تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 4 اولاول 1234
نمايش نتايج 31 به 39 از 39

نام تاپيک: افسردگی؟ نا امیدی؟

  1. #31
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2013
    پست ها
    509

    پيش فرض

    امیدوارم که هیچ وقت مریض نشید و کارتون به قرص نکشه!
    دوست عزیز من قبلا هم گفتم که خود ارضایی نمیکنم و اعتیاد بهش ندارم .
    شما کلا هرکس که مشکل افسردگی داشته باشه یا خستگی یا خواب زیاد یا هرچیزی ، میگید خود ارضایی رو ترک کنه؟
    کسی بنده رو اینجا نمی شناسه که بخوام انکار کنم و دلیلی هم نداره که انکار کنم ، چون تاپیک زدم و حرفم رو زدم که به نتیجه ی مطلوب برسم .


    5 روز اول یک هشتم
    5 روز دوم یک چهارم
    5 روز سوم یک دوم
    5 روز چهارم سه چهارم
    5 روز پنجم یکی کامل
    5 روز ششم 2 تا در روز

    سیتالوپرام 40 = بعد از بیدار شدن از خواب
    بوپروپیون 150 = 4 ساعت بعد از بیدار شدن
    نورتریپتیلین 25 = 8 ساعت بعد از بیدار شدن
    چیزی که برای من خیلی عجبیه اینه که چرا دکترتون دوتا عامل سرتونین رو باهم بهتون داده
    شاید فکر کرده افسردگیتون خیلی شدیده

  2. این کاربر از Drug Man بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #32
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    May 2013
    پست ها
    12

    پيش فرض

    چیزی که برای من خیلی عجبیه اینه که چرا دکترتون دوتا عامل سرتونین رو باهم بهتون داده
    شاید فکر کرده افسردگیتون خیلی شدیده
    به نظر خودم که دکترش خوب نبود! و برای همین میخواستم دکتر رو عوض کنم و به کس دیگه ای مراجعه کنم .
    شما پزشک خاصی رو تهران نمیشناسید؟

  4. این کاربر از cruel days بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #33
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2013
    پست ها
    509

    پيش فرض

    به نظر خودم که دکترش خوب نبود! و برای همین میخواستم دکتر رو عوض کنم و به کس دیگه ای مراجعه کنم .
    شما پزشک خاصی رو تهران نمیشناسید؟
    من تهران نیستم متاسفانه
    ولی خوب روانپزشک خوب زیاد داره

  6. این کاربر از Drug Man بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #34
    آخر فروم باز ali_phd71's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    omidiyeh
    پست ها
    1,113

    پيش فرض

    سلام دوست عزیز
    بنظرم دلیل اصلیش افسردگی بی هدفی در زندگی و نبود امید به زندگیه و بهترین راه یاد خداست.......با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هرچه خواهی کن
    این تجربه منه.من قبل کنکور از لحاظ اعمال معنوی(نمی خوام خداییش الکی تعریف کنم)خیلی کارای مستحب انجام میدادم خداییش نماز مفاتیح قران روزه توی رجب و شعبان همه چی خوب..توی زندگی خیلی موفق تر بودم اصلا افسردگی اینا نیود خداییش همه کارام خیلی خوب پیش میرفتن.
    ولی الان اون ارتباط با خدا کمرنگ شده.فقط یه نماز و تسبیح باشه.افسردگیام زیاد شده زیاد درس نمی خونم همش تو اینترنتم دائما از افراد سوال میکنم وقتت چجور میگذره بلکه منم پیروی کنم موفق تر باشم ولی نکته همینجاس که من این چیزا رو باید از خدا بخوام خداس هرچی بخواد میده و هرچی بخواد میگیره...این چیزه که توی کشورای غربی بدلیل اعتقاد کم بخدا خیلی زیاد یده میشه.اینجور مشکلات با کار و اینا و سرگرمی های مختلف از یاد میرن ولی باز وقتی تنها میشی و یکم فکر میکنی اونوقته که از افسردگی میخوای بمیری....
    خدایا خودت کمک کنهمه عاقبت بخیر شن.دست همه رو بگیر دست ماهم بگیر

  8. این کاربر از ali_phd71 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #35
    کاربر فعال انجمن های فوتبال Abdolreza2012's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    دوستان یه سوال
    ( ببخشید که تو این تاپیک مطرح کردم دیگه نمیخواستم تاپیک بزنم )
    من احساس میکنم افسردگیه خفیف گرفتم یه جور نا امیدی به زندگی اونم گاهی اوقات( همیشگی نیست) ، دلیلشم میدونم ( بیماری که تازگیا بهش پی بردم)
    چیکار باید بکنم؟؟؟
    اوایل خیلی داغون بودم ولی بهش عادت کردم و بهتر شدم ولی به هر حال بعضی اوقات دوباره ناامید میشم و ....
    من وقتی تو جمع باشم خیلی شادم و تو جمع دوستان خیلی شوخم و میخندم ولی تو تنهایی دوباره فکر و ....
    بهترین کاره ممکن برای من چیه؟
    چیکار باید بکنم؟
    ممنون

  10. #36
    داره خودمونی میشه mehrdad x's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2011
    محل سكونت
    ف ی ل ت ر نت
    پست ها
    82

    پيش فرض

    درود
    امیدوارم هرچه زودتر حال شما بهتر بشه
    گفتم کمی هم درباره تجربه خودم بگم...
    من حدود 6 تا 8 ماه تحت درمان بودم و میگفتم کاملا خوب شدم (یه آدم سرخوش ، شاد و ...) ولی 5 - 6 ماه بعدش یه مشکل کوچک واسم پیش اومد و دوباره روز از نو و روزی از نو ... ، قبول دارم که خودم با افکار و ذهنیاتم باعث شروع دوباره و تشدید بیماریم شدم (قبول دارم که مقصر اصلی خودمم!)
    (من چند وقت پیش یه مجموعه سخنرانی قدیمی 15 ساعته از دکتر آزمندیان به عنوان تکنولوژی فکر توی آرشیو پدرم پیدا کردم و الآن دارم روی اون کار میکنم و به نظرم خیلی مفیده...)

    به نظر من دوره درمانت رو حتما تموم کن ولی انتظار معجزه نداشته باش! (خودت باید خودتو درمان کنی)، من با جناب [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در مورد مرحله دوم درمان موافقم، درمان دارویی فقط زمینه ساز تغییراته و خودت باید تغییرات رو ایجاد کنی یعنی تا وقتی خودت نخوای هیچ تغییری نمیکی...

    من با دوستانی که راه حل مذهبی رو پیشنهاد میدن مخالف نیستم ولی خودم اعتقادی بهش ندارم و به نظر من این راه واسه کسیه که ایمان کافی رو داره نه اینکه تازه بخواد ایمان و اعتقاد رو ایجاد کنه...

  11. این کاربر از mehrdad x بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #37
    کاربر فعال انجمن های فوتبال Abdolreza2012's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    دوستان یه سوال
    ( ببخشید که تو این تاپیک مطرح کردم دیگه نمیخواستم تاپیک بزنم )
    من احساس میکنم افسردگیه خفیف گرفتم یه جور نا امیدی به زندگی اونم گاهی اوقات( همیشگی نیست) ، دلیلشم میدونم ( بیماری که تازگیا بهش پی بردم)
    چیکار باید بکنم؟؟؟
    اوایل خیلی داغون بودم ولی بهش عادت کردم و بهتر شدم ولی به هر حال بعضی اوقات دوباره ناامید میشم و ....
    من وقتی تو جمع باشم خیلی شادم و تو جمع دوستان خیلی شوخم و میخندم ولی تو تنهایی دوباره فکر و ....
    بهترین کاره ممکن برای من چیه؟
    چیکار باید بکنم؟
    ممنون
    دوستان منو هم راهنمایی کنن
    مرسی

  13. #38
    پروفشنال salar79's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    805

    پيش فرض

    دوستان یه سوال
    ( ببخشید که تو این تاپیک مطرح کردم دیگه نمیخواستم تاپیک بزنم )
    من احساس میکنم افسردگیه خفیف گرفتم یه جور نا امیدی به زندگی اونم گاهی اوقات( همیشگی نیست) ، دلیلشم میدونم ( بیماری که تازگیا بهش پی بردم)
    چیکار باید بکنم؟؟؟
    اوایل خیلی داغون بودم ولی بهش عادت کردم و بهتر شدم ولی به هر حال بعضی اوقات دوباره ناامید میشم و ....
    من وقتی تو جمع باشم خیلی شادم و تو جمع دوستان خیلی شوخم و میخندم ولی تو تنهایی دوباره فکر و ....
    بهترین کاره ممکن برای من چیه؟
    چیکار باید بکنم؟
    ممنون




    شما بهتره بیش تر این روزا توی جمعه دوستاتون باشید تا اونا به فکرتون غالب بشن

    بهتره فرد خیلی خیلی مطمئنی برای درد و دل انتخاب کنید

    و من پیشهاد میکنم پیش یه روانشناس برید

    معمولا اونا خوب بلدن چجوری حرفاتون رو گوش کنن و خیلی خوب هم جوابتون رو میدن

  14. 2 کاربر از salar79 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #39
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    May 2013
    پست ها
    12

    پيش فرض

    سلام
    پیش روانپزشک رفتم و قرصهای سیتالوپرام ، بوپروپیون و نورتریپتیلین رو تجویز کردند .
    به صورت یک هشتم شروع شده تا در انتهای ماه که هر 2 تا از هرکدوم باید در روز خورده بشه .
    بعد از یک ماه من هیچ گونه تغییری رو احساس نمیکنم ، جز تنفر از سیگار!
    این قرصها به جای اینکه حال منو بهتر کنن بدتر کردند ، چون دوز مصرفیشون هم رفته بود بالا .
    امروز دهنم مثل چوب خشک شده بود و کلا منگم کرده بود و دهنم سر شده بود .

    امروز رفتم پیش یه روانپزشک دیگه به توصیه ی یکی از دوستان و معلوم بود کار درست هستن .
    اونم منو فرستاد پیش یکی از روانشاساشون .

    اول به نظرم می اومد که روانشناس فقط حرف مفته و تاثیری نداره ، اما وقتی از اتاق اومدم بیرون تاثیرش رو متوجه شدم .

    روانپزشکه هم 2 تا قرص گاباپنتین و دزیپرامین برام تجویز کرد .

    در هفته های آتی بهود یا بدتر شدنم رو اطلاع رسانی میکنم

صفحه 4 از 4 اولاول 1234

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •