اگرچه درمانهاي جايگزين Alternative Medicine (AT) كه با عنوانهايي مثل درمانهاي مكمل، غيرآلوپاتيك، غيرمتداول، كلنگر يا درمانهاي طبيعي از آنها ياد ميشود، روز به روز در ميان مردم بيشتر شناخته شده و بهرهگيري از آنها در بين جوامع مختلف در حال افزايش است، اما متاسفانه بطور گسترده و موازي با استقبال مردم، توسط پزشكان و متخصصان مورد توجه و تاييد قرار نگرفته است. نمونة اين درمانهاي جايگزين شامل: ماساژ درماني، طب سوزني، انرژيهاي شفابخش، تصويرسازي ذهني، نيايش و استفاده از گياهان دارويي براي درمان است.
براساس آمار و اطلاعاتي كه در سال 1990 در آمريكا جمعآوري شده، تعداد افرادي كه به متخصصان درمانهاي طبيعي مراجعه كردهاند نسبت به افرادي كه به متخصصان و پزشكان مراجعه كردند، بيشتر بودهاست. دليل بيماراني كه از درمانهاي جايگزين استفاده كردند، نارضايتي از طب آلوپاتيك، علاقمندي به استفاده از شيوههاي طبيعي و شفايابي طبيعي بوده است.
بر اساس تحقيقاتي كه انجام شده آمار استفاده از روشهاي درماني جايگزين و مكمل در افرادي كه از بيماريهاي مزمن يا سرطان رنج ميبرند نسبت به افرادي كه دچار ناراحتيهاي سطحي و زودگذرند، بيشتر است. آمار نشان داده است 20 تا 50 درصد از بيماران مبتلا به سرطان از درمانهاي جايگزين استفاده كردهاند و يا به استفاده كردن از آن فكر ميكنند. هرچند كه بيشتر تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شده در مورد استفاده از درمانهاي جايگزين در درمان سرطان درافراد بزرگسال است اما 2 تحقيقي كه اخيرا در اين زمينه صورت گرفته، كاربرد درمانهاي جايگزين را در كودكان مبتلا به سرطان و خانوادههايشان بررسي كرده است.
نتايج اولين نظرسنجي در سال 1977 از 69 خانوادهاي كه كودك سرطاني داشته و به مركز مطالعاتي اندرسن مراجعه ميكردند نشان داد كه 9 درصد آنها از درمانهاي جايگزين براي درمان كودكان بهره برده و 6 درصد خانوادهها به استفاده از اين شيوهها تمايل داشتهاند.
در نظر سنجي ديگري كه در سال 1994 در استراليا انجام شد مشخص شد 46 درصد از 48 كودكي كه مبتلا به سرطان بودند، حداقل از يكي از شيوههاي درماني طب جايگزين استفاده كردهاند. متاسفانه كمتر از نيمي از اين خانواده ها، اين موضوع را با پزشك كودك خود درميان گذاشته بودند.
در تحقيق پيش رو برخلاف ساير تحقيقات انجام شده در اين مورد، گروه كنترل براي مقايسه در نظر گرفته شده است. بنابراين گروهي از كودكان مبتلا به سرطان و گروهي از ساير كودكان كه به سرطان مبتلا نبوده و فقط براي چكاپ يا درمانهاي سطحي مراجعه ميكردند، تشكيل شد.
مصاحبهكنندگان – متخصصان كلينيك ـ در مورد روش تحقيق و درمانهاي جايگزين تعاريفي به والدين كودكان ارائه دادند، اگر يكي از والدين در مورد شيوه يا مرحله خاصي از درمان سئوالي داشت يا موضوعي را درك نميكرد، مصاحبهكنندگان موظف بودند ابهامات ذهن آنها را برطرف كنند. والدين به 30 پرسش مصاحبه كنندگان پاسخ دادند. اين پرسشها مسائل اقتصادي، اجتماعي، جنس، سن، نژاد، درآمد، وضعيت اجتماعي، تحصيلات و … را پوشش ميداد. والدين كودكان مبتلا به سرطان در مورد عوارض و ضررهاي احتمالي، شيوه تشخيص، زمان تشخيص و مراحل كار، چگونگي تخفيف پيداكردن بيماري و زماني عود آن، سوالاتي را با مصاحبه كنندگان در ميان گذاشتند.
آناليز آماري
آناليز آماري اين تحقيق به وسيله سيستم آناليز آماري SAS انجام و از شيوههاي آماري X2 براي بررسي رابطه بين تحقيق و فاكتورهاي فهرست شده، استفاده شد.
براي تنظيم و تعديل تفاوتهاي توزيع آماري در گروه كنترل و گروه اصلي، آناليز چند متغيره براي رسيدن به پاسخي منطقي انجام شد و شيوههاي خاص از درمانهاي جايگزين، به عنوان مجموعهاي از متغييرهاي دو بخشي در اين تحقيق ثبت شد. درآمد خانواده، قوميت، محل زندگي بيماران همگي ارتباط مستقيمي با شيوه و نوع درمان انتخابي داشت.
در اين تحقيق گروهها بر اساس نژاد، درآمد و وضعيت خانوادگي طبقهبندي شدند.
مراجعه گروه كنترل به كلينيك به دليل بيماريهاي گوش، گلو و بيني، مشكلات پوستي و يا براي چكاپ عمومي بوده است. در ميان گروه بيماران سرطاني، عموما نوع سرطان كودكان، سرطان خون (30 درصد) و تورمورهاي بدخيم سرطاني (22 درصد) گزارش شده است. (جدول ا)
فاكتورهاي آماري
هر دو گروه در تحقيق از لحاظ جنس، تحصيلات والدين، وضعيت و طبقه خانوادگي و جمعيت خانواده و ... وضعيت مشابهي داشتند. اما در خصوص توزيع نژاد، درآمد، خانواده و وضعيت تاهل تفاوتهايي بين 2 گروه وجود داشت. (جدول 2) تعداد خانوادههاي سفيد پوست در گروه سرطانيها نسبت به گروه كنترل بيشتر بود. همينطور، بيش از نصف خانوادههاي سرطاني درآمدي بيش از 20 هزار دلار داشتند در حاليكه در گروه كنترل فقط 25 درصد خانوادهها درآمدي در اين سطح داشتند.
روي هم رفته، 65 درصد گروه بيماران سرطاني و 51 درصد گروه كنترل از برخي از روشهاي درمانهاي جايگزين استفاده كرده بودند، و با حذف شيوههاي درماني چون، نيايش و دعا درماني، 42 درصد از گروه كنترل و 45 درصد از گروه سرطانيها از شيوههاي ديگر درمانهاي جايگزين استفاده كردهاند. (جدول 2)
استفاده از روشهاي جايگزين
در جدول 3 تعداد افرادي را كه در هر گروه با در نظر گرفتن درآمدهاي خانواده از شيوههاي درماني جايگزين استفاده كردهاند، مشاهده ميكنيد. همينطور تفاوت آشكاري بين گروه كنترل و گروه سرطانيها در خصوص انتخاب اين شيوهها با توجه به گوناگوني نژاد، درآمد، وضعيت تاهل در انتخاب سه شيوه درماني ماساژدرماني (P=0.0013)، درمانهاي فولكور منطقه (P=0.058) و نيايش و دعا درماني (P=0.014) متفاوت بوده است.
يكي از اشتراكات اين دو گروه در انتخاب درمانهاي جايگزين نيايش و دعا درماني بود. در گروه سرطانيها 64 درصد و در گروه كنترل 40 درصد افراد از اين شيوه استفاده ميكردند. ديگر شيوههاي درماني مثل ماساژدرماني 25 درصد، درمانهاي روحاني و معنوي 21 درصد در گروه كنترل و درمانهاي روحاني و معنوي و ورزش به طور مساوي 16 درصد افراد در گروه سرطاني ها مورد استفاده داشته است. مصرف داروهاي گياهي و ويتامينهاي مختلف نيز در دو گروه سرطاني و كنترل به ترتيب 16 و 10 درصد افراد اين دو گروه بوده است و هيچ كدام از اين دو گروه تمايلي به استفاده از شيوه هيپنوتيزم براي درمان نداشته اند. (جدول 3)
دلايل استفاده از درمانهاي جايگزين و منابع اطلاعاتي آن
والدين دلايل مختلفي را براي استفاده از درمانهاي جايگزين، به ويژه ايمان داشتن به اثرات شفابخشي نيايش و دعا مطرح كردند. (جدول 4)
با اين وجود. 60 درصد والدين نتوانستند دليل مشخصي را در اين زمينه بيان كنند. تنها 5 نفر بودند كه نارضايتي خود را از درمانهاي سنتي و طبيعي اعلام كردند هرچند گروه تحقيق هيچ رابطهاي را بين عدم رضايت والدين با مصرف داروهاي سنتي و استفاده از درمانهاي جايگزين پيدا نكرد.
در ميان بيماراني كه از درمانهاي جايگزين استفاده ميكردند 59 درصد والدين كودكان سرطاني و 56 درصد والدين كودكان گروه كنترل، در مورد درمانهاي جايگزين از خانواده و دوستانشان اطلاعاتي بدست آورده بودند. (جدول 5)
ارتباط با پزشك
سوال اكثر والدين كودكان سرطاني اين بود، كه آيا ميتوانند پزشكان كودكانشان را از اين جريان مطلع كنند و در مورد استفاده از درمانهاي طبيعي و طب جايگزين با آنها صحبت كنند يا خير؟ (جدول 6 و 7) در ميان بيماراني كه از درمانهاي جايگزين استفاده ميكردند، تنها 22 درصد از گروه كنترل در مقايسه با 53 درصد از گروه سرطانيها اين مسئله را با پزشكان خود مطرح كردند.
براساس آماري كه در دست داشتيم، خانواده كودكان در گروه كنترل كه درآمدي كمتر از 20 هزار دلار داشتند و يا خانوادههايي كه از نژاد سفيد نبودند شانس كمتري براي طرح اين موضوع با پزشكان خود پيدا ميكردند.
فاكتورهاي ديگر
تعداد والديني كه از درمانهاي جايگزين براي دردهاي مزمن خود استفاده ميكردند بين دو گروه كنترل و گروه سرطانيها تفاوت چنداني نداشت، اما والديني كه خودشان از درمانهاي جايگزين استفاده ميكردند، استقبال بهتري از استفاده از اين شيوههاي درماني براي كودكانشان داشتند.
73 درصد والدين در گروه سرطانيها و 92 درصد والدين در گروه كنترل از اين شيوهها هم براي خود و هم براي كودكانشان بهره ميبردند.
از ميان والدين گروه كنترل، 32 درصد آنها معتقد بودند كه اگر كودكانشان مبتلا به سرطان بودند، آنها نيز از درمانهاي جايگزين براي درمان آنها استفاده ميكردند، صرف نظر از اينكه سرطان كودكانشان با درمانهاي متداول نيز درمان ميشود.
شرح موضوع
اين مطالعه در حقيقت كاربرد درمانهاي جايگزين را در خانواده هايي كه كودكاني مبتلا به سرطان دارند و جمعيتي از كودكان كه براي مراقبتهاي روزانه و يا درمان بيماريهاي مختصر و سرپايي به كلينيك مراجعه كردند، بررسي و مقايسه ميكند. دادهها نشان ميدهد كه استفاده از درمانهاي جايگزين تنها محدود به كودكاني نيست كه گرفتار بيماريهاي سخت و ناعلاج هستند بلكه توسط افرادي كه مبتلا به بيماريهاي ديگري نيز هستند استفاده ميشود.
ارائه تعريف واحدي از درمانهاي جايگزين، كمي بحث برانگيز است. كلمه جايگزين، كلمهاي گمراه كننده است، كه دلالت بر استفاده از درمانيدارد كه جايگزين درمانهاي متداول و رايج ميشود.
بسياري از تكنيكهاي درمانهاي جايگزين ممكن است به عنوان بخشي از استانداردهاي درماني و طبي مورد استفاده قرار گيرد. به عنوان مثال، تكنيكهاي آرامبخشي، تصويرسازي و خود هيپنوتيزمي خيلي اوقات توسط متخصصين تومورشناسي براي كمك كردن و كاهش پروسه درد در كودكان مبتلا به سرطان آموزش داده ميشود.
اگر چه برخي از اين درمانها در بيمارستانها استفاده ميشود، جالب است بدانيد كه ماساژدرماني و تكنيكهاي آرامبخشي بيشتر در گروه كنترل كاربرد داشته تا در گروه سرطانيها.
اگرچه بسياري از والدين در مورد چگونگي اثرات دعا و نيايش به عنوان يكي از شيوههاي درمانهاي جايگزين مشتاق بودند، ولي در اين تحقيق، نيايش و دعا مورد مطالعه و بررسي قرار نگرفته؛ چرا كه نيايشدرماني تا كنون براي درمان بيماري خاصي به كار نرفته، ضمن آنكه تعداد كمي از پزشكان نيايش و دعادرماني را براي درمان تجويز ميكنند يا آن را به عنوان بخشي از درمانهاي استاندارد ميشناسند.
علت اصلي اين است كه مذهب و باورهاي اعتقادي در دانشگاهها و مدرسههاي عالي پزشكي تدريس نميشود و از طرفي تدريس اين دروس در رشتههاي پزشكي شايد بيجا و نامناسب به نظر بيايد. با اين وجود، پزشكان در تلاشاند تا قانون و قاعده حالات معنوي و نيايش و دعا را در امر شفا و درمان بيماريها در كنفرانس با حمايت انستيتو ملي سلامت بررسي و مطالعه كنند.
در اين تحقيق، كاربردهاي درمانهاي جايگزين را دركنار درمانهاي رايج بررسي كرديم. براساس تعريف، هيچ يك از موضوعات ما در استانداردهاي درماني رد نشد، اگر چه ارزشيابي اين امر به طور رسمي صورت نگرفته است.
ما درمانهاي جايگزين را شيوههايي تعريف ميكنيم كه توسط پزشكان براي بيمار تجويز نميشود و يا جزو درمانهاي متداول نيست.
نتايج تحقيق نشان داد به طوركلي 51 درصد از كودكان مراجعهكننده به كيلينك از درمانهاي جايگزين استفاده ميكردند، در حالي كه در تحقيقي مشابه در سال 1994 در كانادا اين آمار 11 درصد ذكر شده است. همين مسئله گوياي كاربرديتر شدن درمانهاي جايگزين (به استثناي نيايش و دعادرماني، درمانهاي خانگي و بيتجويز) و نهايتا توجه بيشتر متخصصان و پزشكان در اين حوزه است. با حذف شيوههاي درماني ذكر شده و آناليز دادهها اين نتيجه به دست آمد كه 39 درصد بيماران هنوز از درمانهاي جايگزين استفاده ميكنند و اين ميزان باز هم نسبت به تحقيقي كه در كانادا صورت گرفته رقم بالاتر و قابل توجهي است.
در تحقيق انجام شده، تفاوتهايي بين استفاده از شيوههاي درمانهاي جايگزين با ديگر تحقيقها به چشم ميخورد. به عنوان مثال بيماران كانادايي براي درمان علاقه بسياري به استفاده از هوميوپاتي، ناتروپاتي و طب سوزني داشتند و بيماران استراليايي هيپنوتيزيم، تصويرسازي ذهني و ريلكسيشن را به شيوههاي درماني ديگر ترجيح ميدادند. در حالي كه بيماران شركتكننده در اين تحقيق، اغلب نيايش و دعادرماني، ماساژدرماني، شفا بخشي روحي و معنوي و ريلكسيشن را به عنوان درمانهاي جايگزين مفيد و مورد علاقه خود براي درمان انتخاب ميكردند و به ندرت تمايل به استفاده از طب سوزني و يا هوميوپاتي داشتند. شفابخشي روحي و معنوي نيز اغلب توسط گروه سرطاني استفاده ميشد كه تنها درصد كوچكي از بيماران استراليايي خواهان استفاده از آن بودند. وجود اين تفاوتها و سليقههاي مختلف در انتخاب شيوههاي درماني قطعا به وجود تفاوتهاي فرهنگي، قومي، نژادي و يا فاكتورهاي ديگري كه قبلا ذكر شد وابسته است.
تاثير نيايش و دعا درماني در بهبود حال كودكان سرطاني
بسياري از خانوادههاي كودكان سرطاني تمايل زيادي به استفاده از نيايش و دعا درماني داشتند. علت اصلي اين امر را اغلب اين چنين بيان ميكردند كه، پاكي و معصوميت كودكان مبتلا آنها را وادار ميكند تا از هر وسيلهاي براي تسلي، آرامش، و تقويت روحي و تسكين دردهايشان كمك بگيرند.
به همين سبب نيايش و دعا به عنوان شيوهاي از درمان به شكل وسيعي توسط متخصصان مورد مطالعه و بررسي قرار گرفت، نتيجه اين بررسي شواهد گيجكنندهاي را مشخص كرد. مارويك يكي از متخصصان و علاقهمندان درمانهاي طبيعي، 115 مقاله را در مورد نيايش و خواندن دعا و نماز و تاثيرات آن براي كسب سلامتي بررسي كرد. براساس گزارش او 37 نمونه از اين مقالات اثرات مثبت نيايش و دعا درماني، 47 مورد اثرات منفي نيايش و دعا درماني را بررسي كرده بودند و 31 مورد هيچ كدام از اين اثرات را بررسي نكردهبودند. همكاران وي كينگ و بوشويچ در مطالعاتشان به اين نتيجه رسيدند كه بسياري از بيماران مبتلا به بيماريهاي سخت و ناعلاج تمايل زيادي دارند تا با پزشكانشان در مورد زندگي روحي – معنوي خود صحبت كنند، و يا پزشكانشان در مورد اين مسائل سوالاتي از آنها بپرسند. براساس تحقيقات اين دو، 48 درصد از بيماران تمايل دارند تا به همراه پزشك معالجشان نيايش كنند و دعا بخوانند يا در مراسم نمازگذاري شركت كنند و 42 درصد معتقدند كه پزشك موظف است در مورد تجربيات روحي- رواني بيمار و دنياي معنوي او مسائلي را مطرح كند واو را راهنمايي كند. چرا كه آنها معتقدند كه تمرينهاي روحي – معنوي و نيايش و دعا موجب ميشود اين افراد شرايط مطلوبتري براي درمان و تحمل دوره درمان و بيماري خود داشته باشند.
بنابراين به نظر ميرسد با توجه به فراواني درمانهاي جايگزين و كاربرد آنها و تمايل روبه افزايش مردم در بهرمندي از اين شيوهها، پزشكان و متخصصان آلوپاتيك ميبايست با ديد ديگري به اين جريان بزرگ نگاه كنند، و حداقل از بيمارانشان در مورد روشهاي درماني جايگزيني كه قبل از مراجعه به آنها تجربه كردهاند، پرسوجو كنند.
مطالعات نشان داده والدين بيمار يا افرادي كه از اين نوع درمانها استفاده ميكنند از طرح اين مسئله با پزشكان معالج خود ترس دارند. اگر چه در بيشتر موارد طرح موضوع با پزشكي منجر به مشاجرههاي ناراحتكننده ميشود ما توصيه ميشود حتما استفاده از هر نوع درمانهاي مكمل و جايگزين را با پزشك معالجتان در ميان بگذاريد. اين امر ضمن آنكه به بهبود روابط شما و پزشكتان كمك ميكند، تاثير بسيار خوبي در تشخيص، تجويز پزشكتان دارد.
دكتر اسپيگل بالت يكي از متخصصان شركت كننده در اين پروژه، تاكيد زيادي بر برقراري اين نوع رابطه بين بيمار و پزشك دارد، او براي پزشكاني كه علاقمند به برقراري رابطه درست و مفيد با بيمارانشان در مورد استفاده از درمانهاي طبيعي هستند، دو پيشنهاد دارد: اول اينكه پزشكان علاقمند به اين مطلب ميبايست به طور منظم اطلاعاتي در مورد درمانهاي جايگزين و طبيعي كسب كنند، دوم، قضاوتهاي شخصي خود و دوستانشان را در مورد اين درمانها فراموش كنند و به تحقيقات و مطالعاتي كه در اين زمينه انجام ميشود مراجعه كنند. به اين ترتيب آنها ميتوانند با بيمار خود رابطه بهتري برقرار كنند و در صورتي كه بيمار درك درستي از اين شيوهها نداشت او را در اين زمينه راهنمايي كنند.