تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 8 اولاول 12345678 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 80

نام تاپيک: راهنمایی پیرامون مسائل مرتبط با رمان و داستان نویسی

  1. #31
    آخر فروم باز rostamiani's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,875

    پيش فرض

    خیلی از همگی متشکرم
    تا همینجا که خیلی چیزا یاد گرفتم :

    ۱. باید شروع کنم تا کم کم دستم بیاد .فقط باید شروع کنم .تا حالا هم کم نوشتم
    ۲.یه چیزی بنویسم که اون دنیا نگران نباشم که اگه یه نفر خوند گمراه بشه و برام گناه بنویسن ! اینجوری اگه کسی هم بخونه مشکلی نیست
    ۳.نکته خیلی خوبی هست که کارای روزانه رو حذف کنم ! خیلی خوب بود
    ۴.در ضمن همیشه احساستم رو هم بنویسم و حتی می تونم نقاشی بکشم و ... !

    خیلی خیلی متشکرم
    امیدوارم چند وقت دیگه نتیجه کار و تجربه جدیدم رو برای شما و بقیه همینجا بنویسم

    خیلی متشکرم

  2. این کاربر از rostamiani بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #32
    داره خودمونی میشه mohammad13.blogfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    168

    پيش فرض درخواست راهنمایی: انتخاب موضوع برای نوشتن رمان

    با عرض سلام خدمت دوستان گل.
    من مردد بودم که سوالم رو بپرسم یا نه.آخه به نظر خودم یه خورده سوالم احمقانه است.ولی خیلی گشتم و این تیر آخری هست که توی سیاهی پرتاب می کنم و منتظر کمک شما عزیزان میشینم.
    من پسری شونزده ساله ام و به نظر خودم در نوشتن(داستان و قطعه ادبی و ...)مهارت قابل قبولی دارم.البته هنوز کار جدی ارایه نداده ام و خوب نوشتنم تنها به انشاهای دوره راهنمایی و یک تحقیق در دوره ی اول دبیرستان و یک داستان 3 صفحه ای خلاصه می شود.یادمه برای اثبات اینکه اون تحقیق رو خودم نوشتم یه یک ساعتی با دبیرمون سر و کله زدم،آخرم هم مطمین نشد.
    خلاصه؛چندی پیش با مطالعه رمان های حریم عشق،الهه شرقی و رایکا به شدت به رمان نویسی علاقه مند شده ام و این پتانسیل رو در خودم می بینم که یک رمان قابل قبول به عنوان اولین اثر ادبی خودم ارایه دهم.اما برای شروع به مشکل بر خوردم.نمی تونم یه موضوع و یه قالب کلی برای رمانم در نظر بگیرم و موضوع هایی هم که پیدا می کنم بسیار کوتاه و سطحی هستند.آموزش های زیادی هم خوندم ، اما اونچیزی که همه به عنوان جرقه ازش یاد می کنن در من بوجود نمی یاد.
    حالا می خواستم ببینم نظر شما چیه؟آیا شما نمی تونید یه موضوع به من معرفی کنید و یا حداقل کمک کنید بتونم یه موضوع انتخاب کنم؟(هر چی به ذهنتون رسید بگید ؛ نگید که این به دردش نمی خوره؛خدا را چه دیده اید؟)
    خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید برای خوندن این پست.
    منتظر جوابتون می مونم.

  4. 7 کاربر از mohammad13.blogfa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #33
    کاربر فعال انجمن تلویزیون و رادیو *IN*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    New North Korea                     In The Name of Father
    پست ها
    4,250

    پيش فرض

    سلام
    به نظر من اگه میخوای تازه شروع کنی با یه "فن فیکشن"(اسمش رو مطمعن نیستم ولی یه چیز تو همین مایه ها بود) شروع کن...
    یکی از داستان هایی که قبلا خوندی رو موضوع قرار بده و فرض کن داری ادامشو یا یه داستان موازی تو همون دنیا مینویسی...
    اگه خوب از آب دراومد برو دنبال نوشتن کتاب خودت...

  6. 4 کاربر از *IN* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #34
    داره خودمونی میشه mohammad13.blogfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    168

    پيش فرض

    salam doste man
    b nazar man edame bede
    با تشکر؛چی رو ادامه بدم؟

    ---------- Post added at 11:37 PM ---------- Previous post was at 11:34 PM ----------

    سلام
    به نظر من اگه میخوای تازه شروع کنی با یه "فن فیکشن"(اسمش رو مطمعن نیستم ولی یه چیز تو همین مایه ها بود) شروع کن...
    یکی از داستان هایی که قبلا خوندی رو موضوع قرار بده و فرض کن داری ادامشو یا یه داستان موازی تو همون دنیا مینویسی...
    اگه خوب از آب دراومد برو دنبال نوشتن کتاب خودت...
    ممنون که وقت گذاشتی؛ایده قابل تاملی هست؛احتمالا به زودی اینی که گفتی رو اجرا میکنم.
    اگه فکر دیگه ای هم به ذهنت رسید دریغ نکن ؛
    ممنونت میشم .

  8. #35
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    خب خب خب ... نويسنده ي جوان كچل !

    بهتره از خودم بگم تا بهتر با جرقه آشنا بشي !‌
    ببين ... من يه مدت يه بازي آنلاين به نام ايرپابليك ميكردم كه به فارسي خلاصش اين ميشه : " زندگي مجازي "
    يعني هركاري كه اينجا ميكني رو اونجا هم ميتونستي انجام بدي ...
    مثلا كانديد ميشدي براي رياست جمهوري، بعد مردم بايد بهت راي ميدادن تا از بقيه جلو بزني و رئيس جمهور بشي !
    مشكل هم اين بود كه تنها راه براي معروف شدن، نوشتن مقاله بود ... مقاله هم بايد در مورد خود بازي ميبود نه در مورد چيزهاي ديگه، مثلا بايد در مورد اين ميبود كه فلان اتفاق توي بازي افتاد نه اينكه بياي از دنياي واقعي بنويسي و مثلا بگي كه موسوي فلان شد و فلان !
    اين رو براي اين گفتم كه متوجه بشي چقدر موضوعمون محدود بود، يعني فقط و فقط در مورد خود بازي ...

    خب، اين از پيش زمينه
    ميرسيم به وقتي كه من وارد بازي شدم، اون موقع ها بايد براي رئيس جمهور شدن بالاي 1000 راي مياوردي ! يعني همه ي كشور ها بودن و اگه ميخواستي رئيس جمهور ايران بشي، بايد حداقل 1000 تا ايراني بهت راي دادن و تنها راه كسب اعتماد و رضايت مردم همين مقاله نويسي بود و اون هم فقط در مورد خود بازي ... !

    من شروع كردم به مقاله نويسي ... اولا كسي محل نميداد ( مثل همين نويسنده هاي رمان هاي گم نام )
    اما تمركزم رو در رابطه با اين موضوع بالا بردم ... بعد از حدود 3-4 ماه جوري شد كه هفته اي 3 تا مقاله مينوشتم و هر مقالم رو دست كم 3000 تا ايراني ميخوندن و ميگفتن دمت گرم و ... !‌

    نميخوام از خودم تعريف كنم و اين همه رو هم براي اين ننوشتم كه بگم قبلا چي گذشت
    اما دو چيز ساده باعث پيشرفتم شد ( در مقاله نويسي ميشه گفت زير مجموعه ي رمان نوشتنه )
    1. انگيزه
    2. الهام

    انگيزه كه معلومه چيجوريه ... يعني اينكه اميد داشته باشي به گرفتن كار و بارت
    و ميرسيم به الهام ... اينكه چيجوري من بر خلاف اون همه بازيكن هاي ايراني ديگه، ميتونستم همش موضوع جور كنم براي مقالاتم !
    ببين، من اون روزها، در طول روز مدرسه ميرفتم، كلاس زبان ميرفتم، گاهي اوقات هم كلوب ميرفتم و گاهي اوقات ديگه هم با بچه ها ميرفتيم ميگشتيم

    من توي تمام اين مدت كه بيرون چرخ ميزدم و پشت كامپيوتر نبودم ذهنم همش درگير بود و سعي ميكردم از هر چيزي كه توي دنياي واقعي گيرم مياد و ميشنوم توي دنياي مجازي ( همون ايرپابليك ) به عنوان موضوع مقاله استفاده كنم


    يه مثال ساده ميزنم :
    اكثر مقاله هاي من طنز بود و همين باعث محبوبيت سريعم شد
    اون موقع ها درست يادمه كه توي ايرپابليك انتخابات رياست جمهوري بود و همه تلاش ميكردن تا خودشون رو معروف كنن
    من هم همون روز ها، يه روز از يه بنده خدايي شنيدم كه يه تيكه كلام معروف رو گفت : " در شهر چه خبر است ؟ "
    من همونجا ذهنم جرقه زد كه از اين براي مقالم استفاده كنم و عنوان مقالم اين شد :
    " واپسين روز هاي انتخابات رياست جمهوري، در شهر چه خبر است ؟ "
    و لازم به ذكر هست كه بگم همين مقاله ي طنز، در 2 ساعت 500 نفر بهش نمره دادن كه همچين چيزي توي كشور ايران اگه بي سابقه نبود، خيلي خيلي كم سابقه بود !

    ديدي ؟ با موضوع هاي خيلي كوچيك ميشه يك مقاله ساخت به شرط اينكه خودت بخواي
    حالا براي رمان كه بايد راحت تر هم باشه ...


    من وقت نداشتم اين چيزهايي كه نوشتم رو بازخواني كنم و از ايراد هاشو بگيرم، اگه بعضي جاها غلط املايي داشتم يا اينكه فعل هارو برعكس نوشتم شرمنده، چون مثلا ممكن بود بخوام بگم " من مقاله مينوشتم " اما همون لحظه به خوردن فكر ميكردم و بجاش نوشته باشم " من مقاله ميخوردم ! "
    شرمنده در كل ... ممكنه از اين اشتباه ها داشته باشم كه در متن هايي كه من مينويسم معمولا رايج هم هستند ! ( با اينكه در طول نوشتن اصلا كيبورد رو نميبينم و فقط مانيتور رو ميبينم تا ببينم غلط ملط نداشته باشم ! )


    خب در كل فكر كنم كافي حرف زده باشم ...
    سعي كن از اتفاق هايي كه دور و برت ميوفته استفاده كني، و همينطور رمان هاتو با يك نام جعلي چاپ كن ( اگه ميخواي چاپ كني )
    يه نامي كه هم روون باشه و هم باكلاس تا اگه بعدا گند زدي بتوني جمع و جورش كني !



    خلاصه موفق باشي ... بازم اون چيزي كه گفتم رو يادت نره، از پديده هاي دور و برت الهام بگير

    -------

    ويرايش : الان كه متن پست كردم ديدم چقدر زياد شده !! :دي
    شرمنده كه زياده ... :پي
    دركل من سريع مينويسم و مخصوصا وقتي كه جوگير بشم معلوم ميشه چي ميشه ديگه ... :دي

  9. 4 کاربر از Gam3r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #36
    داره خودمونی میشه mohammad13.blogfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    168

    پيش فرض

    خب خب خب ... نويسنده ي جوان كچل !

    بهتره از خودم بگم تا بهتر با جرقه آشنا بشي !‌
    ببين ... من يه مدت يه بازي آنلاين به نام ايرپابليك ميكردم كه به فارسي خلاصش اين ميشه : " زندگي مجازي "
    يعني هركاري كه اينجا ميكني رو اونجا هم ميتونستي انجام بدي ...
    مثلا كانديد ميشدي براي رياست جمهوري، بعد مردم بايد بهت راي ميدادن تا از بقيه جلو بزني و رئيس جمهور بشي !
    مشكل هم اين بود كه تنها راه براي معروف شدن، نوشتن مقاله بود ... مقاله هم بايد در مورد خود بازي ميبود نه در مورد چيزهاي ديگه، مثلا بايد در مورد اين ميبود كه فلان اتفاق توي بازي افتاد نه اينكه بياي از دنياي واقعي بنويسي و مثلا بگي كه موسوي فلان شد و فلان !
    اين رو براي اين گفتم كه متوجه بشي چقدر موضوعمون محدود بود، يعني فقط و فقط در مورد خود بازي ...

    خب، اين از پيش زمينه
    ميرسيم به وقتي كه من وارد بازي شدم، اون موقع ها بايد براي رئيس جمهور شدن بالاي 1000 راي مياوردي ! يعني همه ي كشور ها بودن و اگه ميخواستي رئيس جمهور ايران بشي، بايد حداقل 1000 تا ايراني بهت راي دادن و تنها راه كسب اعتماد و رضايت مردم همين مقاله نويسي بود و اون هم فقط در مورد خود بازي ... !

    من شروع كردم به مقاله نويسي ... اولا كسي محل نميداد ( مثل همين نويسنده هاي رمان هاي گم نام )
    اما تمركزم رو در رابطه با اين موضوع بالا بردم ... بعد از حدود 3-4 ماه جوري شد كه هفته اي 3 تا مقاله مينوشتم و هر مقالم رو دست كم 3000 تا ايراني ميخوندن و ميگفتن دمت گرم و ... !‌

    نميخوام از خودم تعريف كنم و اين همه رو هم براي اين ننوشتم كه بگم قبلا چي گذشت
    اما دو چيز ساده باعث پيشرفتم شد ( در مقاله نويسي ميشه گفت زير مجموعه ي رمان نوشتنه )
    1. انگيزه
    2. الهام

    انگيزه كه معلومه چيجوريه ... يعني اينكه اميد داشته باشي به گرفتن كار و بارت
    و ميرسيم به الهام ... اينكه چيجوري من بر خلاف اون همه بازيكن هاي ايراني ديگه، ميتونستم همش موضوع جور كنم براي مقالاتم !
    ببين، من اون روزها، در طول روز مدرسه ميرفتم، كلاس زبان ميرفتم، گاهي اوقات هم كلوب ميرفتم و گاهي اوقات ديگه هم با بچه ها ميرفتيم ميگشتيم

    من توي تمام اين مدت كه بيرون چرخ ميزدم و پشت كامپيوتر نبودم ذهنم همش درگير بود و سعي ميكردم از هر چيزي كه توي دنياي واقعي گيرم مياد و ميشنوم توي دنياي مجازي ( همون ايرپابليك ) به عنوان موضوع مقاله استفاده كنم


    يه مثال ساده ميزنم :
    اكثر مقاله هاي من طنز بود و همين باعث محبوبيت سريعم شد
    اون موقع ها درست يادمه كه توي ايرپابليك انتخابات رياست جمهوري بود و همه تلاش ميكردن تا خودشون رو معروف كنن
    من هم همون روز ها، يه روز از يه بنده خدايي شنيدم كه يه تيكه كلام معروف رو گفت : " در شهر چه خبر است ؟ "
    من همونجا ذهنم جرقه زد كه از اين براي مقالم استفاده كنم و عنوان مقالم اين شد :
    " واپسين روز هاي انتخابات رياست جمهوري، در شهر چه خبر است ؟ "
    و لازم به ذكر هست كه بگم همين مقاله ي طنز، در 2 ساعت 500 نفر بهش نمره دادن كه همچين چيزي توي كشور ايران اگه بي سابقه نبود، خيلي خيلي كم سابقه بود !

    ديدي ؟ با موضوع هاي خيلي كوچيك ميشه يك مقاله ساخت به شرط اينكه خودت بخواي
    حالا براي رمان كه بايد راحت تر هم باشه ...


    من وقت نداشتم اين چيزهايي كه نوشتم رو بازخواني كنم و از ايراد هاشو بگيرم، اگه بعضي جاها غلط املايي داشتم يا اينكه فعل هارو برعكس نوشتم شرمنده، چون مثلا ممكن بود بخوام بگم " من مقاله مينوشتم " اما همون لحظه به خوردن فكر ميكردم و بجاش نوشته باشم " من مقاله ميخوردم ! "
    شرمنده در كل ... ممكنه از اين اشتباه ها داشته باشم كه در متن هايي كه من مينويسم معمولا رايج هم هستند ! ( با اينكه در طول نوشتن اصلا كيبورد رو نميبينم و فقط مانيتور رو ميبينم تا ببينم غلط ملط نداشته باشم ! )


    خب در كل فكر كنم كافي حرف زده باشم ...
    سعي كن از اتفاق هايي كه دور و برت ميوفته استفاده كني، و همينطور رمان هاتو با يك نام جعلي چاپ كن ( اگه ميخواي چاپ كني )
    يه نامي كه هم روون باشه و هم باكلاس تا اگه بعدا گند زدي بتوني جمع و جورش كني !



    خلاصه موفق باشي ... بازم اون چيزي كه گفتم رو يادت نره، از پديده هاي دور و برت الهام بگير

    -------

    ويرايش : الان كه متن پست كردم ديدم چقدر زياد شده !! :دي
    شرمنده كه زياده ... :پي
    دركل من سريع مينويسم و مخصوصا وقتي كه جوگير بشم معلوم ميشه چي ميشه ديگه ... :دي
    اول از همه بگم که کچل خودتیمن که موهام رو گیس می کنم
    از شوخی گذشته واقعا ممنونم که راهنمایی کردی.خلاصه صحبت های ارزشمندت این بود که موضوعم رو توی کارهای روزمره و عادی زندگیم جست و جو کنم.سعی خودم رو می کنم ، امیدوارم در شروع به قول شما گند نزنم و حداقل برای بهبود کیفیت کارهام روحیه پیدا کنم.
    خیلی زحمت کشیدی،امیدوارم انگشت هات تاول نزننآخه پست پر بازی بود و می دونم که کلی زحمت کشیدی.
    از فردا باید روی زندگیم ذره بین بذارم.
    بازم ممنون

  11. #37
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    سلام
    خیلی خوب کاری کردی این تاپیکو زدی، چون این فقط مشکل شما نیست!
    منم اونقدرها رمان و داستان ننوشتم. وقتی بچه دبستانی بودم، یه دفتر واسه همین کار داشتم و توش داستانامو مینوشتم که الان که میخونم، یه کم خندم میگیره اما بعضی جاها برام جالبن.
    بعد یه مدت زیاد ننوشتم تا دوسال پیش. و بعد هم واسه کنکور دوباره ولش کردم!

    چندجا خوندم برای اینکه دستت راه بیفته خیلی عالیه که داستانهایی رو که شنیدی یا خوندی یا حتی فیلمشو دیدی رو به زبان خودت بنویسی. میدونم منظورت از سوالت پیدا کردن موضوع بود، ولی این که من میگم، اولین قدمه و خیلی هم مهمه. وقتی بتونی اینکار رو بکنی، اونوقت نوشتن داستان و تا حد خیلی زیادی هم موضوع پیدا کردن واست خیلی ساده تر میشه. چون شروع کردی به نوشتن! واسه همینم میگن "اولین قدم همیشه سختتره اما مهمتر!"

    این پیشنهاد من بود، اگه این کارو انجام دادی یا میخوای از این مرحله بگذری؛ همینطور که دوستمون هم گفتن، واسه موضوع پیدا کردن باید به دورو برت نگاه کنی، ببینی چی بیشتر نظرتو جلب میکنه، هرچیزی میتونه باشه! میتونه یه گدا تو خیابون باشه، میتونه یه قسمت کوچیک از یه فیلم باشه، یا حتی میتونه یه کلمه توی یه آهنگ باشه! خلاصه هرچی که میبینی و برات جالبه، حتما واسه ی بقیه هم جالبه! اکثرا هم براشون جالبه ولی فقط در حد جالب بودنه نه چیز دیگه! واسه همینم کسی که درموردش مینویسه، خیلی طرفدار پیدا میکنه! چون مردم قبلا فقط به این موضوع نگاه کرده بودن اما درکش نکرده بودن!

    ببخشید طولانی شد. امیدوارم مفید باشه.

  12. 3 کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #38
    داره خودمونی میشه mohammad13.blogfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    168

    پيش فرض

    سلام
    خیلی خوب کاری کردی این تاپیکو زدی، چون این فقط مشکل شما نیست!
    منم اونقدرها رمان و داستان ننوشتم. وقتی بچه دبستانی بودم، یه دفتر واسه همین کار داشتم و توش داستانامو مینوشتم که الان که میخونم، یه کم خندم میگیره اما بعضی جاها برام جالبن.
    بعد یه مدت زیاد ننوشتم تا دوسال پیش. و بعد هم واسه کنکور دوباره ولش کردم!

    چندجا خوندم برای اینکه دستت راه بیفته خیلی عالیه که داستانهایی رو که شنیدی یا خوندی یا حتی فیلمشو دیدی رو به زبان خودت بنویسی. میدونم منظورت از سوالت پیدا کردن موضوع بود، ولی این که من میگم، اولین قدمه و خیلی هم مهمه. وقتی بتونی اینکار رو بکنی، اونوقت نوشتن داستان و تا حد خیلی زیادی هم موضوع پیدا کردن واست خیلی ساده تر میشه. چون شروع کردی به نوشتن! واسه همینم میگن "اولین قدم همیشه سختتره اما مهمتر!"

    این پیشنهاد من بود، اگه این کارو انجام دادی یا میخوای از این مرحله بگذری؛ همینطور که دوستمون هم گفتن، واسه موضوع پیدا کردن باید به دورو برت نگاه کنی، ببینی چی بیشتر نظرتو جلب میکنه، هرچیزی میتونه باشه! میتونه یه گدا تو خیابون باشه، میتونه یه قسمت کوچیک از یه فیلم باشه، یا حتی میتونه یه کلمه توی یه آهنگ باشه! خلاصه هرچی که میبینی و برات جالبه، حتما واسه ی بقیه هم جالبه! اکثرا هم براشون جالبه ولی فقط در حد جالب بودنه نه چیز دیگه! واسه همینم کسی که درموردش مینویسه، خیلی طرفدار پیدا میکنه! چون مردم قبلا فقط به این موضوع نگاه کرده بودن اما درکش نکرده بودن!

    ببخشید طولانی شد. امیدوارم مفید باشه.
    سلام خدمت شما.دیگه کم کم دارم شرمنده دوستان میشم که اینقدر زحمت می کشن.تا اونجا که من فهمیدم بخش اول صحبت های شما همون صحبت های جناب *IN* بود؛که به نظر من واقعا ایده ی جذابی هست و در آینده ای نزدیم پیاده اش می کنم/بخش دوم هم ایده ی قابل تاملی هست.
    از نظرات ارزشمندتون ممنونم.
    همینی که میبینم یه نفر مشکلات دوستانی که هرگز ندیدتشون براش مهمه ؛ برام یه دنیا ارزش داره

  14. این کاربر از mohammad13.blogfa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #39
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hasti rs's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    ahwaz
    پست ها
    451

    پيش فرض

    سلام .. با اجازه ي آقا محمد منم مشكلمو تو اين تاپيك بگم .. اشكال نداره ؟؟
    منم به نويسندگي خيلي علاقه دارم ، بچه كه بودم دفتر خاطرات روزانمو خيلي با ذوقو شوق مينوشتم ولي خجالت ميكشيدم كسي بخونشون وقتي عصبي ميشدم پارشون ميكردم .. الان چند صفشونو دارم خيلي خندم ميگيره وقتي ميخونم ..
    حدودا" چند ماهي هم ميشه كه بازم مينويسم ولي واسه يه نفر مينوسم وقتي حوصله دارم ؛؛ ايندفعه هم هنوز كسي نوشته هامو نخونده و شايد بازم انداختمشون دور .. نويسنده ي گمنامي كه خودش خواننده ي نوشته هاش بود !!

    چند ماه پيشا هم يه داستان عاشقونه نوشتم ( كه خيلي چرت بود ) و حدودا" 4 صفه شد (‌خسته نباشم ! ) اون رو هم هنوز به كسي ندادم كه بخونه و نظرشو بگه چون هيلي احساسي و چرت بود !

    دوستان واسه من چي تجويز ميكنيد ؟؟!!

  16. #40
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    دوستان واسه من چي تجويز ميكنيد ؟؟!!
    شما لطفا اول برو پيش خانوم منشي پول ويزيتت رو بده بعد بيا نسخه بگير

    نويسنده ي گمنامي كه خودش خواننده ي نوشته هاش بود !!
    اين جملت من رو ياد يك كتاب تقريبا معروفي ميندازه
    همين الان دارم ميره كتابه رو بيارم ... صبر كن !
    خب ... آوردم : سينوهه ، پزشك مخصوص فرعون

    اين جمله از آخر هاي كتابه ... ( چون همزمان هم داشتم به متن نگاه ميكردم و هم مينوشتم ممكنه غلط املايي داشته باشم، شما به بزرگي خودت ببخش )

    3 پاراگراف مونده به آخر كتاب سينوهه ( صفحه ي 718 )
    من، سينوهه ي مصري، تمام اينها را براي دل خويش نوشتم. نوشتن من نه از بهر خدايان بود و نه مردم و نه اينكه نامم را جاودانه سازم. نوشتم تا قلبم را كه اينك پيمانه اش پرشده، تسكين بخشم. ميدانم به محض مردن، نگهبانان تمام نوشته هايم را از بين خواهند برد و به فرمان حورمحب ( حاكم و فرعون مصر ) ديوارهاي خانه ام را فرو خواهند ريخت اما خودم نميدانم تمام اينها برايم از اهميت برخودارند يا نه.
    پاراگراف يكي مانده به آخر
    با اين حال، مي كوشم دفتر هايي را كه نوشته ام حفظ كنم. موتي ( خدمتكار پير سينوهه ) براي تك تك اين پانزده دفتر ( منظور همون كتاب سينوهه هست كه جمعا 15 دفتر هست و به صورت كلي 719 صفحه ) پوششي محكم از الياف نخ بافته است. اين دفتر ها را درون صندوقچه اي از نقره خواهم گذاشت و اين صندوقچه را درون صندوقي چوبي و آن را نيز درون صندوقي مسين قرار خواهم داد. درست مانند كتاب هاي مقدس تهوت ( فكر كنم خدا مصر منظورشه ) كه پس از بسته بندي به اعماق رودخانه سپرده شد. اين كه نوشته هايم به دست نگهبنان بيفتد و يا موتي پس از مرگم آن ها را در گورم قرار دهد، هيچ نميدانم و برايم نيز اهميتي ندارد.
    پاراگراف آخر : چند خط آخر
    من، سينوهه، به عنوان يك انسان، تا ابد در وجود آدميان زندگي خواهم كرد. تمايلي ندارم كسي بر سر مقبره ام قرباني كند و يا نامم جاودان بماند. اين كتاب سينوهه ي مصري است كه سراسر حياتش را در تنهايي سپري كرد.


    حالا شما ببين كه سينوهه توي جامعه ي امروزي چقدر معروفه ... داستان زندگيش رو توي 15 دفتر نوشت ( داستان تمامي بد بختي هاش، داستان اينكه 3 بار توي عمرش دقيقا از 0 ـه 0 شروع كرد و بعد دوباره شد بهترين طبيب و چقدر نامردي بهش شد و با اين حال چقدر انگيزه داشت كه دوباره از صفر استارت زد. حتي پدر و مادر سينوهه به خاطر كاري كه سينوهه باهاشون كرد خودشون رو توي اطاقشون حبس كردند و با گاز ذغال خودشون رو كشتند ... در حالي كه در كنار يكديگر به آرامي خوابيده بودند ... و با اين حال براي سينوهه يك نامه نوشتند و گفتند كه ما ميدونم تو براي اون كاري كه كردي حتما يك دليلي داشتي و ما اون دليل تورو قانع كننده ميدونيم هرچند كه نميدونيم چيه، اما با اون كاري كه كردي زندگي براي ما كه بسيار پير هستيم بسيار مشقت بار شده براي همين اين كار رو با خودمون كرديم ... ببينين، با اين حال كه سينوهه انقدر بدبختي كشيد اما اميدش رو از دست نداد )

    سعي كنيد هميشه براي خودتون داستان بنويسين و براي تست شدنش هم به يكي بدين بخونه، اما فردي رو انتخاب كنين كه جنبش رو داشته باشه ... يك احمقي نباشه كه فردا وقتي دفترچه ي خاطرات شمارو خوند و بعدش سر يه موضوعي با شما دعوا درست كنه و با خودش بگه اين جرات نداره جواب من رو بده چون من كل زندگيش رو ميدونم و اگه بهم كوچكترين بي احترامي بكنه ميرم كل داستان زندگيش رو به همه ميگم تا آبروش بره ... من از اين نمونه ها ديدم كه 2 تا دوست به هم اعتماد ميكنن و اسرار زندگيشون رو به هم ميگن، بعد يه دعوا ميشه و ميرن همه ي اين چيز هاي به مردم ميگن و آبروي هردوشون ميره ... يك ابلهي كه خاموش هست از يك خردمند پرحرف، باهوش تر به نظر ميرسه

    درضمن، توي ايران كه اصلا چيزي به اسم نويسندگي و نويسنده وجود نداره و استقبال هم خيلي خيلي كمه، براي همين سعي كنيد هنر هاي نويسندگيتون رو توي جاهاي ديگه محك بزنين و اگه باز هم نميدونين چيكار كنين يك مثال ميزنم كه بهتر متوجه بشين : همون ايرپابليك ! يك محيط كاملا عالي براي محك زدن استعداد هاتون ... اما متاسفانه برادران گم نام اومدن و اون سايت رو فيلــتر كردن و براي همين همه ي ايرانيها از اون سايت رفتند و ديگه كسي نيست متاسفانه ... چقدر خاطرات داشتم اونجا ...


    موفق باشي
    Last edited by Gam3r; 14-09-2010 at 13:02.

  17. 3 کاربر از Gam3r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •