کارم از يکي بود يکي نبود گذشته است...
من در اوج قصه گم شدم....
عشق یعنی یکی بود و یکی " نآبود "
کارم از يکي بود يکي نبود گذشته است...
من در اوج قصه گم شدم....
عشق یعنی یکی بود و یکی " نآبود "
مثـل آن مسجـد بیـن راهـی تنهـایـم
هـر کسـی هـم کـه مـی ایـد
مسـافـر اسـت
میشکنـد...
هـم نمـازش را و هـم دلـم را...
های" آدما. آی رو با هاِی عوض کردم .چون که دلم گرفته!!...................های چی بگم چطور بگم؟! چیزی یادم نرفته.
دنیای ما مصیبتهِ شادیه ُو دورنگی!!!........دیدیم همه با چشمامون سیاهی َو قشنگی
اونکه بهش میگم قشنگ ُ خیلی بزرگ و والاست..........تو صحبت و دعاهامون اسمش همیشه آقاست
نمیدونم چرا امشب اشکم برای حرمش روونه.............میخام برم پیش آقام اون پیرِ دل جوونه
وقتی میام شعری بگم از این حال پریشون............قدم زنان میام حرم. پناه میارم ایشون
همش میام سر میزنم تو شعراتون حال و هوا میبینم...........................اما یه هم حس غریب نمیبینم یه گوشه ای میشینم.
شعر که میگم دلم یکم بغض میگیره آروم میشه دوباره....................پاییز عمر شروع شده تو طبیعت بهاره....
Last edited by mohammadi_4u; 04-04-2013 at 20:16.
دلتنگم، دلتنگم، دلتنگ از اين بيداد،
دلتنگم، دلتنگم، دلتنگ از اين صياد.
به جایی رسیدم که حس می کنم
نفَس نکشیدن برام سخت نیست
زیر خاکستر ذهنم باقی است
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
یادگاری است ز عشقی سوزان
که بود گرم و فروزنده هنوز
عشقی آن گونه که بنیان
مرا
سوخت از ریشه و خاکستر کرد
غرق در حیرتم از اینکه چرا
مانده ام زنده هنوز
گاهگاهی که دلم می گیرد
پیش خود می گویم
آن که جانم را سوخت
یاد می آرد از این بنده هنوز؟
حمید مصدق
Last edited by aliaghil; 04-04-2013 at 21:38.
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
حافظ
((با یادی از هایده))
جمله ای گویم که باشد چند کلامی گرم و سرد....................خوب میدانید حرفم چیست.عشق است ؟یا که درد؟
گاه در اوج خیالم میپرم کنج قفس!!!....................این خیال است؟یا نشان از رخوت یک هم نفس؟
گاه با بخشش نامم به کسی تغییر پیکر میدهم................گاه از حجم غضب دنبال لشکر میروم.
خودمانیم چرا خود در خودم پر میزنم؟.................کلبه ای نیست وگرنه به مروت بر درش. در میزدم.
بیت هایم همه مبهم همه در یک ثانیه معلق شدند...................غاصبانی دزد و نامرد بر دلان برحق شدند.. غاصبانی دزد ونامــــــــــــــــرد بر دلان بر حق شدند.
Last edited by mohammadi_4u; 05-04-2013 at 16:42.
لعنت به تو که بمن گفتي
تو سخترين لحظه ها کنارتم
و دريغ از اينکه سخت ترين لحظه ها رو
خودت برام رقم زدي لعنتي!!
من که گفتم اين بهار افسردني است / من که گفتم اين پرستو مردني است
من که گفتم اي دل بي بند و بار / عشق يعني رنج ، يعني انتظار
آه عجب کاري به دستم داد دل / هم شکست و هم شکستم داد دل...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)