تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 17 اولاول 1234567814 ... آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 169

نام تاپيک: مسابقه چهره شناسي در زمينه ادبيات و علوم انساني

  1. #31
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    ماریو جان عکس می ذاری حداقل بگو کجایی هست یک نقطه شروع داشته باشیم
    چشم.

    اما در اين مورد نميتونم. چون يه جور ديگه ميخوام راهنمايي كنم و گفتن نام كشورش يعني گفتن همه چي.
    راستي چه سايت آپلود عكس باحالي رو معرفي كردي. ممنون. اميدوارم عكسي رو كه آپلود ميكنيم بعد از يه مدت از رو سايتشون پاك نكنند.

    اما سوال :

    سهراب سپهري رو بيشتر ما بجاي اينكه اون رو به عنوان نقاش بشناسيم
    به عنوان شاعر با اون آشنايي داريم.

    اين شخصيتي كه عكسش رو پايين ميبينيم هم
    بيشتر از اينكه اون رو به عنوان يك نقاش بشناسيم
    به عنوان يك نويسنده اون رو ميشناسيم.



    ??? در حال نگاه كردن به جايي كه بيش از 40 سال از عمرش را در آنجا گذراند.
    Last edited by Ahmad; 18-08-2008 at 06:02. دليل: اشتباه دي

  2. #32
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    یه مقدار سوالت سخته ها.... لطفا یه راهنمایی کوچولو بکن.....

  3. #33
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    چشم.

    اما در اين مورد نميتونم. چون يه جور ديگه ميخوام راهنمايي كنم و گفتن نام كشورش يعني گفتن همه چي.
    راستي چه سايت آپلود عكس باحالي رو معرفي كردي. ممنون. اميدوارم عكسي رو كه آپلود ميكنيم بعد از يه مدت از رو سايتشون پاك نكنند.

    اما سوال :

    سهراب سپهري رو بيشتر ما بجاي اينكه اون رو به عنوان نقاش بشناسيم
    به عنوان شاعر با اون آشنايي داريم.

    اين شخصيتي كه عكسش رو پايين ميبينيم هم
    بيشتر از اينكه اون رو به عنوان يك نقاش بشناسيم
    به عنوان يك نويسنده اون رو ميشناسيم.



    ??? در حال نگاه كردن به جايي كه بيش از 40 سال از عمرش را در آنجا گذراند.
    جناب هرمان هسه در حال نگاه کردن به دهکده ی مونتانیولا

  4. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #34
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    جناب هرمان هسه در حال نگاه کردن به دهکده ی مونتانیولا


    ............................
    بهتر ديدم براي معرفي اين نويسنده مطلبي كه در شماره 178 مجله همشهري جوان درباره هرمان هسه نوشته شده رو برايتان بنويسم.



    آنها كه در سالهاي آخر عمر پيرمرد به خانه او مي‌رفتند، بالاي در خانه‌اش كتيبه‌اي مي‌ديدند كه روي آن به آلماني نوشته شده بود : « Bitte Keine Besuche » كه معني‌اش مي‌شود : " لطفا به ديدارم نياييد ".

    وجود اين تابلو بخاطر تنفر و انزجار پيرمرد از مردم نبود.او با آنكه تا آن موقع، 2 جنگ جهاني را به چشم ديده بود،‌ هنوز به انسان اميدوار مانده بود. وجود آن تابلو علتي نداشت جز اينكه پيرمرد مي‌خواست تنها باشد.

    تنهايي، برايش راه خودشناسي و آشناشدن با زير و بم‌هاي وجود بود و او مدت‌ها بود كه كاري جز شناسايي رازهاي روح نداشت.

    كتابخوانهاي ايراني از سالهاي دور، هرمان هسه (Hermann Hesse) را مي‌شناسند، اما خيلي‌هايشان نمي‌دانند "دميان" ، "گرگ بيابان" ، "سيذارتا" ، "سفر به شرق" و "بازي مهره‌هاي شيشه‌اي" را يك نقاش نوشته است.
    هسه داستان‌نويس، شاعر و نقاش هم بود. او در سالهاي جنگ جهاني اول بحرانهاي روحي سختي را پشت سر مي‌گذاشت و پزشكان توصيه كردند نقاشي كند.

    تلاشهاي اوليه چندان رضايت بخش نبود،‌ اما هسه از اين كار دست‌برنداشت. ابتدا تلاش كرد روياهايش را براي استفاده در روانكاوي نقاشي كند، بعد به مصوركردن برخي اشعارش پرداخت. سرانجام، نقاشي برايش نيازي حياتي شد.

    شخصيت نقاش يكي از داستانهايش به نام "آخرين تابستان كلينگزور" مي‌گويد: "پالت كوچك پر شده بود از رنگهاي ناب؛ رنگهاي ناب درخشان، تسلايم مي‌دادند، سلاح جنگم بودند، كتاب دعايم بودند و قانونم؛ با آن، مرگ را نشانه مي‌گرفتم، به ياري‌اش بارها معجزه كردم و از نبرد با ابهام واقعيت، پيروز بازگشتم".

    سفر به هند و آشنايي با روان‌شناسي يونگ و برخي از مكاتب فكري و عرفاني شرق در آثار ادبي و نقاشي‌هاي هسه تأثير گذاشته است.

    نقاشي‌هاي هسه در عالم هنر چندان مشهور نيستند و او از استادان بزرگ نقاشي نيست. نقاشي‌هاي او بيش از هر چيز، تكاپوي او براي آرامش هستند. گويي مي‌خواسته زمان را نگه دارد و انگار اين آثار، جز به خود هسه ربطي به هيچ‌كس ديگر ندارد.

    هسه به دنبال آرام كردن روح بي‌قرار خود بود و در قلب اروپا توانست به آرامشي دست‌يابد كه عارفان شرقي به داشتن آن مشهورند. وقتي در 9 آگوست سال 1962 درگذشت، آن كتيبه هنوز بالاي در خانه‌اش بود؛ لطفا به ديدار من نياييد.


    →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓←





    مونتانيولاي عزيز من


    هسه دارد به دهكده مونتانيولا نگاه مي‌كند. او كه در سال 1877 در روستايي آلماني به نام " كالو " پا به دنيا گذاشته بود، بيش از 40 سال از عمرش را در اينجا گذراند.
    مونتانيولا منطقه‌اي است در قسمت ايتاليايي زبان كشور سوييس. زماني كه صحبت از هرمان هسه مي‌شود، بحث حتما به اينجا خواهد كشيد؛ جايي كه نويسنده بزرگ قرن بيستم آرامش‌اش را در آن يافته بود. منظره مونتانيولا موضوع هميشگي نقاشي‌هاي هسه است. ديدن احساسات و عواطف هسه در نقاشي‌هايش آدم را ياد آثار اكسپرسيونيستي آلمان حول و حوش جنگ جهاني اول مي‌اندازد. در اين آثار، احساسات و عواطف نقاش اهميت خاصي دارد.


    پايان مطلب از مجله
    .........................



    هرمان هسه در دوم جولاي 1877 در كالو آلمان به دنيا آمد. وي خالق شاهكارهاي ادبي فراواني از جمله دميان، سيذارتا، سفر به شرق، گرگ بيابان و ... است. در حدود سال هاي 1915 تا 1916 بدليل فشار مطبوعات آلمان بر وي بدليل فعاليت هاي ضد جنگ ، مرگ پدرش و ابتلاي همسرش به اسكيزوفرني دچار افسردگي شد. وي به توصيه پزشك معالجش كه از شاگردان دكتر گوستاو يونگ بود، به نقاشي روي آورد




    هرمان هسه در حال نقاشي




    پالت رنگ هرمان هسه Hesse paintbox




    هرمان هسه مي گويد:"نقاشي مرا در سخت ترين دوران زندگي نجات داد." "نقاشي باعث شد كه در طول جنگ سر خود را از آب بيرون نگه دارم و نفس بكشم." "آبرنگ هاي كوچك من همچون قطعات شعر يا رؤيا هستند." از وي بيش از سه هزار آبرنگ از مناظر روستاي محل اقامتش تسين باقي مانده است. وي در سال 1946 برنده جايزه نوبل ادبيات گرديد. وي در آگوست 1962 در گذشت.


    و در انتها چند اثر نقاشي از هسه :






    وبلاگ : http://hesamdiaries.blogspot.com

  6. این کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #35
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    سلام
    شرمنده بابت تاخیر



    توضیحات فعلا نداریم. اگه سخت بود بگید

  8. #36
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    ها....این آندره ژیده آیا ؟!

  9. #37
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    ها....این آندره ژیده آیا ؟!
    بلی!

    _______________



    آندرهژید ( Andre Gide) نویسنده ی شهیر فرانسوی در ۲۲نوامبر سال ۱۸۶۹در پاریس به دنیا آمد و در ۱۹فوریه سال ۱۹۵۱در همان جا درگذشت. پدر آندره از مردم «نرماندی» و مادرش از اهل جنوب فرانسه بود. پدر و مادر «ژید» از لحاظ اخلاق و سجایا و روحیات باهم اختلاف داشتند و چون پدر «ژید» به واسطه ی گرفتاری نمی توانست به تربیت فرزند خود بپردازد، لذا پرورش وی به عهده ی مادرش که زنی سخت گیر بود قرار گرفت. خانواده ی ژید که پیرو مذهب «پروتستان» بودند تعصب شدیدی در امور مذهبی داشتند و می خواستند که «آندره» هم تمام اعمال دینی را به جا آورده، تسلیم ایمان مذهبی گردد. ولی برخلاف تمایل خانواده، ژید از کوچکی طبع سرکشی داشت و تعلیمات مذهبی را نمی پذیرفت.

    در سال
    ۱۸۸۰یعنی در یازده سالگی آندره ی کوچک پدر خود را از دست داد و نفوذ و قدرت مادرش نسبت به وی فزونی گرفت و مادر سخت گیر او را در فشار گذاشت که هم امور مذهبی را انجام دهد و هم در مدرسه به تحصیل بپردازد، ولی ژید از هر دو موضوع امتناع داشت و ناچار لجاجت و سخت گیری مادرش از اندازه گذشت تا جایی که وی به گریه و زاری های آندره اهمیت نمی داد. در نتیجه ی شدت فشار، آندره دچار حمله ی عصبی گردید و به رختخواب افتاد و مادرش ناگزیر شد او را برای معالجه به آسایشگاه «سناتوریوم» ببرد؛ گرچه بر اثر مداوا و آزادی عمل حال ژید بهبود یافت ولی آثار این دوران فشار و اسارت و بیماری در نوشته های وی به ظهور رسید.

    ژید به تحصیل بی علاقه بود و از محیط مدرسه نفرت داشت و همان اندازه که مادر و سایر افراد خانواده اش به تحصیلات آندره و تعلیمات مذهبی وی علاقه مند بودند چند برابر آن وی نسبت به هر دو موضوع بی علاقه بود تا بالاخره مادر ژید یک نفر معلم سرخانه برای تعلیم وی گماشت و بهترین و ضروری ترین کتاب تحصیلی او را انجیل قرار داد.با این حال آندره ژید از معلم خودش موسیقی آموخت و در این هنر پیشرفت بسیار کرد. او همچنین با وجود مواظبت خانواده اش چند کتاب دیگر به دست آورده در ساعات فراغت مطالعه می کرد و از این راه با نویسندگی و ادبیات آشنا شد و از همین روزنه ی کوچک دنیای بزرگ ذوق و هنر را تماشا کرد و برای تمام عمر فریفته ی آن شد و در تحت قانون فطری که هر موجود ذی روح در برابر فشار و محرومیت عکس العمل شدید نشان می دهد، آندره ژید هم مظهر عجیب این واکنش طبیعی قرار گرفت، به طوری که در تمام عمر آزادی و بی بند و باری را جانشین فشار و حرمان دوران کودکی قرار داد .



    وی در
    ۱۶سالگی، بی اختیار عاشق دخترعموی خود «مادلین Madeleine Rondeaux» (۱۹۳۸۱۸۶۷) گردید. نویسنده ی جوان از این احساسات و عوالم عشق و شیفتگی در آثار خویش صحبت و به نام «امانوئل» از دختر عموی خویش «مادلین» یادآوری می کند. در این موقع وی اولین کتاب خود را به نام «خاطرات و اشعار آندره والتر» منتشر کرد. این کتاب که نخستین اثر نویسنده است تقریباً نیتجه ی یک سلسله ناکامی های دوره ی جوانی است که در تعقیب و امتداد جریان حیات پر از یأس و حرمان کودکی کشانده شده است. این کتاب تحت تأثیر التهابات شدید روحی دوره ی جوانی و در محیط آرام سرزمین «آنسی Annecy» نوشته شده است.

    در سال
    ۱۸۸۹کتاب «مسافرت اورین» را نوشت که حاوی شدیدترین و لطیف ترین احساسات و خاطرات ایام جوانی است. آندره ژید در سال ۱۸۹۳خود را از قیود خشک تقدس رها ساخته به «تونس» و آفریقا رفت و در مدت دو سالی که در آنجا بود جز مدت یک بیماری که سل گرفت و مجبور شد در «بیسکرا» بماند، به خوش گذرانی مشغول بود . ژید در کشمکش هوی و هوس و زندگی آرام مدتی اسیر و با طبیعت خود در مجادله بود تا آن که سرانجام به پاریس بازگشت و به سال ۱۸۹۷کتاب «مائده ها ی زمینی The Fruits of the Earth» را در مراجعت از سفر آفریقا به رشته ی تحریر درآورد.در این موقع « ژید» دوباره از زندگی در پاریس دلگیر شد و به مسافرت پرداخت و این بار رخت به سوی «الجزیره» کشید و پس از آنکه خبر فوت مادرش به وی رسید بار دیگر به فرانسه برگشت و با تجدید عوالم عشق و شیفتگی دوران جوانی با دختر عموی خود مادلین ازدواج کرد.



    وی کتاب «رذل» را پس از مسافرت و گردش در «الجزایر» به قلم آورد، و آن داستان کسی است که برای ابراز شخصیت خود از سنن و مقررات رهایی پیدا کرده و برای اجرای افکار و آرزوهای خود تلاش و کوشش می کند. ژید که از زندگی آرام و انزوا بیزار بود و می خواست حیات خود را در دیدن آثار و مناظر جدید و سیاحت و مطالعه بگذارند در زمانی که پنجاه و چهار سال از عمرش می گذشت یعنی به سال
    ۱۹۲۳به مسافرت پرداخت و سفری به «کنگو» کرد و پس از یک سال اقامت در آنجا به پاریس بازگشت. در سال ۱۹۳۶سفری به کشور «شوروی» کرد و پس از گشت و گذار و مطالعه در آن محیط به فرانسه مراجعت نمود.

    آندره ژید پس از فراغت از تحصیلات مقدماتی به مطالعه ی آثار نویسندگان و شعراء پرداخته بود. و کتب زیادی را بررسی کرده بود و با نویسندگان بزرگی مانند «مترلینگ»، «رنیه»، «مالارمه» و « پیرلوئیس» آشنایی داشت. ژید از بیست سالگی شروع به نویسندگی کرد و اگر چه آثار اولیه اش چندان مورد توجه قرار نگرفت ولی در عین حال مخالفین و موافقینی پیدا کرد و وقتی که اندک شهرتی بهم رسانید و انجمن ادبی لندن در شعبه ی ادبیات، کرسی «آناتول فرانس» را به «آندره ژید» واگذار کرد این کار توجه زاید الوصف خوانندگان و علاقه مندان به آثار ادبی را به سوی ژید و آثار وی معطوف ساخت.

    آندره ژید علاوه بر نشر آثار ادبی از داستان و بیوگرافی و نمایشنامه به همراهی دوستان و آشنایان خود به تأسیس مجله ی «جدید فرانسه» همت گماشت که مدت سی و سه سال از
    ۱۹۰۸تا۱۹۴۱دوام داشت و این مجله ی ادبی خدمت بسیار بزرگی به ادبیات جهان و خاصه ادبیات فرانسه نموده است که نسل کنونی آشنایی و ارتباط خود را با آثار و شاهکارهای هنرمندان و نویسندگان معاصر اروپایی و امریکایی مرهون آن می باشد.«آندره ژید» در سال ۱۹۴۷به دریافت جایزه ی ادبی نوبل موفق گردید. او به جهت همکاری با آلمان ها در میان هم میهنان خود و در دنیای دموکراسی بد نام گردیده و مورد غضب و کینه قرار گرفته است.

    از آثار دیگر او می توان «اگر دانه نمیرد»، «در تنگ»، «اودیپ »، « داستایوسکی»، «آهنگ روستائی»، «زیر زمین های واتیکان»، «مسافرت به کنگو»، «کوریدون»، «سکه سازان قلب»، «تزه»، «مکتب زنان»، «ایزابل»، «ربرت ژنویو»، «اخلاق»، «مذاکرات خیالی»، «تربیت زنان»، «دفتر سپید و سیاه»، «باطلاق ها»، «بهانه ها»، «بهانه های تازه»، «اکنون با تو»، «پرومته تزه»، «بازگشت از شوروی»، «بازگشت کودک ولگرد»، «مائده های زمینی»، «خاطراتی از اسکارواید»، «دفترهای یاداشت آندره والتر»،«مائده های تازه» و «مسافرت اورین» را نام برد.

  10. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #38
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    خب این نویسنده معروف خارجی کیه؟!


  12. #39
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ماركز ايا؟

  13. #40
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    بله ...آفرین...


    گابريل گارسيا ماركز ملقب به "گابو" :



    گابريلگارسياماركز در سال ١٩٢٨ در كلمبيا در آمريكاي لاتين در خانواده اي متوسط بدنياآمد . او از روزنامه نگاري به رمان نويسي پرداخت و سرانجام درسال ١٩٨٢برنده جايزه نوبل درادبيات گرديد . ماركز سالهاي كودكي رانزد مادربزرگ وپدربزرگ خود گذراند و در دوران تحصيل در مدارس شبانه روزي و دور ازخانواده بسر برد . شايد احساس تنهايي دردآور او در دوران كودكي اش ،ازآنزمان باشد . ماركز مي نويسد در كشورهاي آمريكاي جنوبي،نه پولدارها حقيبراي بي پولها قائل هستند و نه سفيدها ارزشي براي سياها به حساب مي آورند.
    او در سال ۱۹۴۱ اولين نوشته‌هايش را در روزنامه‌ای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبيرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصيل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت. در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان صد سال ‌تنهايی کرد و آن را در سال ۱۹۶۸ به پايان رساند که به عقيدهٔ اکثر منتقدان شاهکار او به شمار می‌رود. او در سال ۱۹۸۲ برای این رمان، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات بوده است.
    او در سال ۱۹۹۹ رسماً مرد سال آمريکای لاتین شناخته شد و در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبيا با ارسال طومارهايی خواستار پذيرش رياست جمهوری کلمبيا توسط مارکز بودند که وی نپذيرفت.
    مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی است، اگرچه تمام آثارش را نمی‌توان در این سبک طبقه‌بندی کرد.
    او در نوجواني اشعار والري را ميخواند و به رمانتيكهاي اسپانيايي علاقمند بود. به اعتراف ماركز، او بعد از خواندن كتاب مسخ كافكا در سن ١٩ سالگي تصميم گرفت كه نويسنده شود و شروع به خواندن رمانهاي مشهور جهان كرد ،از جمله كتاب انجيل را كه حاوي افسانه هاي عجيب و جالبي است . ماركز ميگويد اگر در بيست سالگي كتابي از ويرجينيا ولف را نمي خواند ، شايد نويسنده ديگري ميشد . ماركز درآثارش نشان ميدهد كه در نظام هاي ديكتاتوري ، استعدادهاي خلاق انسان يا ازبين ميروند و يا به ضد خود تبديل ميشوند . اودررمانهايش خشونت و توهين به حيثيت انساني را مورد بحث قرار ميدهد .
    ماركز اشاره ميكند كه در كودكي، روزها جهان جادويي مادربزرگ اورا احاطه كرده بود ،چون مادربزرگ جهاني خاص خود داشت . ماركز از جمله محدود سوسياليستهايي است كه قدري خرافاتي نيز است . رئاليسم جادويي ماركز شايد دررابطه بااينگونه خرافات دوران كودكي او باشد. ماركز ميگويد اولين صفحه كتاب مسخ كافكا را كه خواند بياد قصه هاي مادربزرگ افتاد ، چون آن جهان منظور كافكا را ، كاملا مي شناخت .



    آثار
    برگردان‌ها به زبان فارسی

    * طوفان برگ
    * پاییز پدرسالار
    * کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد، هوشنگ گلشیری
    * زائران غریب (مجموعه داستان کوتاه، همچنین با عنوان ده داستان سرگردان)
    * ماجرای ارندیرا و مادربزرگ سنگدل‌اش (مجموعه داستان کوتاه)
    * سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی
    * زیستن برای بازگفتن، انتشارات کاروان
    * صد سال تنهایی، (به اسپانیایی: Cien años de soledad) ترجمه‌های: بهمن فرزانه، کیومرث پارسای.
    * از عشق و شیاطین دیگر
    * عشق سال‌های وبا هرمز عبداللهی
    * ساعت نحس *[3]
    * خانهٔ بزرگ
    * وقایع‌نگاری يک قتل از پيش اعلام شده
    * ژنرال در هزارتوی خويش
    * ۱۳۸۵ - بهترین داستان‌های کوتاه گابریل گارسیا مارکز، احمد گلشیری. انتشارات نگاه.
    * ۱۳۸۶ - خاطرهٔ دلبرکان غمگین
    من. (به اسپانیایی: Memoria de mis putas tristes) (خاطرات روسپیان غمگین من.). کاوه میرعباسی.

  14. این کاربر از zooey بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •