار ادبی معاصر محفوظ مانده و این آثار، هرچند از آبشخور ادبیات جهانی سیراب و از روش‌های علمی تحقیق غرب متأثر گشته‌اند، صبغۀ ملی خود را از دست نداده‌اند. در مقایسۀ ادب معاصر و ادب سنّتی، آنچه به ‌زیان ادب معاصر جلب نظر می‌کند جای خالیِ شاهکارهای عظیمی چون شاهنامه و مثنوی معنوی و ظهور به اصطلاحِ غربیان تیتان‌های جهان ادب هم‌طراز فردوسی و مولاناست. در این باب باید خاطرنشان ساخت که اصولاً دوران خلق شاهکارهای سترگ منفردی ازآن‌دست که یاد شد سر آمده‌است؛ همچنان‌که عصر ظهور پهلوانان افسانه‌ای سپری شده‌است. امروزه کارهای عظیم به دست نه یک تن، بلکه گروه و گاه انبوه خلق صورت می‌گیرد. دوران حماسۀ پهلوانی پایان یافته و روزگار حماسۀ ملت‌ها آغاز گشته‌‌است و این تحولی است که در همۀ شئون فرهنگی، از جمله در ادبیات همۀ اقوام روی داده‌است. دیگر قرن طلایی ادبیات اقوام با ظهور جهان‌پهلوانانِ میدانِ ادب شکل نمی‌گیرد، بلکه با فراورده‌های منفردی تکوین می یابد که مجموع آن‌ها ارزش هنگفت پیدا می‌کند و دست‌کمی از ذخایر ادوار ادبی پیشین ندارد. می‌توان گفت که ادبیات نیز مانند دیگر مظاهر فرهنگی گرایش به دموکراتیک شدن پیدا کرده‌است. وانگهی، آثار سترگ ادب سنّتی بر پایۀ حجم عظیمی از افسانه‌ها و قصص و روایات و تمثیلات مکتوب و شفاهی و به دنبال انبوهی از فراورده‌های ادبی و بر اساس سنّتِ دیرینه‌سالِ فرهنگیِ ما پدید آمده‌اند و حال‌آنکه انواع تازۀ ادب معاصر خود باید زیربنای سنّت خود را بسازند و بیافرینند. ازاین‌رو، هرگاه با وجهۀ نظر دیگری به دستاورد ادبی صد سال اخیر بنگریم، با حجم و تنوع فوق‌العاده و بی‌سابقه‌ای از آثار روبه‌رو می‌شویم که احصا و توصیف آن‌ها سال‌ها و سال‌ها مهلت می‌طلبد و از دورۀ ادبی معاصر عصری پررونق و از بسیاری جهات بی‌نظیر می‌سازد که می‌توان به آن مباهات کرد. در این میان، دستاورد بسیار گران‌بهایی که نباید از آن غافل ماند تحول شگرفی است که در زبان فارسی معاصر، به‌ویژه زبان‌های ادبی و تحقیقی، در پرتو انواع ادبی و تتبّعات و نقد و نظریه‌های جدید روی داده‌است. این زبان طی صدوپنجاه سال اخیر، به‌خصوص ازحیث واژگان و ترکیبات و تعبیرات و مضامین و صُوَر ادبی، بی‌اندازه غنی گشته و نیرو و پویایی و حیات تازه پیدا کرده و از قید تحجّر و بندِ ایستایی رها شده‌است که خود نعمت بزرگ و دست‌مایۀ باارزشی برای بیان افکار و تجارب جدید است. این زبان از حشو و زواید و زر و زیورِ مبتذل و بدلی و آرایه‌های افراطی و مزاحم پیراسته و فارغ گشته و به‌صورت زبانی روشن، رسا، پاکیزه و بی‌پیرایه و درعینِ‌حال باکفایت و قوی درآمده‌است. همچنین نباید نادیده گرفت که در قرن اخیر بسیاری از متون معتبر منظوم و منثور که از دسترس حتی ادبا و محققان دور مانده‌بود، به یمن همّت ارباب فنِ ایرانی و ایران‌شناسان اروپایی، با تصحیح انتقادی منتشر شده و راه را برای تحقیقات زبانی و ادبی مستند و روشمند و معتبر گشوده و امکانات تازه‌ای برای بهره‌جویی از متون، در راه تقویت زبان علمی و ادبی، فراهم آورده‌است. با این فراورده‌ها، موجبات آن پدید آمده‌است که زمینۀ بسیار مساعدی برای تدوین لغت‌نامه‌های جامع و دانشنامه‌ها همچنین دستور زبان تاریخی حاصل گردد و آثاری ازنظر کیفی و ساختاری و انسجام در سطحی بس بالاتر از نظایر آن‌ها تهیه و تدوین شود. در حوزۀ کارهای بی‌سابقه‌ای که به روزگار نو در عرصۀ تحقیقات ادبی شده نمی‌توان از پژوهش‌های دامن‌گستری یاد نکرد که درزمینۀ زبان‌های ایرانی باستانی و میانه انجام گرفته و خود به رشتۀ بسیار مهم مستقلی مبدّل شده‌است. سرانجام باید از حجم نظرگیر ترجمه‌های معتبر و خلّاق ادبیات جهانی یاد کرد که در غنی ساختن زبان فارسی با ترکیبات و تعبیرات و صُوَر بیان تازه، نقش سازندۀ بسیار مؤثری ایفا کردند و شماری از آن‌ها مسلماً در کار آن‌اند که وارد تاریخ ادبیات این دوره شوند. زبان فارسی در پرتو این ترجمه‌ها قدرت و صفا و جلا و تنوعِ به‌مراتب بیشتری یافت و به‌خصوص برای خلق آثار داستانی آمادگیِ به‌ درجات بیشتری پیدا کرد و ‌به‌صورت ابزاری کارآمد و ظریف برای بیان افکار و عواطف و تجربیات هنری تازه درآمد. بدین‌سان شاهد دورۀ ادبی گران‌مایه و پرمحتوایی هستیم. مع‌الوصف، هنوز نقایص و حتی خلأهایی در برخی شئونِ حتی مهم و حساس وجود دارد که برای تکمیل و پر کردن آن‌ها شایسته است برنامه‌ریزی دقیقی انجام گیرد و در این برنامه‌ریزی طبعاً فرهنگستان زبان و ادب فارسی سزاوار است نقش رهنموددهنده و در مواردی که برای آن‌ها بانیِ مشخصی وجود ندارد نقش سرمشق‌دهنده ایفا کند.
    از جمله این شئون است تاریخ ادبیات که هرچند در تدوین آن کارهای پرارزشی انجام گرفته، هنوز شکاف‌ها و کمبودهایی، هم ازنظر شیوۀ تألیف و انطباق آن با گرایش‌ها و نظریه‌های جدید و هم ازحیث جامعیت، در آن می‌توان تشخیص داد. نگارش تاریخ‌ ادبیات‌های فارسیِ موجود بر نظریۀ ادبی و ضوابط معیّن و روش علمیِ درخور مبتنی نبوده‌است. لااقل بخشی از فصول جامع‌ترین آن‌ها بر اساس منابع واسط و دست دوم، چون تذکره‌ها نوشته شده، نه بر پایۀ مطالعات تحلیلیِ خودِ آثار. ازنظر تأثیرات شرایط محیطی، یعنی تاریخی ـ اجتماعی ـ فرهنگی، بر جریان‌های ادبی نیز پیوند زندۀ این عوامل با سیر و تحول ادبیات داده نشده و این دو، هرکدام جداگانه و بی‌ ربط و پیوند، بررسی و معرفی شده‌است؛ به‌طوری‌که نمی‌توان از سویی رابطۀ آن‌ها را با یکدیگر بازشناخت و از سوی دیگر احساس کرد که ناظرِ جریانی تاریخی، متضمّن دگرگونی‌ها و تبدلات ناشی از علل خاص هستیم. این را هم باید خاطرنشان ساخت که در تدوین تاریخ ادبیات معاصر فارسی به عدّه‌ای از شاعران محلّی، که هم به زبان فارسی و هم به زبان قومی، آثار ارزشمندی پدید آورده‌اند توجه نشده‌است. سبک‌شناسیِ نثر و نظم نیز، هرچند در گذشته جَسته‌گریخته به طرز و شیوه اشاره‌هایی کوتاه می‌شده، می‌توان گفت در تحقیقات ادبیِ معاصر نوظهور است. شادروان ملک‌الشعرای بهار درس آن را در حدود هفتاد سال پیش در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران پایه‌گذاری کرد و تقریرات او را درواقع نخستین پژوهش در این حوزه باید شمرد. متعاقباً سبک‌شناسیِ نثر در سه جلد به صورت کتاب درسی دانشگاهی درآمد که سال‌ها پس از درگذشت استاد نیز با همین عنوان در جایگاه خود باقی ماند. تقریرات بهار در سبک‌شناسی شعر نیز پس از وفات او به چاپ رسید. ازآن‌پس نیز مطالعات تازه‌ای در این حوزه صورت گرفت و آثاری به‌ویژه در سبک‌شناسی شعر پدید آمد که در آن‌ها بیشتر از همان الگوی مختارِ بهار پیروی شد و احیاناً مفاهیم و مطالبی از منابع غربی وارد این مبحث گردید. مع‌الوصف، با توجه به رابطۀ نزدیک سبک‌شناسی ادبی با زبان‌شناسی و نقد ادبی، هنوز در این عرصه خلأ محسوس وجود دارد که با بهره‌گیری از نظریات جدید باید پر شود. درزمینۀ بلاغت نیز هنوز خلأ محسوسی وجود دارد. البته در سنّت ادبی ما بلاغت از جایگاه رفیعی برخوردار بوده و در این فن تحقیقات عمیق و دامنه‌داری صورت گرفته، اما این مطالعات عمدتاً بر مبنای ادبیات عرب بوده‌است. هرچند اصول حاصل از آن را می‌توان بر ادبیات، به‌ویژه شعر فارسی، که با شعر عرب ازحیث مضامین و ساختار مشابهت‌های نظرگیر دارد مطابقت داد، این مطابقت هنوز از روی اسلوب و نظام‌مند تحقق نیافته و فقط پراکنده در تحقیقات ادبی ظاهر گشته‌است. در تحقیقات زبانی و دستور زبان نیز هرچند پیشرفت قابل ملاحظه‌ای داشته‌ایم، متأسفانه بیشتر مطالعات زبان‌شناسان بر زبان انگلیسی مبتنی بوده‌است. کسانی خام‌اندیشانه پنداشته‌اند که با نشاندن متناظرِ فارسی الفاظ و اصطلاحات و شواهدِ زبان انگلیسی می‌توان احکام منتج از بررسی زبان بیگانه را عیناً بر زبان فارسی جاری ساخت و بر آن مصداق داد، غافل از آنکه این جانشین‌سازیِ مکانیکی که بس آسان است، به بازیِ کودکان بیشتر شباهت دارد تا به بررسی علمیِ جدّی. باری، کاربستِ نظریات جدید زبان‌شناسی و تشخیص اینکه هریک از آن‌ها برای تبیین چه گستره‌ای از پیکرۀ زبانی ضرورت پیدا می‌کند امری است خلاق و تا حدی شبیه ترجمۀ خلاق که اگر سرسری گرفته شود و به شیوۀ مکانیکی عمل شود طبعاً ثمرۀ آن را نمی‌توان جدّی گرفت. در عرصۀ گویش‌شناسی و فرهنگ مردم نیز کارهایی، هرچند عموماً فاقد روشمندی، انجام گرفته‌است. دربارۀ تحقیقات گویشی این نکتۀ بسیار مهم را باید متذکر شد که در آن‌ها از توجه به اصطلاحات یا تعبیرات کنایی غفلت شده‌است و حال‌آنکه روحیات و خصایصِ قومی و محلّی بیشتر در همین تعبیرات منعکس می‌گردد.
    با آنچه گفته شد شاید روشن شده‌باشد که دورۀ ادبی معاصر از ادوار پیشین به جهات متعدد متمایز است و در این دوره، شئون ادبی، همچنان که شئون دیگر فرهنگی و علمی، معروضِ تحولاتی بنیادی گشته و سیر این دگرگونی‌ها با شتاب بیشتری ادامه دارد که آینده‌ای پررونق‌تر و درخشان‌تر را نوید می‌دهد. گروه ادب معاصر فرهنگستان زبان و ادب فارسی تنظیم ترازنامۀ نسبتاً مشروح این دورۀ ادبی پرمایه را وجهۀ همّت خود ساخته‌است تا پس از طرح و بررسی در شورای گروه و تصویب در شورای فرهنگستان، راهنمای برنامه‌ریزی‌های آینده باشد.
    فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي

  11. 2 کاربر از *يكتا* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #38
    در آغاز فعالیت * يگانه *'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    17

    پيش فرض

    • واژه ادب از کلماتی است که معنی آن همراه با تحول زندگی قوم عرب و انتقال آن از بدویت به مدنیت تغییر یافته و پی درپی معانی نزدیک به هم پیدا کرده ، تا این معنی را که امروز متبادر به ذهن می شود به خود گرفته ، که عبارت است از سخنی رسا که به نیت تاثیر درز عواطف خواننده یا شنونده به شعر یا نثر انشاء شود. اگر در عصر جاهلی راجع به کلمه ادب کندو کاو کنیم آن را در زبان شاعران نمی یابیم ، بلکه به کلمه آدب به معنی کسی که مردم را به طعام فرا می خواند بر می خوریم . در شعر طرفه بن عبد آمده است:

    نحن فی المشاه ندعوا الجفلی لا تری الآدب فینا ینتقر
    یعنی ما در قشلاق دعوت عام می کنیم و آدب ما در دعوت به طعام تبعیض قائل نمی شود. مأدبه به معنی خوراکی که مردم بدان دعوت می شوند نیز از همین ریشه است، از اشتقاقات این لغت « ادب ، یأدب » می باشد یعنی طعامی آماده کرد ، یا : به طعامی دعوت کرد.


    • گذشته از بیت طرفه ، شعر دیگری که دلالت بر انتقال کلمه ادب از معنای حسی مذکور به معنای دیگر کند در دست نیست، تا آنکه در زبان حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم این کلمه در معنای اصلاح و پرورش اخلاقی به کار گرفته می شود: « ادبنی ربی فاحسن تأدیبی » شاعر مخضرم ، سهم بن حنظله غنوی نیز کلمه ادب را در همین معنی به کار برده:

    لایمنع الناس منی ما اردت ولا اعطیهم ما ارادوا احسن ذا ادبا
    این را که هر آنچه از دیگران بخواهد مانعش نمی شوند لیکن همه آنچه دیگران از او بخواهند ، ندهد ، دلیل بر حسن ادب گرفته ، یعنی نوعی پرورش اخلاقی نه عمل بر وفق طبیعت یا پیشامد.چه بسا کلمه ادب در عصر جاهلی نیز در همین معنی اخلاقی به کار گرفته شده باشد لیکن نصی که این حدس را تأیید کند به دست ما نرسیده است.


    • نلینو با این فرض که ادب مقلوب دأب است بر آن رفته که ادب در جاهلیت به معنی سنت[و سیرت پدران استعمال می شده است.در واقع اعراب همچنانکه جمع بئر را آبار و جمع رأی را آرا می آورده اند دأب را هم به آداب جمع بسته اند ، و بعدها پنداشته اند که آداب جمع کلمه ادب است و ادب در معنای سنت و سیرت (دأب) در زبانشان رایج و معمول شده و ادب را به معنی خوی و عادت پسندیده گرفته اند. اما این فرض بعیدی است؛ قریب به ذهن این است که کلمه از معنی حسی آن: دعوت به طعام به معنی ذهنی یعنی دعوت به بزرگ منشیها و اخلاق ستوده انتقال یافته باشد، همچنانکه تمام اسم معنیها به این گونه نخست در یک معنای حسی حقیقی به کار می رفته و سپس مفهوم ذهنی و مجازی یافته اند.


    • در عصر بنی امیه کلمه ادب در معنی اخلاقی و تربیتی استعمال می شود، و پیش از پایان آن دوره معنای دیگر و تازه تری بدان می افزایند: آموزش.

    در واقع عده ای از معلمین که خلیفه زادگان را طبق نظر خلفا فرهنگ عربی تعلیم می دادند، مودبین نامیده شدند. اینان به فرزندان خلفا شعر و خطبه و اخبار و انساب و ایام عرب ، مربوط به دوره جاهلی و اسلامی می آموختند. این استعمال جدید مجال آن را پدید آورد که ادب در مقابل کلمه [علم[قرار بگیرد. علم در آن دوره به دانش"]شریعت[اسلامی از قبیل فقه وحدیث [یامبر و] تفسیر[قرآن اطلاق می شد.در عصر عباسی دو معنای پرورشی و آموزشی کلمه ادب ، هر دو در کنار هم کاربرد دارد. چنانکه ابن مقفع دو رساله اش در پندهای اخلاقی و اندرزهای سیاسی را الادب الاصغیر و الادب الکبیر نامید. و ابوتمام بخش سوم دیوان الحماسه را باب الادب نام نهاد که برگزیده ای است از اشعار نغز در مضامین اخلاقی. همین معنی کاملا بر بخشی از صحیح بخاری به نام کتاب الادب منطبق است، همچنین بر کتاب الادب نوشته ابن معتز.


    • در قرن دوم و سوم هجری و پس از آن کلمه ادب بر شناخت اخبار و اشعار عرب اطلاق کردند و شروع به تألیفاتی در این موضوع کردند و کتب ادب نامیدند ، مانند البیان و التبیین جاحظ که مجموعه ای است از اخبار و اشعار و خطبه ها و نکات جالب با بسیاری اظهار نظرهای انتقادی و سخن سنجانه و نیز الکامل فی الغه و الادب تألیف مبرد که وجهه نظرش بحث در واژه هاست و چون در آن عصر فن نثر نویسی رو به پیشرفت داشت نمونه هایی از رساله های منثور نیز ارائه کرده است. اما کلمه ادب در معنی آموزشی ، که به دو فن نظم و نثر و نکات و لطایف مربوط به آن مختص است، متوقف نماند بلکه توسعه یافت و احیانا شامل همه معارف غیر مذهبی گردید که انسان را از جهت اجتماعی و فرهنگی ارتقا می دهد. کلمه ادب در این معنی گسترده نزد اخوان الصفا می یابیم ، در رسائل ایشان ادب علاوه بر علوم لغت و ]بیان[/] و "]تاریخ[ و اخبار ، به جادو و کیمیاو حساب و آیین تجارت و معاملات نیز دلالت می کند. تا اینکه در قرن هشتم هجری این کلمه شامل انواع معرفت به ویژه علوم بلاغت و لغت می شود، و در اینجاست که"]ابن خلدون[ می گوید: ادب یعنی برداشتن اشعار و اخبار عرب و دانستن مجملی از هر علم.


    • از قرن سوم هجری به بعد کلمه ادب بر مجموعه آیینهایی دلالت می کند که طبقه بخصوصی از مردم بایستی رعایت کنند و دراین معنی کتابهای بسیاری نوشته شده مانند: ادب الکاتب ابن قتیبه و ادب الندیم کشاجم . و به دنبال آن کتب مختلفی در موضوع ادب القاضی ( آیین قضاوت) ادب الوزیر( آیین وزارت) و ادب الحدیث ( آیین سخن گفتن) و ادب الطعام ( آیین غذا خوردن) و ادب المعاشره( آداب نشست و برخاست)و ادب السفر و غیره نوشته شده است. مضاف بر اینکه در اشعار و لطایف نیز در بسیاری موارد مدلول کلمه ادب همین است. بالاخره از اواسط قرن گذشته کلمه ادب به دو معنی دلالت می کند، یکی معنای کلی در مقابل Litterature که فرانسویان بر هر نوشته ای در هر موضوع و به هر سبک اطلاق می کنند چه علمی باشد چه فلسفی یا ادبی به معنای ویژه ، پس هر چه محصول خرد یا احساس است ادب نامیده می شود. اما در معنای خاص مراد از ادب تنها تعبیر معانی و مقاصد نیست بلکه بعلاوه می باید تعبیر چنان زیبا باشد که در عواطف خواننده یا شنونده اثر کند، بدان گونه که در فن شعر و انواع نثر ادبی از خطابه و تمثیل و مثل و داستان و نمایشنامه و مقامه ، معلوم و معهود است.

    منابع

    • ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج1 ، ص 3
    • رسائل اخوان الصفا، رساله هفتم ، بخش ریاضی
    • مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج2 ، ص 1174
    • دکتر شوقی ، تاریخ ادبی عرب، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو ، ص 13
    • حنا الفاخوری ، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبد الحمید آیتی، ص 28
    Last edited by * يگانه *; 19-08-2008 at 22:47.

  13. #39
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض تاریخ ادبیات و شعر فارسی

    ادبیات فارسی یا پارسی به [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] گفته می‌شود که به [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نوشته شده باشد. ادبیات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. برخی کتابهای قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ادبیات فارسی قرار گرفته‌اند.
    آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران فراتر رفته‌است. شاعران و نویسندگانی نظیر [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شهرتی جهانی دارند. در میان چهره‌های شناخته شده ادبیات معاصر فارسی در جهان می‌توان به [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در داستان و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در شعر اشاره کرد.
    فهرست مندرجات




    ادبیات ایران پیش از اسلام

    نوشتار اصلی را بخوانید: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نوشتار اصلی را بخوانید: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در زمان [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در عهد بغتسما [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به سرودن شعر پرداختند.

    سامانی

    در دوره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شعر و نثر پارسی هر دو راه کمال سپرد. در شعر [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] . در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، کتاب گرشاسب و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] هر دو تالیف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، ترجمه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] توسط [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، ترجمه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] توسط گروهی از دانشمندان، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (در جغرافیا)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.

    آل بویه

    در دوره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منطقی رازی و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازی علائی و رگ‌شناسی به قلم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشته تحریر درآورد و قصه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به فارسی ترجمه و شرح شد.

    غزنویان

    در دوره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شعر پارسی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] را به کمال رسانیدند و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد.

    سلجوقیان و خوارزمشاهیان

    در زمان [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شاعران بزرگ چون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و جز آنان ظهور کردند.
    در نثر نمایندگانی مانند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مترجم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، حمیدالدین نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (در طب) ظهور کردند.

    حمله مغول

    شعر فارسي در دوره مغول بر روي هم متمايل به سادگي و رواني بود و اگر چه بعضي شاعران به پيروي از قدما يا به سبب تمايل به آرايه‌هاي ادبي و تكلَف‌هاي شاعرانه به شعر مصنوع روي‌ آوردند؛ اين امر عموميت نداشت و حتي همان شاعران مقلّد و گاه متصنَع، در مقابل اشعار دشواري كه به منظور اظهار مهارت و استادي‌شان مي‌سرودند، اشعار ساده‌ي بسيار داشتند كه قصّه‌ي دل و نداي ذوقشان بود. بيشتر مثنوي‌ها و همه‌ي غرل‌ها و غالب قصيده‌ها به زبان ساده‌ي روان و گاه نزديك به زبان محاوره ساخته مي‌شد. يكي از سبب‌هاي سستي برخي از بيت‌ها و يا به كار بردن تركيب‌هاي نازل در پاره‌اي از شعرهاي اين دوره، همين نزديكي به زبان محاوره‌است. اما اين كه بيشتر شاعران، به خصوص غزل‌سرايان، در پايان اين دوره به زبان ساده‌ي تخاطب متمايل شده بودند؛ به اين علّت بود كه رابطه‌ي گروهي از آنان با آثار استادان بزرگ پيشين نقصان يافته و نيز دسته‌اي از آن شاعران ترك‌زباني بودند كه فارسي را مي‌آموختند و هنگام سخن‌گويي ناگزير ساده‌گويي مي‌كردند. همراه اين سادگي، بيان يك خاصيت ديگر توجّه به نكته‌سنجي و نكته‌يابي و نكته‌گويي است؛ يعني گنجانيدن نكته‌هايي باريك در شعرها همراه با خيال دقيق و نازك‌بيني تام كه معمولاً از آن‌ها در شعر به مضمون تعبير مي‌شود. چنين نازك‌خيالي‌ها و نكته‌پردازي‌ها در شعر فارسي، به ويژه شعر غنايي ما از قديم وجود داشت؛ امّا هر چه از قرن‌هاي پيشين به زمان‌هاي متأخّر نزديك شويم، قوّت آن را محسوس‌تر و به همان نسبت سادگي الفاظ را براي سهولت بيان بيشتر مي‌يابيم. در قرن‌هاي هفتم و هشتم، شاعراني چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانسته‌اند، نكته‌هاي دقيق بسيار در الفاظ عالي منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از قدرت شگفت‌انگيز خود به حيرت افكنند و همین توانایی ساحرانه‌است که باعث شد جانشینان آنان و به ویژه شیفتگان حافظ، دنباله‌ی کارش را در نکته‌آفرینی بگیرند؛ غافل از آن که «قبول خاطر و لطف سخن خدادادست». لازمه‌ی پیروی از نکته‌آفرینی‌های حافظ احراز قدرت فکری و لفظی اوست؛ ولی شاعران عهد تیموری غافل از این اصل به گونه‌ای روزافزون به تکاپوی یافتن نکته‌های باریک افتادند و در گیرودار این تکاپو گاهی از رعایت جانب الفاظ باز ماندند و با این عمل مقدمات ایجاد سبکی را در ادبیات فارسی فراهم کردند که از آغاز قرن دهم، قوت آشکار یافت و در دوره‌ی صفویان به تدریج کار را به جایی کشانید که یکی از سرآمدان شیوه‌ی خیال‌پردازی میرزا جلال اسیر در اسارت مطلق مضامین افتاد و در شکنجه‌های این اسارت مطلق، گاه زبان مادری خود را در ترکیب الفاظ از یاد برد و از بیان عبارت‌های نامفهوم ابا نکرد. سخن در این است که هر چه از آغاز این عهد، به پایان آن نزدیک‌تر شویم، مبالغه در مضمون‌یابی و مضمون‌سازی را بیشتر و به همان نسبت دقت در الفاظ و یک‌دست نگاه داشتن آن و انتخاب را در آن کمتر می‌بینیم. بی‌شک گرد مضمون‌ها و نکته‌های تازه‌ی بدیع در شعر، خاصه در غزل، گردیدن بسیار شایسته و در خور است؛ بدان شرط که اوّلاً در این راه مبالغه نکنند و ثانیاً به خاطر معنی لفظ را مهمل نگذارند ولی بیان از این نکته خالی از فایده نیست که سخن‌گویان این عهد نکته‌پردازی و مضمون‌یابی را از وظایف شاعر می‌پنداشتند و شعر ساده‌ی بی‌نکته را ماندنی نمی‌دانستند.
    در این دوره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] , [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و غزلیات، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] صاحب [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] صاحب [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] گوینده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، در شعر پدید آمدند.

    تیموریان

    دوره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دنباله دوره مغول محسوب می‌شود. در عهد تیموری [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند, مانند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مدون و جامع [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، شهاب الدین عبدالله نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، نظامی شامی نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (همه در تاریخ)، عوفی نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، حسین واعظ نویسنده اخلاق محسنی و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (در اخلاق و فنون و حکمت).

    صفویان

    در دوره صفویان نثرنویسانی مانند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مولف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه (در تاریخ)، ظهور کردند و در شعر [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، نامبردارند.

    افشاریان و زندیان

    در دوره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] گویندگانی مثل [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و پسر او [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (لطفعلی بیک شاملو) معروف شدند.

    قاجار

    برخی شاعران و نویسندگان در دوره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بازگشت به سبک قدیم (سبک خراسانی) کردند و شاعرانی مانند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبک‌اند. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یکی از زنان شاعر این دوران است. در نثر [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] متمم روضه الصفا و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، نویسندگان نامه دانشوران، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مولف [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و غیره شهرتی یافته‌اند.

    ادبیات مشروطه

    در دوره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تحولی در روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و گروهی از معاصران نماینده شعب مختلف نثر این دوره به شمار می‌روند.'


    شعر نو

    نوشتار اصلی را بخوانید: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] زمينه‌های فكری سرایش شعر نو، سالها پيش از نيما آغاز شده بود كه برای پیگیری اين نكته بايد به شاعران و سرايندگان دوره مشروطه مراجعه كرد. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مترجم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] از اين زمره‌اند.
    شعر نو جنبش شعری بود که با نظریات [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آغاز شد. از جمله شاعران متعلق به این جنبش شعری می‌توان به [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) اشاره کرد.
    وزن در شعرهای نیما و اخوان با نوع شعری که احمد شاملو سراینده آن بود تفاوت دارد. شعر نیمایی دارای وزن عروضی بوده و تنها هجاهای شعر تساوی خود را از دست داده‌اند و کوتاه یا بلند می‌شوند ولی در شعر سپید که احمد شاملو آن را پایه‌گذاری کرد از وزن خبری نیست و به جای آن از تصویر سازی واژگانی و موسیقی درونی استفاده می‌شود.

    فرهنگ‌نویسان ایرانی


    شاعران زن ایرانی


    باید یادآوری کرد که در سده‌های گذشته از جمله در سده ششم هجزی قمری، در دربار سلطان سنجر سلجوقی، مهستی شعر می‌سرود که اشعار اروتیک او شهره‌است، جز او از رابعه باید یاد کرد و برای دیگران باید به منابع مراجعه کرد. در دوره قاجار نیز بسیاری از بانوان شاعر را می‌توان سراغ گرفت، به ویژه از زنان دربار.

    طنزپردازان

    نوشتار اصلی را بخوانید: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    شاعران و نویسندگان

    نوشتار اصلی را بخوانید: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نوشتار اصلی را بخوانید: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی


    منتقدان ادبی

    نخستین کسانی که نقد ادبی به معنای مدرن آن را در ایران شناساندند روشنفکران دوران مشروطه نظیر [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بودند.

  14. #40
    پروفشنال amir raya's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    اونجا
    پست ها
    812

    پيش فرض

    بخشید در این بیت چه آرایه ای بکار رفته است؟
    گلاب است گویی به جویش روان ................. همی شاد گردد زبویش روان.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •