تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 394 از 640 اولاول ... 294344384390391392393394395396397398404444494 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,931 به 3,940 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #3931
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    سکوت کرده ای و من
    دلشوره می گیرم
    از رنجی مشترک

  2. 3 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #3932
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض



    هی خانم
    که خیره نگاه می‌کنی
    لباسم شبیه او بود یا قد و قواره‌ام؟
    شرم نکن / من درد ِ تو را می‌فهمم
    من هم به یاد ِ او
    به ابرها و آدم‌ها
    حتا به دیوار
    خیره شده‌ام
    هر چه دلت می‌خواهد نگاه کن


    ---------- Post added at 05:57 AM ---------- Previous post was at 05:55 AM ----------




    بگذار گریه کنم

    برای عاطفه ای که نیست


    و دنیایی که


    انجمن حمایت از حیوانات دارد


    اما انسان


    پا برهنه و عریان می‌دود


    بگذار گریه کنم


    برای انسانی که


    راه کوره های مریخ را شناخته


    اما هنوز

    کوچه های دلش را نمی شناسد...





    ---------- Post added at 06:00 AM ---------- Previous post was at 05:57 AM ----------



    اگر چه نزد شما تشنه ي سخن بودم

    كسي كه حرف دلش را نگفت من بودم

    دلم براي خودم تنگ مي شود آري

    هميشه بي خبر از حال خويشتنبودم

    نشد جواب بگيرم سلام هايم را

    هر آنچه شيفته تر از پي شدن بودم

    چگونه شرح دهم عمق خستگي ها را؟

    اشاره اي كنم، انگار كوهكن بودم




    ---------- Post added at 06:01 AM ---------- Previous post was at 06:00 AM ----------

    تمام راه را دویده ام

    یک نفس...

    بی وقفه...

    بی آن که کسی در پایان راه به انتظارم باشد






  4. 2 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3933
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض



    در آينه غريبه‌اي‌ست
    که از من مي‌خواهد

    موهاش را شانه کنم
    عطر بر ضربان ِ شقيقه‌اش بمالم / ابروهاش را مرتب کنم

    او غريبه‌‌‌اي مشوش است
    و مثل ِ ديوانه‌ها
    گريه مي‌کند




    ---------- Post added at 06:16 AM ---------- Previous post was at 06:14 AM ----------




    . تو دور می شوی

    من در همین دور می مانم !

    پشیمان که شدی

    برنگرد !

    لاشه ی یک دل که دیدن ندارد !

  6. 4 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #3934
    پروفشنال dashmojtaba's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    518

    پيش فرض

    دیگه هیچوقت عاشق نمیشم
    اونی که من دوسش میداشتم
    من براش مهم نبودم
    از همون کودکی انگار کسی عشقم رو نفهمید
    به سوی دختری دویدم
    تا بوسه ای ازش بگیرم
    سیلی محکمی بم زد !
    من دیگه تنها شدم
    همه جا منفور شدم
    عشقو کم کم من یادم رفت
    آره هیچوقت عاشق نمیشم
    چون اون که من دوسش میداشتم
    با قساوت قلب تمام
    رفتو ناپدید شد
    و در ناکجاآبادش تا میتونست به من خندید

  8. این کاربر از dashmojtaba بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #3935
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    فریادی و دیگر هیچ .
    چرا که امید آنچنان توانا نیست
    که پا بر سر یاس بتواند نهاد ....

    احمد شاملو

  10. این کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #3936
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    زیباترین حرفت را بگو
    شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن
    و هراس مدار از آنکه بگویند
    ترانه یی بی هوده می خوانید .
    چرا که ترانه ی ما
    ترانه ی بی هوده گی نیست
    چرا که عشق
    حرفی بی هوده نیست .

    حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید
    به خاطر ِ فردای ما اگر
    بر ماش منتی ست ؛
    چرا که عشق
    خود فرداست
    خود همیشه است ...

  12. 6 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #3937
    داره خودمونی میشه topoly1000's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    هر جا غیر از ایران.
    پست ها
    89

    پيش فرض

    سلام من عضو جدید هستم نمی دونم باید چی کار کنم یکی منو راهنمایی کنه تو این قسمت ممنون میشم
    جو عمومی رو نیگاه کن .متوجه میشی .

    فقط یه لطفی کن اگه قصد فعالیت داری مطالب تکراری مرحمت نکن .

    منتظر مطالب زیبا تون هستیم .

  14. این کاربر از topoly1000 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #3938
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    پشت دیوار همین کوچه بدارم بزنید

    من که رفتم بنشینیدو...هوارم بزنید

    باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد

    بنوسید که: "بد بودم" و جارم بزنید

    من از آیین شما سیر شدم.. سیر شدم

    پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید

    دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!

    خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید

    آی! آنها!! که به بی برگی من می خندید!

    مرد باشید و...بیایید... و.... کنارم بزن

  16. این کاربر از M3HRD@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #3939
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    آيينه‌ها دچار فراموشی‌اند
    و نام تو
    ورد زبان كوچه خاموشی …


    امشب
    تكليف پنجره
    بی چشمهای باز تو روشن نيست! …


    قیصر امین‌پور

  18. 4 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #3940
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    می‌روی شاد و دریغ
    و نمی‌دانی هیچ
    بعد این فاصله‌ها
    كمر صبر مرا می‌شكند …

    خیر در پیش و سفر بی‌تشویش
    توشه راهت گل مریم – سبدی نورانی
    كوله بارت مملو – از صداقت… پاكی – از عشق
    پیش راهت چمن عاطفه سبز
    مَركَبت معجزه‌ی تخت سلیمان بادا
    من چه میدانستم سر رفتن داری
    من چه میدانستم، سر بیگانگیت در پیش است
    ای مسافر

    من كدامین سخنم بوی دلتنگی داشت
    یا كدامین شعرم قامت ترد ترا
    در سحرگاه شكفتن نستود؟
    در سحرگاه صداقت نسرود؟
    ای مسافر
    سفرت بی‌تشویش …
    ***
    … ای مسافر
    سفرت بی، تشویش
    برو ای شادترین خاطره‌ی زندگیم
    برو ای پاك‌ترین آیه‌ی تقدیس خدا
    برو ای چشم خوشت معركه گیر
    دست ما نیست كه خود، تقدیر است …

    ای مسافر
    سفرت بی‌تشویش
    تو كه در سردی دی
    خبر از باغچه‌ی سبز وفا می‌دادی
    و خزان‌ت همه كاجستان بود
    - زچه كوچ؟
    كوچ تو …
    كوچ بهاران خدا را دارد
    ناز تبریزی و افرا از توست
    بی تو می‌پوسم نرم
    بی تو می‌سوزم گرم
    و به خاطر بسپار
    بی تو من می‌شكنم
    بی تو … می‌دانم و می‌دانی خوب
    روزهایم شب ظلمانی بی‌پایانیست …


    ---------- Post added at 02:49 PM ---------- Previous post was at 02:44 PM ----------

    حجم تنهایی من
    بیشتر از
    بودن ِ توست

    نغمه دانش

  20. این کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •