پرواز لحظه ها ............
پرواز آ فتاب و نسيم و پرنده را
مي دانم و صفاي دلاويز دشت را
اما من اين ميان
پرواز لحظه ها را ،
افسوس مي خورم
پرواز اين پرنده بي بازگشت را.
فريدون مشيري
پرواز لحظه ها ............
پرواز آ فتاب و نسيم و پرنده را
مي دانم و صفاي دلاويز دشت را
اما من اين ميان
پرواز لحظه ها را ،
افسوس مي خورم
پرواز اين پرنده بي بازگشت را.
فريدون مشيري
زندگي راز بزرگيست كه در ما جاريست
زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنيا جاريست
زندگي آبتني كردن دراين رود است
وقت رفتن به همان عرياني كه به هنگام ورود آمده ايم
قصه آمدن و رفتن ما تكراريست
عده اي گريه كنان مي آيند
عده اي گرم تلاطم هايش
عده اي بغض به لب قصد خروج
فرق ما مدت اين آبتني است
يا كه شايد روش غوطه وري
دست ما در كف اين رود به دنبال چه مي گردد؟
هيچ......
................
زندگي جمع تپش هاي دل است
زندگي وزن نگاهي است كه در خاطره ها ميماند
شايد اين حسرت بيهوده كه بر دل داري
شعله اميد ترا خواهد كشت
زندگي درك همين اكنون است
زندگي شوق رسيدن به همان فرداييست كه نخواهد آمد
تو نه در ديروزي و نه در فردايي
ظرف امروز پراز بودن توست
شايد اين خنده كه امروز دريغش كردي
آخرين فرصت همراهي با اميد است ...................
كيوان شاهبداغي
نه تومي ماني
نه اندوه
ونه هيچ يك از مردم اين آبادي
به حباب نگران لب يك رود قسم
وبه كوتاهي آن لحظه شادي كه گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چناني كه فقط خاطره اي خواهد ماند
لحظه ها عرييانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آيينه
نه
آيينه به تو خيره شدست
تو اگر خنده كني او به تو خواهد خنديد
و اگر بغض كني
آه از آيينه دنيا كه چه ها خواهد كرد
گنجه ديروزت پر شد از حسرت و اندوه وچه حيف
بسته هاي فردا همه ايكاش اي كاش
ظرف اين لحظه وليكن خالي ست
ساحت سينه پذيراي چه كس خواهد بود
غم كه از راه رسيد در اين سينه بر او باز مكن
تا خدا يك رگ گردن باقيست
تا خدا مانده به غم وعده اين خانه مده
كيوان شاهبداغي
اينا تو يك وبلاگ خوندم از متنش خيلي خوشم اومد
لحظههاي كه از بيعدالتي و كجفهمي چه دوستان و چه دشمنان دلتنگ ميشم، يگانه حسي كه مرحمي تواند باشد، فهم اين مطلب است كه من خودم هستم، حال چه كم و چه زياد، نه آن چيزي كه ديگران از من انتظار دارنند. خوشحالم كه سعي دارم تا خودم باشم، نه آن دنيايي كه ديگران خواهان اداره كنندهگانش هستند، و من بازيگر آن.
خیلی خوشگل بود مگ مگ جان![]()
ذهن مثل چتر نجات است وقتي عمل مي کند که باز شده باشد...
بامداد عاشقان را شام نيست
خوشتر از ايام عشق ايام نيست...
تا حالا شده شب رو تا صبح گریه کنی ندونی چرا؟
تا حالا شده نگاهش کنی و نتونی بهش بگی که چقدر دوستش داری؟
تا حالا شده بی قرار بشی ندونی برای کی؟
تا حالا شده بخاطر عشقت پا روی غرورت بزاری؟
تا حالا شده....
گفتن دوستت دارم درهيچ زماني نا مناسب نيستو هيچ کس نيست که گفتن اين عبارت به او نا بجا باشد
اما: زمان مناسب براي گفتن دوستت دارم زماني است که اين عبارت ازقلبت تراوش کند نه از مغزت!
خوش حالم خوشتون اومد به دل خودمم خيلي نشستنوشته شده توسط Kolang
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)