یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
سبز ماندم ،سبز خواهم ماند . تا زمان دارم. تا زمين پيداست
سرو آزادی زمستان بشکند دیده ام من قامت این سبز را
از این نامداران گردن کشان
کسی هم برد سوی رستم نشان
شاهنامه
آب زنید راه را هین که نگار می رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار میرسد
رومی
درد پنهان به تو گويم که خداوند مني
يا نگويم که تو خود مطلعي بر اسرار
سعدی
(اخطار بی خود گرفتم .. ah...)
روی کسی سرخ نشد، بی مدد لعل لبت*بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
ناقه ی صالح چو ز کهزاد یقین گشت مرا*کوه پی مژده ی تو اشتر جمازه شود
راز، نهان دار و خمش وز خمشی تلخ بود* آن چه جگر سوزه بود باز جگر سازه شود
مولانا
در هر قدم كه رفت، درختي سلام گفت
هر شاخه، دست خويش به سويش دراز كرد
او دستهاي يك يكشان را كنار زد
چون كوليان، نواي غريبانه ساز كرد
در جام جهان، چو تلخ و شیرین به هم است
این از لب یـــــــار خواه و آن از لب جـــــــــــام!
حافظ
من برو ساعت به ساعت فتنه زانم کز جمال
هر زمان او را به من از نو عنايي ديگرست
سنايي غزنوي
تــو اری روز روشـن را شـب از پی
شده کون و مکان از قـدرتت حـی
حقیقت بشنو از طاهر که گردـید
بيک کن خلقت هر دو جهان طی
.
بـابـا طـاهر
Last edited by ElmO; 22-04-2010 at 19:52.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)