دست از چرا و
چاره و
چمچاره
می شویم و زل می زنم به جهل رابطه
بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟
تو چه می دانی
چه ها که نمی کند این ترس؟
بیخودی لبخند نزن
دست از چرا و
چاره و
چمچاره
می شویم و زل می زنم به جهل رابطه
بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟
تو چه می دانی
چه ها که نمی کند این ترس؟
بیخودی لبخند نزن
تا گل غربت نرویاند بهار از خاك جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت خاك بی خزانم
گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم
زیر سقف آشناییهات می خواهم بمانم
بی گمان زیباست ازادی ولی من چون قناری
دوست دارم در قفس باشم كه زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاك سیاهش
شعرهایم را به ابی های دنیا می رسانم
گر تو مجذوب كجا آباد دنیایی من اما
جذبه ای دارم كه دنیا را بدینجا می كشانم
نیستی شاعر كه تا معنای حافظ رابدانی
ورنه بیهوده نمی خواندی به سوی عاقلانم
عقل یا احساس حق با چیست ؟ پیش از رفتن ای خوب
كاش می شد این حقیقت را بدانی یا بدانم
بهمنی
باد می وزد
لا به لای برگهای سبز بید
با غرور
با شکوه
این همان ترانه ی قدیمی است
این همان صدای خنده های تو
این همان صدای آشنا، صمیمی است
قلب برگ های قلب من
می تپد، از صدای هوی باد
یاد تو، زنده می شود درون سینه ام
نه!
این صدای عشق نیست
این تپش، صدای وحشت من است
این تپش صدای خاطرات کهنه ی تپیدن است
بید من به جای برگ
سنگ می دهد
پرغرور باد، رفته ای ز یاد....
کاربران و دوستداران انجمن ادبیات
به علت رعایت نشدن برخی از قوانین تاپیک های شعری و دادن پست های تکراریه زیاد این تاپیک به مدتی نامعلوم بسته خواهد شد !
سعی ما بر این است که هر چه زودتر رسیدگی شده و خیلی زود بازش کنیم
امیدوارم که بعد از باز شدن مثل سابق نباشه و شاهد پست های تکراری نباشیم .
خیلی ممنون از صبر و همکاریتون
سه نقطه هم که باشی،سه نقطه منی!
نقطه هم که باشی،مال منی!
تو عشق منی ... تصرف عدوانی ...
سرزمین غصب شده ...
ملک معهود منی ...
سرزمین موعود منی ...
سه نقطه های تو گاهی هزار واژه و ... من
هنوز در تب یک نقطه از لبت ... بی تاب
همیشه معنی صد اضطراب ... من بی تو
همیشه دیدن بی پرده شما در خواب
چه عاشقانه پوچی ...تو خوب می دانی
میان اینهمه رویا ... توئی کمیاب
و من چه خسته تورا در سراب می جویم
چه فصل خالی و تلخی ست سهم من زین خواب
***
خدا کند غزل های آخرم باشد
خدا کند که شوم در غمت ... خراب خراب
بیا تمام کن این انتظار را در من
بدون شرح و سه نقطه ... پر از حکایت ناب
***
یکی نبود و یکی بود و او نبود ... ومن
هنوز در تب یک نقطه از لبت بی تاب
وبلاگ روژین
Last edited by narmine; 21-10-2010 at 21:40.
وقتي سكوت كردي و رنگ صورتت به سرخي گراييد
و فقط نگاهم كردي
دانستم كه دوستم داري
اما حرفي نزدم !
تو كه نمي خواهي به ادامه ي اين حماقت مشتاقت كنم ؟
کاش می دانستی
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم""
خنده هایم حرف است
کاش می دانستی
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می دانستی
کاش می فهمیدی
کاش و صد کاش نمی ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند
من کمی زودتر از خیلی دیر
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد
تو نترس
سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد
کاش می دانستی
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست
تازه خواهی فهمید
مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست
...!
سه نقطه...
تنها سه نقطه...
برای آن چه که می خواهی بشنوی...
و آنچه که نمی توانم گفت...!
...
سه نقطه...
تنها سه نقطه...
برای آنچه که باید بشنوی...
و آنچه که نباید گفت...!
...
سه نقطه...
تنها سه نقطه ی بی دردِ سر...
...!
* نیمه سیب
.
حصار سکوتت را بشکن
فریاد بزن که مبادا گلهای آشنائیت پژمرده شوند
بالا را بنگر
آنجا نظاره گر است
ومن اینجا با تمام آلامت در رنجم
و باز تو از من بی خبری
برای حصارت پنجره ای بساز
و....
برای رنگین کمانم حتی رنگ سیاه را می خواهم
و برای دستانم که دیگر نایی ندارند
من تنهادستان تو را می خواهم
بیا حکایت غریبمان را
با ؛ با هم بودن به آشنایان نشان دهیم ......
آنجل
...............................
Last edited by narmine; 29-10-2010 at 20:36.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)