تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 42

نام تاپيک: ترانه‌های عامیانه

  1. #31
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض ترانه‌هاى اجتماعى ـ انتقادى (۳)

    - منکرات اجتماعى:
    باده‌گسارى‌ها، سبکسرى‌ها، بى‌غيرتى‌ها، انحراف‌ها و منکرات اجتماعى از اين دست، هدف نقد اجتماعى‌ در ترانه‌ها است:
    سيراب و شيردون و نگارى
    بافورى غيرت ندارى
    آى عرق‌خورها
    عرق شده گرون
    بطرى سه قرون
    ما نمى‌خوريم
    خانوم شلخته
    نخورى به تخته
    آقاى تميز
    نخورى به ميز
    بدرى کوتوله
    نخورى به لوله
    معمولاً در زمستان که هوا سرد است، روزهائى که آفتاب باشد، کنار ديوار آفتاب مى‌گيرند، اگر کسى مانع نور خورشيد شود، اين جملات را مى‌خوانند و طرف به سرعت خود را کنار مى‌کشد:
    سايه‌گير وک پانگيرک sāya girok pā nagirak
    اشوشمبد خاکش کنن a šaw šambed xākeš konen
    اگى خرک بارش کنن agi xarak bāreš konen
    [کسى که] سايه کند، پا نگيرد
    در شب شنبه خاکش کنند
    با مدفوع خر بارش کنند
    (گوشه‌هائى از فرهنگ و آداب و رسوم مردم کوهمره‌نودان،...، ص. ۴۸)
    اين ترانه را براى کسانى که تنبل و بيکاره هستند، به‌صورت مثل هم به‌کار مى‌برند:
    خر زرده کامير زالى xare zardey kāmirzāali
    هاره ايزنه‌تر بى‌خولى hāra izane torbey xoli
    کالى مى‌ناله ابى حولى kāli mināle a bi hovli
    خر زرده کامير از على
    عر عر مى‌زنه [چون] توبره‌اش خالى است
    کاکاعلى هم مى‌ناله از بى‌حالى
    (گوشه‌هائى از فرهنگ و آداب و رسوم مردم کوهمره‌نودان،...، ص. ۴۹)
    در مضمون برخى از ترانه‌ها، هيچ ربط منطقى وجود ندارد و صرفاً براى تفريح و خنداندن ديگران خوانده مى‌شود. مردم، خود به اين ترانه‌ها، عنوان ”پرت و پلا“ مى‌دهند:
    خروس آتقى رفته به هيزم
    که از بوى دلاويز تو مستم
    کلنگ از آسمان افتاد و نشکست
    وگرنه من همان خاکم که هستم
    وگرنه من کجا و سر که ترشى
    وگرنه من کجا و بى‌وفائى
    من از بهر حسين در اضطرابم
    تو از عباس مى‌گوئى جوابم
    در سمرقند گربه دُم دارد
    در بخارا الاغ سُم دارد
    - ترانهٔ خوشامدگوئى:
    [در گيل و ديلم] اگر آشنائى، بعد از مدتى به خانهٔ آشناى ديگرى به مهمانى برود، ميزبان مى‌گويد:
    عجب عجبون بَگودى:خيلى عجب کردى
    ياد فقيرئون بگودى:ياد فقيران کردى
    نگوده کارئون بگودى:کارهاى نکرده (نکردنى) کردى
    لعنت شيطون بگودى:لعنت بر شيطان کردى
    و بعد ميزبان ادامه مى‌دهد:
    تى پا گله‌وا، ماشه درِ گِنتَن: به ساق پاى تو ماشه (انبر) بايد انداخت
    (آئين‌ها و باورداشت‌هاى گيل و ديلم)
    - ترانه‌هاى طنز که در مجالس عروسى و سرور و شادى مى‌خوانند (رامهرمزى):
    دختر بويراحمدى doxtare bourahmadi
    اومدى تش ببرى omedi taš bebari
    تو مو نا قزى قزى tomona qezi qezi
    دوم سوز و قرمزى dome soez o qermezi
    کاکام ايگه زن ايخوم kākām ige zan ixom
    زن زنونه ايخوم xane zanone ixom
    دختر احمد خونه ايخوم doxtare ahmad xone ixom
    ستاره سلطونه ايخوم setāre soltone ixom
    دختر بويراحمدى
    آمدى آتش ببرى
    تنبان قزى قزى
    دامن سبز و قرمزى
    برادرم مى‌گويد زن مى‌خواهم
    زن زنانه مى‌خواهم
    دختر احمدخان را مى‌خواهم
    ستاره سلطان را مى‌خواهم
    عروس و داماد
    قورى لب طلائى
    نه قند داره نه چائى
    عروس باين کوتائى
    داماد به اين سيائى
    هر دو به هم ميائى
    اقوام عروس مى‌گويند:
    پسر شما شرابيه
    روز که مى‌شه به بازيه
    شب که مى‌شه به قاضيه
    دختر شما روشا مى‌بره
    سير و تماشا مى‌برده
    ريسمون به حلقش مى‌کنه
    (ترانه‌هاى ملى ايران)
    - هجو بى‌بى:
    امشو شوِ عيده emšow šowe eyda
    عموم بزغله زيده amum bozqala zeyda
    بابام قاشق تر اشه bābām qāšoqq terāša
    ننم سر ديگ آشه manam sare dige āša
    بى‌بيم مخوره مشاشه bibim moxora mešaša
    امشب شب عيد است
    عمويم بزغاله زائيده
    بابام قاشق تراش است
    ننه‌ام سر ديگ آش است
    بى‌بى‌ام مى‌خورد مى‌شاشد
    - هجو خاله (مشهدى):
    ديشو مرشدم مهمون خَلَه dišov mo šodom mehmune xala
    دِلُم از گوشنگى آمد به نَلَه delom az gušnegi amed beynala
    الهى بشکنه گَردن خَلَه elahi biškine gerdane xala
    فقد نون در سفره داش ماس در پَيَله faqad nun dar sofra dāš mās dar piala
    ديشب من شدم مهمان خاله
    دلم از گرسنگى آمد به ناله
    الهى بشکند گردن خاله
    فقط نان در سفره داشت و ماست در پياله
    - ترانهٔ گيلکى دربارهٔ مهمان مزاحم:
    اى گربهٔ فيروزه
    مهمون يه روز دو روزه
    اى گربهٔ خوش خط و خال
    مهمون ايسه تا بهار
    (آئين‌نامه و باورداشت‌هاى گيل و ديلم)
    - طنز در ترانه‌هاى روستائى:
    حسيناکم بکن تعريف يارت که من بسيار ديدم اين نگارت
    کنيزى از کنيزان ول من نمى‌دونم کجا گشته دچارت
    به قربون سرت، هر چند که پيرى مبادا در سرم يارى بگيرى
    اگر خواهى سرم يارى بگيرى سرشو تو کنى، شو گير بميرى
    الا دختر که بابايت فقيره به زير چادرت نيم من فطيره
    به هر که مى‌رسى يک لقمه مى‌دى به ما که مى‌رسى مى‌گى خميره
    ول من لنگه مى‌گرده، بگرده به دور خيمه مى‌گرده، بگرده
    که من انگار او کردم و رفتم به دورش هر که مى‌گرده، بگرده
    - از نمونه‌هاى ترانه‌هاى مثلى (عاميانه‌هاى شهرى):
    آب از بر سر زنى، سر نَشکند
    خاک را بر سر زنى، سر نشکند
    آب را، با خاک اگر قاطى کنى
    مالش دهى تا گل شود
    قالب زنى، خشتى شود
    کوره نهى، اجر شود
    بر سر زنى، سر بشکند
    آبم است و گابم است ، نوبت آسيابم است
    (کنايه از گرفتارى‌هاى گوناگون که گاه در يک زمان و با هم براى شخص پيش مى‌آيد. مترادف: سه‌پلشک آيد و زن زايد و مهمان عزيزت ز در آيد)
    آش کشک خالته ، بخورى پاته، نخورى پاته
    فلفل نبين چه ريزه ، بشکن ببين چه تيزه
    آدم خوش معامله ، شريک مال مردمه
    آسوده کسى که خر ندارد ، از کاه و جوش خبر ندارد
    اين دو تا نان پرپرى ، من بخورم يا اکبرى
    بازى اشکنک دارد ، سر شکستنک دارد
    تا پول دارى رفيقتم ، نوکر بند کيفتم
    چوب معلم گل است ، هر که نخورد خل است
    حلواى تن تنانى ، تا نخورى ندانى
    دختر مى‌خواهى ماماش را ببين ، کرباس مى‌خواهى پهناش را ببين
    دستت چو نمى‌رسد به بى‌بى ، درياب کنيز مطبخى را
    زنى که جهاز نداره ، اين همه ناز نداره
    اشتر در خواب بيند پنبه‌دانه ، گهى لپ لپ خورد گه دانه دانه
    قربان برم خدا را ، يک بام و دو هوا را ، اين سر بام گرما را ، آن سر بام سرما را
    روزهٔ بى‌نماز ، عروس بى‌جهاز ، قورمه بى‌پياز
    (فرهنگ عوام)
    - ضرب‌المثل‌هاى کنائى کرمان:
    خرى که از پل نميره ، نزنيش که در کُل نميره (اشاره به عدم توافق و تناسب)
    روزى که روزت بود ، صد من خِل و پوزت بود
    روزى که خوب بودى چه بودى که حالا باشى
    مادرشو که به بون اومد ، صد قُبّه فرود اومد ، از هيبت خواهرشو ، عالم به فُغون اومد ، جون دلم پدرشو ، اگر بذاره مادرشو (توصيفى از خواهرشوهر، مادرشوهر و پدرشوهر از نظر عروس )
    نه خود خورم نه کس دهم ، گنده کنم به سگ دهم (اشاره به آدم لئيم)
    (فرهنگ اصطلاحات کرمان)

  2. #32
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض نمونهٔ عاشقانه‌ها

    ويژگى‌ عاشقانه‌ها، در ترانه‌هاى عاميانه، سادگى، صداقت و زلالى آنها است. به‌ويژه در نوع روستائى اين ترانه‌ها، احساسات لطيف، تصاوير خيال‌انگيز از جاذبه و محبت انسانى به جلو درمى‌آيد. عاشقانه‌ها در فرهنگ عامهٔ مناطق جغرافيائى، گستردگى و تنوع خاصى دارد. نگاهى به شعر ”عاشقي“ و انواع آن در ادبيات آذرى، ”شروه“ در جنوب و ”شربه“ در فارس، ترانه‌هائى که در پهن‌دشت خراسان با عناوين حقيقى، فراقى، عاشقانه، کلّه‌فرياد، هوّرائى يا هرائى شهرت دارند، شعر عشقى و انواع آن در بلوچستان و... چشم‌اندازهائى از اين تنوع و رنگارنگى را بازتاب مى‌دهد.

  3. #33
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض نمونهٔ عاشقانه‌ها1

    دیشب که بارون اومد
    ساربونی، ساربونی (یزدی)
    ترانهٔ جهرمی
    شربه‌های فارس
    تو که ماه بلند در هوائی
    روایت ممسنی
    بایاتی‌های آذری
    ديشب که بارون اومد
    ديشب که بارون اومد يارم لب بون اومد
    رفتم لبش ببوسم نازک بود و خون اومد
    خونش چکيد تو باغچه يه دسه گل دراومد
    رفتم گلش بچينم پر پر شد و هوا رفت
    رفتم پر پر بگيرم کفتر شد و هوا رفت
    رفتم کفتر بگيرم آهو شد و صحرا رفت
    رفتم آهو بگيرم ماهى شد و دريا رفت
    (نوشته‌هاى پراکنده)
    تو که ماه بلند در هوائى
    تو که ماه بلند در هوائى
    منم ستاره مى‌شم دورت را مى‌گيرم
    تو که ستاره مى‌شى دورم را مى‌گيرى
    منم ابرى مى‌شم روتو مى‌گيرم
    تو که ابرى مى‌شى رومو مى‌گيرى
    منم بارون مى‌شم تُن تُن مى‌بارم
    تو که بارون مى‌شى تن تن مى‌بارى
    منم سبزه مى‌شم سر درميارم
    تو که سبزه مى‌شى سر درميارى
    منم بزى مى‌شم سر تو مى‌خورم
    تو که بزى مى‌شى سرمو مى‌خورى
    منم قصاب مى‌شم سر تو مى‌برّم
    تو که قصاب مى‌شى سرمو مى‌برّى
    منم پشم مى‌شم ميرم تو شيشه
    تو که پشم مى‌شى مى‌رى تو شيشه
    منم پنبه مى‌شم در تو مى‌گيرم
    تو که پنبه مى‌شى در مو مى‌گيرى
    منم دشک مى‌شم تو اتاق مى‌افتم
    تو که دشک مى‌شى تو اتاق مى‌افتى
    منم عروس مى‌شم رويت مى‌شينم
    تو که عروس مى‌شى رويم مى‌شينى
    منم دوماد مى‌شم، پهلوت مى‌شينم
    تو که دوماد مى‌شى پهلوم مى‌نشينى
    منم ينگه مى‌شم، درهارو مى‌بندم
    (نوشته‌هاى پراکنده)
    ساربونى، ساربونى (يزدى)
    در کوچه دراومد ساربونى، ساربونى (ساربان)
    اشتر به قطار و خود جوونى (جوان)،ساربونى
    گفتم: ساربون چى چيت به باره؟
    گفت: اى دخترک مشگم به باره
    گفتم: ساربون مشگتا (مشگ تو) به ما ده
    گفت: اى دخترک مشگم به کيسه
    گفتم: ساربون کيستا (کيسهٔ تو) به ما ده
    گفت: اى دخترک کيسم به باره
    گفتم: ساربون بار تا به ما ده
    گفت: اى دخترک، بارم به اشتر
    گفتم: ساربون اشترت به ما ده
    گفت: اى دخترک اشتر قطاره
    گفتم: ساربون قطار به ما ده
    گفت: اى دخترک قطار به شاهه
    گفتم: ساربون شاهت به ما ده
    گفت: اى دخترک شاهم به تخته
    گفتم: ساربون تختت به ما ده
    گفت: اى دخترک تخت را نميدم
    گفتم: تو که تخت به ما نميدى
    منم آتيش مى‌شم تخت را سوزونم
    گفت: تو که آتيش مى‌شى تخت را سوزونى
    منم بارون مى‌شم رو تو مى‌بارم
    گفتم: تو که بارون مى‌شى رو ما مى‌بارى
    منم گرگ مى‌شم سر تو مى‌چينم
    گفت: تو که گرگ مى‌شى سر ما مى‌چينى
    منم قصاب مى‌شم ملتو (گردن) مى‌برم
    گفتم: تو که قصاب مى‌شى ملما مى‌برم
    منم قصاب مى‌شم ملتو مى‌برم
    گفتم: تو که قصاب مى‌شى ملما مى‌برم
    منم شيشه مى‌شم خونتا مى‌گيرم
    گفت: تو که شيشه مى‌شى خون ما مى‌گيرى
    منو گلاب‌پاش مى‌شم تاقچه مى‌شينم.
    گفتم: تو که گلاب‌پاش مى‌شى تاقچه مى‌شينى
    منم نمد مى‌شم اونجا مى‌افتم
    گفت: تو که نمد مى‌شى اونجا مى‌افتى
    منم دشک مى‌شم روى تو مى‌افتم
    گفتم: تو که دشک مى‌شى روى ما مى‌افتى
    منم عروس مى‌شم بالات مى‌شينم
    گفت: تو که عروس مى‌شى بالام مى‌شينى
    منم دوماد مى‌شم پهلوت مى‌شينم
    گفتم: تو که دوماد مى‌شى پهلوم مى‌شينى
    منم بوست نمى‌دم [از] غصه مى‌ميرى
    گفت: تو که بوسم نميدى از غصه مى‌ميرم
    منم سيلى زنم بوس را ستونم
    (راوى: کريم على‌زاده فر، کتاب هفته، ش ۳۱)

  4. #34
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض نمونهٔ عاشقانه‌ها (۲)

    روايت ممسنى
    دختر و نون مى‌پزى، نونى به من ده
    ميون نون پختنت بوسى به من ده، دوى بلال
    دويه دويه جونم، دوى بلال
    بُرده‌اى ايمونم، دوى بلال
    خود گل و نومت گل و گل تو دماغت، دوى بلال
    من بشم بلبل بگردم دور باغت، دوى بلال
    دويه دويه جونم، دوى بلال
    برده‌اى ايمونم، دوى بلال
    دختر و دسم گرفت بردم تو دالون، دوى بلال
    گفتمش: بوسى بده. گفت: برو نادون، دوى بلال
    دويه دويه جونم، دوى بلال
    برده‌اى ايمونم، دوى بلال
    (يادداشت‌هاى پراکنده)
    ترانهٔ جهرمى
    شب که مى‌شه من و يار
    روز که مى‌شه من و يار
    رو مى‌کنيم به ديوار
    زار و زار و زار گرئيم
    بى‌اختيار گرئيم
    از فراق يار جونى
    چون ابر باهار گريئيم
    (نوشته‌هاى پراکنده)
    دلم مى‌سوزه و سوز تو داره نوشتم نامه، کس نيس تا بياره
    به ابرش مى‌دهم، ترسم بباره به بادش مى‌دهم، ترسو نياره
    به بلبل مى‌دهم، شيرين زبونه به قمرى مى‌دهم، بارش گرونه
    به ماهى مى‌دهم، ميره به دريا به آهو مى‌دهم، ميره به صحرا
    خوت دور و رهت دور، منزلت دور اگر ترکت کنم، چشمم شود کور
    (کتاب هفته، ش ۱۳)
    باياتى‌هاى آذرى
    عزيزم! باغدا دارا: عزيز من در باغ شانه بزن
    آچ زلفون باغدا دارا: زلف‌هايت را باز کن و در باغ شانه کن
    بولبولى گولدن اوترى: بلبل را به خاطر گل
    چکوبله باغدا را: در باغ به دار زده‌اند
    هراى لارهاى هراى لار: اى داد و اى فرياد
    هر اولدوز لار هر آى لار: تمام ماه‌ها و تمام ستاره‌ها
    چمن ده بير گول بيتيب: در چمن تنها يک گل رسته
    سوسوز و ندان هراى لار: که از تشنگى هوار مى‌کشد
    گه گئداخ داش بولاغا: بيا برويم سرچشمهٔ سنگى
    سوئى سرخوش بولاغا: چشمه‌اى که آبش گواراست
    ببرين سن دى، ببرين من: يکى تو بگو، يکى من
    تو کاخ قان ـ ياش بولاغا: اشک خونين بريزيم بر چشمه
    (مجلهٔ آرش، ش ۱۸)
    من عاشيق: نئيليم سنه: من عاشقم به تو، چکار کنم
    دوشو بدور مئيليم سنه: ميلم به تو افتاده است
    من دؤنسه‌م، اوزوم دونمه‌ز: من اگر رخ بتابم، دلم رخ نمى‌تابد
    سن دؤنسه‌ن نئيليم سنه: اگر تو رخ بتابى، چکارت کنم؟
    شربه‌هاى فارس
    اُبَ مِزْگِشْتِ بِگن (۲ بار): ايل امروز کوچ کرد
    کِرپْ دَنِ گشْتِ بِگِن: از پل هم گذشت
    آغْ زُ سَلامَله يارُم (۲ بار): يار سلام کننده‌ام
    سَلام سِزِ گشتِ بِگِن: امروز بدون سلام گذشت
    اُتايه ياتَن اُغلان (۲ بار): اى پسر که بى‌خبر خفته‌اى
    ايالى آپاردِلار: عروس را بردند
    آغاج اَتم نار گلده (۲ بار): چوب انداختم انار آمد
    کى نِگ بيج دِم دار گَلْدِه: پيراهن بريدم و تنگ آمد
    کِلْ گَ دوش تو قاقپيه: سايه دَم در افتاد
    دِدِم بَلگِ يار گَلْدِه: گفتم شايد يارم آمد
    فاره قُينَ قيرمِه: ميش سياه را بريان نکن
    اددَن اِدَ ديرمِه: بى‌سبب مهمانى نکن
    مِن سِنَن يارى اِل مَم: مرا که به تو شوهر نمى‌دهند
    کيل باشيَّ مُيرْمه: به عبث مالت را به خاطر من ضايع مکن
    اُتايَده گُل بى‌شسّه: در آن سوى بتهٔ گل نشسته‌اى
    بوى ـ بُغدَه ـ خيشه: قَدَت به مانند خوشه گندم است
    اَگل ايزينّن ايم: يله شو تا ترا ببوسم
    گُتُرُم ايل توشه: و توشهٔ يکسالهٔ نانم را بردارم
    آى گُرنى جَِ گديْر: ماه را ببين که چه سان مى‌رود
    اِرگَنبِ گجِ گدير: انس گرفته است و شب مى‌رود
    اَکِلَ اکلَن پِر لَر: زمين که کشت شد
    کُرزهَ چ کِ لَنِ پر لَر: زمين که کرتش را بستى
    اى لان ايزو نَن اِپم: خم شو تا رويت را ببوسم
    چَترى تکُلن پِر لَر: جائى که چتر زلف بر رخساره‌ات ريخته
    هر که يار و اِردن اِلهّى: هر کس يارى را از يارى جدا کند
    دوش سِن اِولَر کُونجِن: خانه و زمينگير مى‌شود
    (يکهزار و چهارصد ترانهٔ محلى، صص. ۲۴۶ ـ ۲۵۲)

  5. #35
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض نمونه‌هائى از نخستين ترانه‌ها

    قطعه‌ای از یادگار زریران
    دو قطعه از منظومهٔ درخت آسوریک
    قطعه‌اى از يادگار زريران
    به کى بغان
    آتش فرماى کردن
    به شهر (کشور) و بغديسپان
    خبر ده که جز روحانيان
    که آتش بهرام
    پرستش و نگهبانى کنند
    از ده تا هشتاد سال
    هيچ مردى بمپايد
    چنان کنيد که در يک ماه
    به درگاه گشتاسب آئيد
    اگر نيائيد
    و به آن درگاه حاضر نشويد
    آنگاه شما را به دار
    بر فرمايم کرد
    (به نقل از: گنج سخن، ج ۱، صص ۲۶ ـ ۲۷)
    دو قطعه از منظومهٔ درخت آسوريک
    ... آن درخت بلند، با بز نبرد کرد [هم نبرديد]
    که: من از تو برترم، به بسيارگونه چيز
    و مرا به ”خونيرس (۱) زمين“، درختى هم تن نيست
    چه، شاه از من خورد، چون نو بار آورم
    تخته کشتيبانم، فرسپ (۲) بادبانم
    جاروب از من کنند، که روبند ميهن و مان
    جواز (۳) از من کنند، که کو بند جو و برنج
    دَم [دمينه] از من کنند، براى آذران [آذران و سناد]
    موزه‌ام برزيگران [را]، کفشم برهنه‌پايان [را]
    رسن از من کنند، که پاى تو را بندند
    چوب از من کنند، که گردن تو را مالند
    ميخ از من کنند، که سر تو را آويزند
    هيمه‌ام آذران (را)، که زه تو را بريزند
    تابستان سايه‌ام، بر سر شهرياران
    شيرم (براى) برزگران، انگبين (براى) آزادمردان
    تَبنگَو (۴) از من کنند، دارودان را [دارودان و سناد]
    شهر به شهر برند، پزشک به پزشک
    آشيانم، مرغکان (را)، سايه‌ام، رهگذران (را)
    هسته بيفکنم، به تو بوم رويد
    اگر مردم بهلند، (و) کِم نيازارند
    بَشنُم زرگون است، تا به روز جاويد...
    ...بز پاسخ کرد، سر، فراز جنبانيد
    که: تو با من، پيکار مى‌کنى [رانى]، تو با من نبرد مى‌کنى
    چون اين از کرده‌هاى من شنيده شود
    بود تنگ اوى (که با)، سخن هرزه‌ات، پيکار کند
    درازى، ديو بلند، بَشْنَت (۵) [کاکُلت]، ماند به گيس ديو
    که به سر [آغاز دوران] جمشيد، در آن فرخ هنگام
    دروغْ ديوان [ديوان دروغ]، بنده بودند مردمان [را]
    و هم درختِ خشک دار بُن [تنه]، سرش زر گون [سبز] شد
    تو از اين کرده‌ها، سرت هست زرگون
    به بار بردن [بردبارى] سزد، دانا از دژ آگاه
    تا به کى برم بار [بردبارى کنم]، از تو، بلندِ بيِ سود
    اگرت پاسخى کنم [دهم] ننگى گرانم بود
    گويندم به افسان، مردمان پارسى
    که کاه هستى و بَد خِرَدى [بى‌خردى] (واز) درختان بى‌سودى
    تا تو بار آورى، براى مردمان [مردمان و سناد]
    کُشنَت بر هلند، به آئين گاوان
    خود گمانم اين است، که روسپى‌‌زاده‌اى
    بشنو اى ديو بلند، تا من بيکارم [پيکار کنم]
    داد از بغ (۶) ورجاوند (را)، هُرمُزد با ميِ [روشن] مهربان (را)
    وين ويژهٔ مزديستان (را)، که هُرمُزد مهربان آموخت
    جز از من [به‌وسيله من]، که بزم، کس نتواند ستود
    چه، شير از من کنند، اندر پرستش يزدان...
    (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    (۱) . طبق سنت ايرانى، زمين به هفت بهر تقسيم شده است. شش بهر در اطراف و هفتم که به تنهائى به بزرگيِ شش بهر ديگر است، در ميان جاى دارد و نام آن ”خونيرس“ است.
    (۲) . شاه تيرى که در پوشش سقف به‌کار مى‌رود و سريرهاى ديگر را بر آن مى‌نهند. در متن‌هاى آسوريک به معناى دکل کشتى آمده است.
    (۳) . زدن، کوفتن، راندن، جوکوب
    (۴) . فرهنگ‌نويسان، آن را صندوق، زنبيل و کيسهٔ عطاران و مانند اينها معنى کرده‌اند.
    (۵) . بَشَنْت، بشن: سر، بالا.
    (۶) . خدا، شاه (عنوان شاهنشاهان ساسانى)

  6. #36
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض ويژگى‌هاى ترانه

    ترانهٔ یافتن اشیاء گمشده (سمنان)
    از ترانه‌های طلب آفتاب
    از ترانه‌های اسپند دودکن
    ترانهٔ خال در بدن
    ترانهٔ شادی برای آمدن باران
    ترانه دعا


    يکى از ويژگى‌هاى ترانه‌هاى بومى ايران، بازتاب رنگ و بو و حال و هواى مختصات جغرافيائى و اقليمى، در بافت مصنوعى ترانه‌ها است. در عين حال ترانه سفر مى‌کند و در محل جديد رنگ و خاصيت تازه‌اى به خود مى‌گيرد. وجود پديده‌هاى مشترک و متشابهات فراوان در برخى از کليات پديدهٔ سفر ترانه را به‌خوبى در حوزه‌هاى جغرافيائى نشان مى‌دهد.
    از ديگر ويژگى‌هاى ترانه‌هاى عامّه، تنوع و وسعت موضوع است.
    پناهى سمنانى، ويژگى‌هاى فرهنگى را در مضمون ترانه‌هاى عاميانه به دو عنوان کلى و تقسيم مى‌کند؛ آنچه را در مجموعهٔ تلاش‌هاى عامّه مردمى که ترانه در آنها زاده مى‌شود، مى‌گنجد و با پديده‌هاى مادى سر و کار دارد، ”فرهنگ مادي“ و جلوه‌ها و مضامينى را که معتقدات و باورهاى مردم در ارتباط است، ”فرهنگ معنوي“ مى‌نامد. وجه مثبت با فرهنگ مادى است؛ زيرا عوام، بقاى خود و استمرار زندگى را در حيات عملى خود مى‌جويند و چون حيات عملى آنها با کار توليدى و غلبه بر موانع طبيعت معنامى يا بد، بنابراين عناصر تشکيل‌دهندهٔ فرهنگ مادى در ترانه‌ها را طبيعت پيرامون و روايت کشش و کوششى که صرف غلبه يا هماهنگى و همسازى با آن مى‌شود فراهم مى‌کند. به برکت فرهنگ مادى است که اساس فولکلور بر واقع‌گرائى است. سادگى، خوش‌بينى، اميدوارى، استغناء روح و اتکاء نفس ويژگى‌هاى برخاسته از اين واقع‌گرائى است. (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    مظاهر معنويت نيز چيرگى خاصى بر مضمون فرهنگ معنوى ترانه‌ها دارد. ”جادو“، ”اسطوره“، ”راز“ و هزاران باور همچون، شايست‌ها و نشايست‌ها، فال، استخاره، طلب، شفاخواهى براى بيمار، توسل به اولياء و بزرگان و... در حقيقت مبارزهٔ عوام است براى برداشتن موانعى که بر سر راه آن قرار دارند. (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    جدال‌ها، درگيرى‌هاى سياسى و اجتماعى و... وجوه ديگرى از اشکال فرهنگ معنوى است که در ترانه‌ها يافت مى‌شود.
    يکى از پژوهشگران معاصر، مضمون در ترانه‌هاى عاميانه را به شش دسته تقسيم مى‌کند؛ ترانه‌هاى بارى، ترانه‌هاى مخصوص لالائى و نوازش، ترانه‌هاى مربوط به قصه‌ها، ترانه‌هاى انتقادى، ترانه‌هاى رقص و ترانه‌هائى که به شکل تصنيف خوانده مى‌شوند، ترانه‌هاى غنائي؛ به اين مجموعه مى‌توان ترانه‌هاى طلب، شادى، عزا، ترانه‌هاى مربوط به چيستان‌ها و ترانه‌هاى سياسى را افزود.
    ترانه‌هاى عاميانه در مسير حرکت تاريخ، پديده‌ها و حوادث مختلف را دريافت مى‌کنند و منعکس مى‌سازند و بدين‌ترتيب ردپائى از دوره‌هاى مشخص تاريخى بر جاى مى‌گذارند که ارزش خاصى دارد. (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    ترانهٔ يافتن اشياء گمشده (سمنان)
    شيطون کله‌ پا
    موره پيدا که
    نسيم من آرد ته مدن
    ته جنينه حلوا که.
    (اى شيطان پاکوتاه
    براى من پيدا کن
    نيم من آرد به تو مى‌دم
    براى زنت حلوا کن)
    (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    ترانهٔ خال در بدن
    هر که دارد خال پا
    آن نشان کربلا
    هر که دارد خال گَرده
    آن نشانش عمّه گرگه
    هر که دارد خال دَس
    آن نشانش مشهدس
    هر که دارد خال رو
    آن نشانش آبرو
    هر که دارد خال سينه
    آن نشانش وصله‌پينه
    هر که دارد خال گردن
    آن نشانش دزدى کردن
    (يا: آن نشانش سر بريدن)
    (کتاب هفته، ش ۶) ، (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    از ترانه‌هاى طلب آفتاب
    خورشيد خانم آفتاب کن
    يه من برنج تو آب کن
    ما بچه‌هاى گرگيم
    از سرمائى بمرديم
    ابرو ببر به کوه سيا
    آفتابو بيار به شهر ما
    به حق نور مصطفى
    به حق گنبد طلا
    (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
    ترانهٔ شادى براى آمدن باران
    بارون مياد جر جر
    پشت خونهٔ هاجر
    هاجر عروسى داره
    دمب خروسى داره
    از ترانه‌هاى اسپند دودکن
    اسفند و اسفندونه
    اسفند سى و سه دونه
    از خويش و قوم و بيگونه
    هر که از دروازه بيرون برود
    هر که از دروازه تو بيايد
    کور شود چشم حسود و بخيل
    شنبه زا، يکشنبه زا، دو..... جمعه زا
    کى کاشت
    پيغمبر
    کى چيد؟
    فاطمه.
    براى کى دود کردند؟
    براى امام حسن و امام حسين
    به حق شاه‌مردان
    درد و بلا بگردان
    (نيرنگستان)
    ترانه دعا
    شکر مى‌کنم خدا را
    محمد مصطفى را
    على شير خدا را
    فاطمهٔ زهرا را
    خديجهٔ کبرىٰ را
    اى ذوالجلال عالم
    فکرى بکن به حالم
    مرغ شکسته‌بالم
    تاب قفس ندارم
    جهنم توبه دارم
    بهشت اجاره دارم
    قل هوالله رجا
    اسم بزرگت همه جا
    يا فرجا، يا فرجا
    (عقايد و رسوم مردم خراسان)

  7. #37
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض ترانه‌هاى عاميانه و موسيقى سنتى

    شعر و موسيقى، در بيشتر موارد، با هم و در کنار هم قرار داشته‌اند. اين پيوند در ترانه‌هاى عاميانه هم نقش فعّالى دارد؛ زيرا تقريباً تمامى اين نوع ترانه‌ها، اگر نه در برخى موارد با ساز و آلات موسيقى مشخص، لااقل با زمزمه و در پرده‌اى يا رديفى از آهنگ‌هاى موسيقى به‌کار رفته و در برخى از آنها، ”مقام“ مهمى را عهده‌دار است. (يادداشت‌هاى پراکنده)
    اين پيوستگى، پديده‌اى ديرپا در شعر و موسيقى ايران است. دوبيتى‌ها يا فهلويات، همواره با آواز يا به‌اصطلاح قدما ”ملحون“ خوانده مى‌شده است. (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)

  8. #38
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض گزيدهٔ ترانه‌هاى عاميانه1

    پريشون کرده‌اى زلف سيه را چرا بر نيمه‌شب بگرفته مه را
    شتاب غم‌زده يار پريشان فلک در آسمان گم کرده ره را
    سه روزه رفته‌اى، سى روز، حالا زمستون رفته‌اى، نوروزه حالا
    خودت گفتى سر هفته ميايم شماره کن ببين چند روزه حالا
    نگارى در سفر دارم خدايا دو چشم پُشت در دارُم خدايا
    دو چشمم شد سفيد و دل نيومد نه کاغذ، نه خبر دارُم خدايا
    ستاره آسمون مى‌شمارم امشب به بالينم ميا، بيمارم امشب
    به بالينم ميا که کشته ميشى تمام دشمنان بيدارن امشب
    زنُم چهچهه بگردُم دور باغت زنُم زانو، نشينم در اطاقت
    زنم زانو به زانوى بزرگان ببوسم حلقهٔ دور دماغت
    به قربون قد و بالاى بيدت به قربون کمربند سفيدت
    اگر دانُم که حرفت، حرف باشد نشينم تا قيامت در اميدت
    بيا پيشُم نشين، پيشت نشينم بيا پيشُم نشين، سيرت ببينُم
    بيا پيشُم نشين، نارنج خوشبو از اون بوى خوشت آروم گيرُم
    بيا جانا که بى‌تو جو ندارُم به مثل بره‌اى در مو ندارُم
    به مثل پير گرگى در بيابو شکارى کرده‌يوم دندو ندارُم
    ازو ترسُم به دل دردى بمونه به عاشق چهرهٔ زردى بمونه
    ازو ترسُم بميرُم در غريبى گلُم در دست نامردى بمونه
    اگر ترکِت کنُم ديوانه گردُم شوُم مجنون به هر ويرانه گردُم
    به دست گِرُم مو کشکول گدائى نماز شوُم دمِ صد خانه گردُم
    خدايا عاشقى از حد گذشته ز ملک ”قاين“ و ”سرحد“ گذشته
    درى چندى که ماهم را نديدم خدا دونه که بر مو بد گذشته
    بزن نى را که غم داره دل مو بزن نى را که دوره منزل مو
    بزن نى را مقوم نى مگرد و کنار رود ”بازار“ منزل مو
    عزيزان لذت دنيا به ماله اول در عشق و دويوم در جماله
    جوانى که نداره مال دنيا اگر جمشيد باشه بى‌کماله
    ز پشت بوم نظاره مى‌کنم مو به قرآن استحاره مى‌کنم مو
    اگر فال بدى آيد ز قرآن گريبان پاره پاره مى‌کنم مو
    رسول‌الله مدد مى‌خواهم از تو مددکار ابد مى‌خواهم از تو
    به فرداى قيامت، روز محشر کليهٔ در لحد مى‌خواهم از تو
    گل سرخم چرا از مو رميدى مگر حرف بدى از مو شنيدى
    مو که حرف بدى با تو نگفتم چرا مهر و محبت را بريدى
    دلُم مى‌خواس بهار و نرخرى شوُم به تابستو بقهٔ گاو نرى ‌شوُم
    سر ميز و [پائيز] بگردُم قوچ جنگى زمستو لوک مست بد سرى شوُم
    کدُو [کدام] کوه و کمر بوى تو داره کدو مقامات روى تو داره
    همو ماهى که از کوه ميزنه سر نشان با تاق ابروى تو داره
    الا دختر فداى رنگ و بويت فداى غبغب زير گلويت
    برو، راز دلت با مادرت گو که فرداشُو ميايُم گفتگويت
    نمى‌دونم که دل ديوونهٔ کيست؟ کجا مى‌گردد و در خونهٔ کيست؟
    نمى‌دونم دل سرگشتهٔ من اسير نرگس مستونهٔ کيست؟
    مسلمانان دلم ياد وطن کرد ندونم در وطن کى ياد من کرد
    نمى‌دونم پدر بود يا برادر خوشش باشد هر آنکس يار من کرد
    بهار اومد که گل‌ها چيدنى شد لبون دختران، بوسيدنى شد
    لبون دختران هل هست و ميخک به سوغات بزرگان، بردنى شد
    بلند بالاى ريحانى، لبت قند براى بوسه‌هات قيمت کُنم چند
    براى بوسه‌هات قيمت ندارُم رى و روم و بخارا و سمرقند
    سر کوى بلند، صد داد و بيداد صدا برهم زنم، شيرين و فرهاد
    صدا بر هم زنم، هو هو بگريُم ز دست عاشقى، صد داد و بيداد
    به گفتم: شهربانو گفت: جونُم بگفتم: بوسه، گفتا: اين لبونُم
    بگفتم: جان عاشق در کجايه؟ بخنديد از لب و گفتآ: زبونُم
    خوشا امشب که مهمون شمايُم کبوتروار بر بون شمايُم
    ترش‌، روئى مکن بر روى مهمون خداداند که فرداشُو کجايم
    بلندبالا به بالات آمدم من براى خال لب‌هات آمدم من
    شنيدم خال لبهات مى‌فروشى خريدارم به سودات آمدم من

  9. #39
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض گزيدهٔ ترانه‌هاى عاميانه (۲)

    گلى از دست من بستان و بو کن ميان هر دو زلفونت فرو کن
    به هر جائى که رفتى من نباشم همانجا با خود گل، گفتگو کن
    بزن نى را که غم داره دل من بزن نى را که دوره منزل من
    بزن نى را مقام نى بگردون که تا بيرون کنى درد از دل من
    عجب ابرو، عجب گيسو، عجب مو عجب گردن، عجب سينه، عجب رو
    عجب صاحب جماله، دلبر من مثال دستهٔ گل مى‌دهد بو
    خداوندا دلم کو، دلبرم کو؟ مرا افسانه کرده افسونگرم کو؟
    به دامن گاه ريز و اشک از چشم دريغا، دانه‌هاى گوهرم کو؟
    تو را مى‌خوام وگرنه يار بسيار گلى مى‌خوام وگرنه خار بسيار
    گلى مى‌خوام که در سايه‌ش نشينم و گرنه سايهٔ ديوار بسيار
    دلدار مرا گفت: چرا غمگينى؟ در قيد کدام دلبر شيرينى؟
    برجستم و آئينه به دستش دارم گفتم که در آئينه که را مى‌بينى؟
    ستاره در هوا مى‌بينُم امشب زمين در زير پا مى‌بينُم امشب
    خدايا، مرگ ده تا جون سپارم که يار از خود جدا مى‌بينُم امشب
    در اين صحرا مرا گرما گرفته غم عالم مرا تنها گرفته
    غم عالم همه مى‌گن دو روزه غم من دم به دم بالا گرفته
    شو تاريک و مهتابُم نيومد نشستُم تا سحر خدا بُم نيومد
    نشستُم تا دم صبح قيومت قيومت آمد و يارُم نيومد
    از اينجه تا به بيرجند خيلى رايه همه‌اش کوه و کمر، سنگ سيايه
    که سنگش بر کنم، ريگش بچينم که شايد دلبر زارم برايه
    به قربون دو زلفون سياشم چتو دل مى‌کنم از تو جدا شم
    مکن ناز، طاقت نازت ندارُم که کشکولى خرم، مثل گدا شم
    نگارا خدمتِت را کم نکردُم زدى چوبى مو شونه خم نکردُم
    زدى چوبى تو از بهر جدائى جدائى را تو کردى مو نکردُم
    خداوندا به حق شاه بى‌چون به حق آن شهيد غرقه در خون
    خداوندا به حق ذات پاکت رسانى دست ليلى را به مجنون
    نويسُم نامه‌اى از بى‌وفائى به بندُم بر پر مرغ هوائى
    ببر نامه به دست دلبرم ده بگو صد داد و بى‌داد از جدائى
    ستاره سر زد و بيدار بودم به پاى رخنهٔ ديوار بودم
    به پاى رخنهٔ ديوار باغى هنوز در انتظار يار بودُم
    شو شنبه، نشون از يارم اومد دوشنبه، قاصد دلدارم اومد
    سه‌شنبه چشم به راه و دل به اميد که چارشنبه گُل بى‌خارم اومد
    دو پنج روزه که بوى گل نيومد صداى چه چه بلبل نيومد
    برين از باغبان گل بپرسين چرا بلبل به سيل گل نيومد
    الا مرغ سفيد تاج ورسر خبر از مو ببر امشو به دلبر
    بگو هر کس جدامون کرده از هم خدا مى‌ده سزايش، روز محشر
    سرت گردم که سرسر مى‌کنى يار مثال بره، غرغر، مى‌کنى يار
    مثال بره‌ٔ تازه رَگائى دمادم ياد مادر مى‌کنى يار
    خودم سبز و دلم سبز و دِلم سبز فتاديم هر سه تامون، سبز در سبز
    فلک پيراهنى بر من بريده گريبانش سپيد و دامنش سبز
    عرقچين سرت دادى به نقّاش نمى‌دانُم تو ترکى يا قزلباش
    اگر ترکى به ترکستان خود رو قزلباشى، بيا مهمان ما باش
    به قربانت شوم اى نقره‌اى‌فام طمع دارُم بيائى بر لب بام
    طمع دارُم که شش بوسه بگيرُم دو تا صبح و دو تا ظهر و دو تا شام
    تو که رفتى خدا يار تو باشد فلک در عرش غمخوار تو باشد
    فلک در عرش، محمد در مدينه رسول‌الله نگهدار تو باشد
    گل مخمل مزن تو پا به دريا مخور غصه براى مال دنيا
    مخور غصه که مردم مال دارند چراغ کس نسوزه تا به فردا
    اگر مستانه مستُم از شمايوم اگر بى‌پا و دستُم از شمايوم
    اگر گبرم، اگر هستُم مسلمون اگر مو بت‌پرستُم از شمايوم
    دو چشم بر راه دارم، کى مى‌يائى دلى پر آه دارُم، کى مى‌آئى
    خودت گُفتى سرما خواهم آمد نظر بر ما، دارُم، کى مى‌آئى
    چرا از پنجره سر مى‌کشى يار قلم بالاى دختر مى‌کشى يار
    تموم جوونار دادى به کشتن هنوزم سرمدى ‌تر مى‌کشى يار
    هميشه ياد رويت مى‌کنم گُل گلاب هستى و بويت مى‌کنم گل
    اگر صد يار جانى داشته باشم فداى تار مويت مى‌کنم گل
    بيا باد و ببر دسمال دستم به پيش دلبر شيداى مستم
    بگو دلبر، سلامت مى‌رسونه که من از کودکى دل به تو بستم
    دلم تا تو نيائى من نخندم نه سرمه چش کنم، نه سر به بندم
    قسم خوردم سر شاه ولايت به‌جاى اسب شاهى، خر نه بندم
    به پشت خونهٔ دلبر رسيدم من از درد دلم آهى کشيدم
    همون خاکى که از کفشش تکيده به‌جاى سرمه در چشمم کشيدم
    اگر تو گوهرى، من کهربايُم اگر تو نقره‌اى، من هم طلايم
    اگر تو کودکى رويت نمى‌شه به من وعده بده، پيشت بيايُم
    بزن نى زن، رفيق باوفايُم که مهمون عزيز آيه برايُم
    بخوان اى نازنين يار عزيزُم بنال اى چنگ، امشو از برايُم

  10. #40
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض گزيدهٔ ترانه‌هاى عاميانه (۲)

    گلى از دست من بستان و بو کن ميان هر دو زلفونت فرو کن
    به هر جائى که رفتى من نباشم همانجا با خود گل، گفتگو کن
    بزن نى را که غم داره دل من بزن نى را که دوره منزل من
    بزن نى را مقام نى بگردون که تا بيرون کنى درد از دل من
    عجب ابرو، عجب گيسو، عجب مو عجب گردن، عجب سينه، عجب رو
    عجب صاحب جماله، دلبر من مثال دستهٔ گل مى‌دهد بو
    خداوندا دلم کو، دلبرم کو؟ مرا افسانه کرده افسونگرم کو؟
    به دامن گاه ريز و اشک از چشم دريغا، دانه‌هاى گوهرم کو؟
    تو را مى‌خوام وگرنه يار بسيار گلى مى‌خوام وگرنه خار بسيار
    گلى مى‌خوام که در سايه‌ش نشينم و گرنه سايهٔ ديوار بسيار
    دلدار مرا گفت: چرا غمگينى؟ در قيد کدام دلبر شيرينى؟
    برجستم و آئينه به دستش دارم گفتم که در آئينه که را مى‌بينى؟
    ستاره در هوا مى‌بينُم امشب زمين در زير پا مى‌بينُم امشب
    خدايا، مرگ ده تا جون سپارم که يار از خود جدا مى‌بينُم امشب
    در اين صحرا مرا گرما گرفته غم عالم مرا تنها گرفته
    غم عالم همه مى‌گن دو روزه غم من دم به دم بالا گرفته
    شو تاريک و مهتابُم نيومد نشستُم تا سحر خدا بُم نيومد
    نشستُم تا دم صبح قيومت قيومت آمد و يارُم نيومد
    از اينجه تا به بيرجند خيلى رايه همه‌اش کوه و کمر، سنگ سيايه
    که سنگش بر کنم، ريگش بچينم که شايد دلبر زارم برايه
    به قربون دو زلفون سياشم چتو دل مى‌کنم از تو جدا شم
    مکن ناز، طاقت نازت ندارُم که کشکولى خرم، مثل گدا شم
    نگارا خدمتِت را کم نکردُم زدى چوبى مو شونه خم نکردُم
    زدى چوبى تو از بهر جدائى جدائى را تو کردى مو نکردُم
    خداوندا به حق شاه بى‌چون به حق آن شهيد غرقه در خون
    خداوندا به حق ذات پاکت رسانى دست ليلى را به مجنون
    نويسُم نامه‌اى از بى‌وفائى به بندُم بر پر مرغ هوائى
    ببر نامه به دست دلبرم ده بگو صد داد و بى‌داد از جدائى
    ستاره سر زد و بيدار بودم به پاى رخنهٔ ديوار بودم
    به پاى رخنهٔ ديوار باغى هنوز در انتظار يار بودُم
    شو شنبه، نشون از يارم اومد دوشنبه، قاصد دلدارم اومد
    سه‌شنبه چشم به راه و دل به اميد که چارشنبه گُل بى‌خارم اومد
    دو پنج روزه که بوى گل نيومد صداى چه چه بلبل نيومد
    برين از باغبان گل بپرسين چرا بلبل به سيل گل نيومد
    الا مرغ سفيد تاج ورسر خبر از مو ببر امشو به دلبر
    بگو هر کس جدامون کرده از هم خدا مى‌ده سزايش، روز محشر
    سرت گردم که سرسر مى‌کنى يار مثال بره، غرغر، مى‌کنى يار
    مثال بره‌ٔ تازه رَگائى دمادم ياد مادر مى‌کنى يار
    خودم سبز و دلم سبز و دِلم سبز فتاديم هر سه تامون، سبز در سبز
    فلک پيراهنى بر من بريده گريبانش سپيد و دامنش سبز
    عرقچين سرت دادى به نقّاش نمى‌دانُم تو ترکى يا قزلباش
    اگر ترکى به ترکستان خود رو قزلباشى، بيا مهمان ما باش
    به قربانت شوم اى نقره‌اى‌فام طمع دارُم بيائى بر لب بام
    طمع دارُم که شش بوسه بگيرُم دو تا صبح و دو تا ظهر و دو تا شام
    تو که رفتى خدا يار تو باشد فلک در عرش غمخوار تو باشد
    فلک در عرش، محمد در مدينه رسول‌الله نگهدار تو باشد
    گل مخمل مزن تو پا به دريا مخور غصه براى مال دنيا
    مخور غصه که مردم مال دارند چراغ کس نسوزه تا به فردا
    اگر مستانه مستُم از شمايوم اگر بى‌پا و دستُم از شمايوم
    اگر گبرم، اگر هستُم مسلمون اگر مو بت‌پرستُم از شمايوم
    دو چشم بر راه دارم، کى مى‌يائى دلى پر آه دارُم، کى مى‌آئى
    خودت گُفتى سرما خواهم آمد نظر بر ما، دارُم، کى مى‌آئى
    چرا از پنجره سر مى‌کشى يار قلم بالاى دختر مى‌کشى يار
    تموم جوونار دادى به کشتن هنوزم سرمدى ‌تر مى‌کشى يار
    هميشه ياد رويت مى‌کنم گُل گلاب هستى و بويت مى‌کنم گل
    اگر صد يار جانى داشته باشم فداى تار مويت مى‌کنم گل
    بيا باد و ببر دسمال دستم به پيش دلبر شيداى مستم
    بگو دلبر، سلامت مى‌رسونه که من از کودکى دل به تو بستم
    دلم تا تو نيائى من نخندم نه سرمه چش کنم، نه سر به بندم
    قسم خوردم سر شاه ولايت به‌جاى اسب شاهى، خر نه بندم
    به پشت خونهٔ دلبر رسيدم من از درد دلم آهى کشيدم
    همون خاکى که از کفشش تکيده به‌جاى سرمه در چشمم کشيدم
    اگر تو گوهرى، من کهربايُم اگر تو نقره‌اى، من هم طلايم
    اگر تو کودکى رويت نمى‌شه به من وعده بده، پيشت بيايُم
    بزن نى زن، رفيق باوفايُم که مهمون عزيز آيه برايُم
    بخوان اى نازنين يار عزيزُم بنال اى چنگ، امشو از برايُم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •