تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 393 از 640 اولاول ... 293343383389390391392393394395396397403443493 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,921 به 3,930 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #3921

    پيش فرض

    آن مرگ من است
    در فاصله‌ای کوتاه
    مرا می‌پاید
    شب‌ها و روزها
    مدام و پی‌گیر...

    گاهی از همان دور
    لبخند می‌زند
    و دست تکان می‌دهد
    که یعنی: هستم

    وقتی که «حال»‌ام خوش است
    نیم نگاهی به او می‌اندازم
    و می‌بینم که با مهربانی
    سرش را یک‌وری کرده
    و با چشم‌های درخشان زردش
    رد ناپایدار خوشی‌های مرا می‌گیرد

    به حال ناخوشی
    هم‌دم من است
    برایم تب‌سنج می‌آورد
    و سوپ گرم را قاشق قاشق
    به دهانم می‌گذارد
    و جرعه جرعه
    آب به گلوی خشک من می‌ریزد
    مثل گوسپندی که به مسلخ‌اش می‌برند...

    و شب‌ها
    که دنیای من
    تاریک و ساکت است
    چون دیوانه‌ای
    گلوی مرا می‌فشارد که:
    هان!
    نگاه کن!
    این منم!
    دیدی؟
    و قلب مرا در مشت‌های سهمگین‌اش
    می‌فشارد
    و ول می‌کند
    می‌فشارد
    و ول می کند
    می‌فشارد
    و ول می کند

  2. #3922

    پيش فرض

    کلبه ای می سازم

    پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود

    که به زیبایی پروازکبوترباشد

    چهارچوبش ازعشق، سقفش ازعطربهار

    رنگ دیوار اتاقش ازآب

    پنجره ای ازنور، پرده اش ازگل یاس

    عکس لبخند تورا می کوبم

    روی ایوان حیاط

    تا که هرصبح اقاقی ها را با توسرشارکنم

    همه دلخوشیم بودن توست

    وچراغ شب تنهای من، نورچشمان تواست

    کاشکی درسبد احساسم، شاخه ای مریم بود

    عطر آن را با عشق

    توشه راه گل قاصدکی می کردم

    که به تنهایی تو سربزند

  3. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #3923
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    دست بردار
    از این جنگ نا برابر
    دل سنگ تو همیشه برنده است
    دل تنگ من همیشه شکسته

  5. 2 کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #3924
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    دور از این هیاهو


    دلم کویر می خواهد و


    تنهایی و سکوت و


    آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند.


    نه دیوار،


    نه در،


    نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،


    نه پایی که در نوردد مرزهایم،


    نه قلبی که بشکند سکوتم،


    نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،


    نه روحی که آویزانم شود.


    من باشم و


    تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند


    و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست !

  7. 4 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #3925
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض


    دیدم که انگشتانم می‌ریزند
    بند به بند
    قلبم فانوس بادبادکی‌ست
    معلق
    در آسمان ِ آخرِ تابستان
    تُک می‌زنند گنجشک‌ها به نرمه گوش‌هایم
    یاس نشسته به کنجی
    سربریده و جامد
    نابینا

    هر چه نگاه کردم
    ندیدم هیچ
    خودم بودم
    تکرار می‌شدم در تاریکی
    تکثیر می‌شدم
    یکی
    دوتا
    ده‌تا
    صدها
    هزاران...

    دنبال ابر گشتم نبود
    دنبال باران گشتم نبود
    صدا را صدا زدم
    حتی صدا نبود
    موج ِ آرام ِ سکوت بود بر گُرده هوا
    بالا آبی
    پایین آبی
    همه جا سفید
    همه جا سیاه...

    تا چشم برهم‌گذاشتم بیدارشدم
    چشم تا گشودم در خواب بودم
    رفتم و رفتم و رفتم تا رسیدن
    قدمی نه، برجا بودم

    پشت صدا سکوت بود
    روی سکوت، فریادِ یخزده
    گریه در آبشار غم
    ایمان در گردنه حیرت
    باور در دره سقوط



    کرکس‌ها کرکس‌ها

    هر چه صدایم زدی سنگریزه شد
    بر دیوار یادگارهای جهل
    غلتان غلتان غلت‌زنان
    ماسه‌های نرم دریای کودکی
    ساعت شنی رویاها

    برگ‌ها کجا هستند؟ سبز بودند و خاکستری
    قهوه‌ای سوخته
    به رنگ خون کهنه
    غرق در بوی تازگی مرگ
    از من به سوی بی‌خبری آب‌ها برو
    به سوی تشنگی کاج و کلاغ

    آسمان هنوز آبی بود آبی بود
    زمین تشنه بی‌آبی بود
    چقدر پنجره بی‌کبوتر
    چقدر آسمان بی‌قاب ِ بی‌عقاب
    چقدر آمد شدِ رود‌های سردِ بی‌حباب

    چشمانم را بگشا
    خوابم را صدا کن
    طناب فرسوده را بگیر و بیا
    برس به داد بادبادک‌های بی‌نخ
    سرتکان‌دادن‌های بی‌تن
    پَرپَر‌زدن‌های سبز و بنفش

    چقدر آسمان آبی است
    نگاهت می‌کنم
    بیا...

  9. #3926
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    من در این نقطه دور
    در بلا تکلیفی
    در کش و قوسی خیالی جانکاه
    به افق چشم بدوزم تا کی؟
    بی سبب منتظر معجزه ام
    بی ثمر دیده بر این راه کبود
    می روم در پی تو
    سالها آمد و رفت
    بارها من دیدم
    کوچ مرغان غزل خوان چمن
    سفر چلچله ها
    کوچ برف از دل کوهسار بلند
    کوچ هر فصلی را
    لیک یاد تو ز دل کوچ نکرد

  10. #3927
    داره خودمونی میشه zhoovaan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    53

    پيش فرض

    شعر کلام نیست
    واژه نیست
    ما خود را فریب می‌دهیم
    آن که شعر را زندگی می‌کند
    شاعر است
    چه بنویسد، چه ننویسد …

    پونه ندایی

  11. 2 کاربر از zhoovaan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #3928
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    گفت ِ بی‌شنود

    - از این ساده‌تر نمی‌توانم خواب ببینم
    نمی‌خواهید، اسم کوچک‌ام را عوض می‌کنم
    با دلی که مثل کفش‌های بچه‌گانه
    پا به پا برای برهنه‌گی تنگ‌تر می‌شود
    حرف‌هایم را پس نمی‌دهید ؟
    می‌خواهم حراج‌شان کنم
    به خانه‌ی بزرگ‌تری بروم …

    - حرفی نداریم
    اسمت را به ما بده
    زیر باران صدایت می‌کنیم:
    تازه می‌شود
    ما گوش‌هایمان را برای بریدن ِ زبانت تیز کرده بودیم
    چیزی از خواب‌هایت به یاد نداریم …

    - این همه راه نیامده‌ام
    که دستم را با چشم‌هایی تنگ بخوانید
    و نانی بریده بر پیشانی‌ام بگذارید
    مشتم را تنها برای زنی باز می‌کنم
    که دل‌اش را بر زخم بازویم ببندد …

    - تو با لهجه راه می‌روی
    از جای پایت نمی‌توان فهمید
    کجای زمین گم خواهی شد
    هیچ راه به انجامی در کف دستت دیده نمی‌شود …

    - پیش‌بینی‌های شما
    به تابلوهای کنار جاده می‌ماند
    تازه‌گی را از پشت پیچ برمی‌دارند
    و من بی آن که پیچیده‌تر شده باشم
    از سوآل‌های شما
    به ساده‌گی می‌رسم،
    این راه را پیش‌تر قدم‌هایی کهنه کرده‌اند
    تا می‌توانید بیراهه برایم بیاورید …

    بهزاد زرین پور

  13. 2 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #3929
    داره خودمونی میشه zhoovaan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    53

    پيش فرض

    می‌دانم دلگیر می‌شوی
    اما چه کنم
    پاییز مرا می‌کشد
    شیشه عطرش در جیب من مانده
    و خودش رفته
    تا تمام درخت‌ها را بیهوش کند
    و بازگردد


    فرصت نیست
    تا برایت بگویم
    برگ ریزان روح یعنی چه
    و من چقدر از بوی پاییز را استشمام کرده‌ام
    و …


    فرصت نیست …

    پنجره‌ها پس از زمستان گشوده می‌شوند

    پونه ندایی

  15. #3930
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    من به اندازه نادیدن تو بیمارم

    و به شوق نگهت شب همه شب بیدارم

    ثانیه.روز.زمان.ساعت و من دلتنگم

    دیگر از هرچه دروغ است و کلک بیزارم

    خسته از هرچه که بی تو به سرانجام رسید

    خسته از شعر و ز هر صحبت طوطی وارم

    گرمی و هرم حضورت بدنم را سوزاند

    نکند خوابم و یارب نکند تب دارم؟

    گرم صحبت شدم و هیچ نمی دانستم

    ساعتی هست که همصحبت این دیوارم

  16. این کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •