جناب هرمان هسه در حال نگاه کردن به دهکده ی مونتانیولا
.gif)

............................
بهتر ديدم براي معرفي اين نويسنده مطلبي كه در شماره 178 مجله همشهري جوان درباره هرمان هسه نوشته شده رو برايتان بنويسم.
آنها كه در سالهاي آخر عمر پيرمرد به خانه او ميرفتند، بالاي در خانهاش كتيبهاي ميديدند كه روي آن به آلماني نوشته شده بود : « Bitte Keine Besuche » كه معنياش ميشود : " لطفا به ديدارم نياييد ".
وجود اين تابلو بخاطر تنفر و انزجار پيرمرد از مردم نبود.او با آنكه تا آن موقع، 2 جنگ جهاني را به چشم ديده بود، هنوز به انسان اميدوار مانده بود. وجود آن تابلو علتي نداشت جز اينكه پيرمرد ميخواست تنها باشد.
تنهايي، برايش راه خودشناسي و آشناشدن با زير و بمهاي وجود بود و او مدتها بود كه كاري جز شناسايي رازهاي روح نداشت.
كتابخوانهاي ايراني از سالهاي دور، هرمان هسه (Hermann Hesse) را ميشناسند، اما خيليهايشان نميدانند "دميان" ، "گرگ بيابان" ، "سيذارتا" ، "سفر به شرق" و "بازي مهرههاي شيشهاي" را يك نقاش نوشته است.
هسه داستاننويس، شاعر و نقاش هم بود. او در سالهاي جنگ جهاني اول بحرانهاي روحي سختي را پشت سر ميگذاشت و پزشكان توصيه كردند نقاشي كند.
تلاشهاي اوليه چندان رضايت بخش نبود، اما هسه از اين كار دستبرنداشت. ابتدا تلاش كرد روياهايش را براي استفاده در روانكاوي نقاشي كند، بعد به مصوركردن برخي اشعارش پرداخت. سرانجام، نقاشي برايش نيازي حياتي شد.
شخصيت نقاش يكي از داستانهايش به نام "آخرين تابستان كلينگزور" ميگويد: "پالت كوچك پر شده بود از رنگهاي ناب؛ رنگهاي ناب درخشان، تسلايم ميدادند، سلاح جنگم بودند، كتاب دعايم بودند و قانونم؛ با آن، مرگ را نشانه ميگرفتم، به يارياش بارها معجزه كردم و از نبرد با ابهام واقعيت، پيروز بازگشتم".
سفر به هند و آشنايي با روانشناسي يونگ و برخي از مكاتب فكري و عرفاني شرق در آثار ادبي و نقاشيهاي هسه تأثير گذاشته است.
نقاشيهاي هسه در عالم هنر چندان مشهور نيستند و او از استادان بزرگ نقاشي نيست. نقاشيهاي او بيش از هر چيز، تكاپوي او براي آرامش هستند. گويي ميخواسته زمان را نگه دارد و انگار اين آثار، جز به خود هسه ربطي به هيچكس ديگر ندارد.
هسه به دنبال آرام كردن روح بيقرار خود بود و در قلب اروپا توانست به آرامشي دستيابد كه عارفان شرقي به داشتن آن مشهورند. وقتي در 9 آگوست سال 1962 درگذشت، آن كتيبه هنوز بالاي در خانهاش بود؛ لطفا به ديدار من نياييد.
→↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓← →↑↓←
مونتانيولاي عزيز من
هسه دارد به دهكده مونتانيولا نگاه ميكند. او كه در سال 1877 در روستايي آلماني به نام " كالو " پا به دنيا گذاشته بود، بيش از 40 سال از عمرش را در اينجا گذراند.
مونتانيولا منطقهاي است در قسمت ايتاليايي زبان كشور سوييس. زماني كه صحبت از هرمان هسه ميشود، بحث حتما به اينجا خواهد كشيد؛ جايي كه نويسنده بزرگ قرن بيستم آرامشاش را در آن يافته بود. منظره مونتانيولا موضوع هميشگي نقاشيهاي هسه است. ديدن احساسات و عواطف هسه در نقاشيهايش آدم را ياد آثار اكسپرسيونيستي آلمان حول و حوش جنگ جهاني اول مياندازد. در اين آثار، احساسات و عواطف نقاش اهميت خاصي دارد.
پايان مطلب از مجله
.........................
هرمان هسه در دوم جولاي 1877 در كالو آلمان به دنيا آمد. وي خالق شاهكارهاي ادبي فراواني از جمله دميان، سيذارتا، سفر به شرق، گرگ بيابان و ... است. در حدود سال هاي 1915 تا 1916 بدليل فشار مطبوعات آلمان بر وي بدليل فعاليت هاي ضد جنگ ، مرگ پدرش و ابتلاي همسرش به اسكيزوفرني دچار افسردگي شد. وي به توصيه پزشك معالجش كه از شاگردان دكتر گوستاو يونگ بود، به نقاشي روي آورد
هرمان هسه در حال نقاشي
پالت رنگ هرمان هسه Hesse paintbox
هرمان هسه مي گويد:"نقاشي مرا در سخت ترين دوران زندگي نجات داد." "نقاشي باعث شد كه در طول جنگ سر خود را از آب بيرون نگه دارم و نفس بكشم." "آبرنگ هاي كوچك من همچون قطعات شعر يا رؤيا هستند." از وي بيش از سه هزار آبرنگ از مناظر روستاي محل اقامتش تسين باقي مانده است. وي در سال 1946 برنده جايزه نوبل ادبيات گرديد. وي در آگوست 1962 در گذشت.
و در انتها چند اثر نقاشي از هسه :
وبلاگ : http://hesamdiaries.blogspot.com