تا زمانی که به قله نرسیدهای هرگز بلندای کوه را اندازه نگیر . تنها ان هنگام درمیابی که کوه چه کوتاه است....
تا زمانی که به قله نرسیدهای هرگز بلندای کوه را اندازه نگیر . تنها ان هنگام درمیابی که کوه چه کوتاه است....
ما با دانش دیگران می توانیم دانا شویم اما با خرد دیگران نمی توانیم خردمند شویم...
برای اینکه در زندگی هیچ وقت احساس پشیمانی نکنی
قبل از هر تصمیمت کمی فکر کن
چون از فکر کردن کمتر پشیمان ولی از تصمیم نادرست یک عمر پشیمان میشی.
کسانی که دانش دارند حرف نمی زنند.کسانی که حرف می زنند دانش ندارند...
توضیح:
منظورش رو از حرف زدن اشتباه برداشت نکنید
جملات خيلي خوبن اگه واسه معني زندگي خواستين ميتونيد بهبرينکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای کسب موفقیت باید بر شش کاستی چیره شد:1-رخوت 2-تنبلی 3-ترس 4-خشم 5-بی قیدی 6-پر حرفی
روزی پسر بچه ای در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد. او از پیدا کردن این پول، آن هم بدون هیچ زحمتی، خیلی ذوق زده شد. این تجربه باعث شد که بقیه روزها هم با چشمهای باز، سرش را به سمت پایین بگیرد ( به دنبال گنج !). او در مدت زندگیش، 296 سکه یک سنتی، 48 سکه 5 سنتی، 19 سکه 10 سنتی، 16 سکه 25 سنتی، 2 سکه نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده 1 دلاری پیدا کرد. یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت.
در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت، او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید، در خشش 157 رنگین کمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد.
او هیچگاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان، در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند، ندید. پرندگان در حال پرواز، در خشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر، هرگز جزئی از خاطرات او نشد.
مردی تخم عقابی را پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت. عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد. در تمام زندگیش، او همان کارهایی را انجام داد که مرغها می کردند. برای پیدا کردن کرمها و حشرات، زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی هم با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز می کرد. سالها گذشت و عقاب پیر شد. روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شکوه تمام، با یک حرکت ناچیز بالهای طلاییش، برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد. عقاب پیر، بهت زده نگاهش کرد و پرسید:" این کیست؟"
همسایه اش پاسخ داد:" این عقاب است _ سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم." عقاب مثل مرغی زندگی کرد و مثل مرغ مرد. زیرا فکر می کرد مرغ است
به محض این که به خودت اعتماد کنی خواهی دانست که چگونه عشق بورزی...
مردان خردمند بسی چیزها از دشمنانشان می اموزند...
اریستوفان.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)