سلام . . . به نظر شما اين تاپيك مهمه يا جالب و باحال ؟؟؟
--
--
سلام . . . به نظر شما اين تاپيك مهمه يا جالب و باحال ؟؟؟
با سلامنوشته شده توسط hamid110
حمید جون تو قسمت انجمن های متفرقه هم جالبه هم هم مهم!!!!!!
ولی خداییش تاپیک باحالیه
یه بار یکی از دوستام اومده بود پیشم (اون موقعی که هنوز زیاد کامپیوتر و اینترنت و اینا رو بلد نبودم) بعد منم رفتم تو نت رفتم توی آی دی مسنجرم . داشتم آف هام رو می خوندم دیدم دوستم شروع کرد به خندیدن بهش گفتم چرا می خندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت : به تو می خندم . گفتم واسه چی مگه من چمه؟ گفت : آخه آیکیو چرا آف هاتو از بالا می خونی؟؟؟ خیلی ضایع شدم و آبروم رفت
سلام
پست هاتون ديگه تبديل شده به خاطره نه سوتي![]()
موفق باشيد![]()
من اينا رو مينويسم اما اگه بد شدپاكشون كنيد ونزاريد بن شم(درضمن چيزي نزده بودم گير نديد!)
چند وقت پيش عروسي دوستم بود آقا بعد از اينكه مهمونارو فرستاديم پي كارشون قرار شد من با عروس داماد برم خونه وتا صبح اونجاباشم كه فرداش ببرمشون فرودگاه اون دوتا عجله داشتن زودتر رفتن من وقتي رسيدم اقا گفت ماشينشو ببرم تو براش. من اول رفتم يه هوايي خوردم وبعد ماشينو بردم.ميخواستم سويچ بهش بدم هرچي صداش كردم جواب نداد.منم شروع كردم جستجو اتاق به اتاق.به هر اتاقي رسيدم در زدم اما آخري رو نزدم.
دررو واكردم ديدم صدا مياد چراغو روشن كردم.ديدم عروس وداماد.شده بودم اين لبو
.اقا داماد كه اصلا تو اين دنيا نبود.ولي عروس خانوم يه دفعه يه جيغ زد داماد هم برگشت منو ديد يه هو پريد هوا من ديدم هواپسه يه داد زديم وفرار.
Last edited by alireza20; 26-05-2006 at 21:23.
تو عروسي خودم ميخواستم خانوممو بگيرم اما اطرافم فوق العاده شلوغ بود من هم ديد خوبي نداشتم يه دست بردم مادرخانوممو گرفتم بغل...![]()
.حالا ديگه تو اين جور جاها كه من وخانومم هستيم ديگه ميره يه كليومتري من واي ميسه
.(قابل توجه آقايوني كه از دست مادر زن داغون شدن امتحان كنيد جواب ميده
)
چند روز پيش رفته بودم غذا بگيرم نشسته بودم كه غذا حاضر بشه يهو موبايلم زنگ زد:(دوستم گوشي قرار بود برام بگيره)
سلام گوشي رو برات گرفتم
مرسي هلو كي مياريش؟
ميارمش ولي رم32 برات گذاشتم
همين لحظه يارو گفت آقا نوشابه بذارم من اومدم جواب دوستمو بدم گفتم ت خ م داري بذار.يدفعه نگاه بغلم كردم ديدم يارو اينجوري داره نگام ميكنم
![]()
.منم ديدم اوضاع خرابه بيخيال غذا شدم در رفتم حالا من بدو اون بدو
من اينا رو مينويسم اما اگه بد شدپاكشون كنيد ونزاريد بن شم (درضمن چيزي نزده بودم گير نديد!)
چند وقت پيش عروسي دوستم بود آقا بعد از اينكه مهمونارو فرستاديم پي كارشون قرار شد من با عروس داماد برم خونه وتا صبح اونجاباشم كه فرداش ببرمشون فرودگاه اون دوتا عجله داشتن زودتر رفتن من وقتي رسيدم اقا گفت ماشينشو ببرم تو براش. من اول رفتم يه هوايي خوردم وبعد ماشينو بردم.ميخواستم سويچ بهش بدم هرچي صداش كردم جواب نداد.منم شروع كردم جستجو اتاق به اتاق.به هر اتاقي رسيدم در زدم اما آخري رو نزدم .
دررو واكردم ديدم صدا مياد چراغو روشن كردم.ديدم عروس وداماد .شده بودم اين لبو .اقا داماد كه اصلا تو اين دنيا نبود.ولي عروس خانوم يه دفعه يه جيغ زد داماد هم برگشت منو ديد يه هو پريد هوا من ديدم هواپسه يه داد زديم وفرار.دل درد گرفتم از خنده ... ای خدااااااااااااااااااااا ...چند روز پيش رفته بودم غذا بگيرم نشسته بودم كه غذا حاضر بشه يهو موبايلم زنگ زد:(دوستم گوشي قرار بود برام بگيره)
سلام گوشي رو برات گرفتم
مرسي هلو كي مياريش؟
ميارمش ولي رم32 برات گذاشتم
همين لحظه يارو گفت آقا نوشابه بذارم من اومدم جواب دوستمو بدم گفتم ت خ م داري بذار. يدفعه نگاه بغلم كردم ديدم يارو اينجوري داره نگام ميكنم .منم ديدم اوضاع خرابه بيخيال غذا شدم در رفتم حالا من بدو اون بدو
نوشته شده توسط alireza20
![]()
![]()
باید بره تو اولین پست از این سوتی بزرگ تر دیگه نمی شه![]()
بیچاره دختره![]()
Last edited by Monica; 27-05-2006 at 08:54.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)