منتظر ادامه ی داستان هستم
سالن غذاخوری پشت خوابگاه بود اما بنظر می آمد پسرک با وجود تازه وارد بودن با جزیره آشناست بطوری که بتسی نتوانست جلوی کنجکاوی اش را بگیرد وپرسید:(شما قبلاً به جزیره اومده بودید؟)
پسرک سربرگرداند و به بتسی که قدش به زحمت تا بازویش می رسید نگاه کرد:(نه...چطور؟)
بتسی از نگاه متین پسرک هل کرد و به روبرو نگاه کرد:(آخه من راه رو نشون ندادم اما شما تونستید پیدا کنید)
پسرک با خود خندید:(من فقط قبل از اومدن در مورد جزیره اطلاعات زیادی کسب کردم)
بتسی قانع شد و باشوق گفت:(چطور بود ؟خوشتون اومد؟)
پسرک هم لبخند ضعیفی به لب آورد:(خوشم نمی اومد نمی اومدم)
بتسی سر تکان داد:(منم اینجا رو خیلی دوست دارم)
(از کی اینجایی؟)
(دو سال شده)
(تو چه رشته ای هستی؟)
بتسی برای اولین بار بخاطر جوابی که می خواست بدهد احساس شرم کرد:(من فقط توی آشپزخونه کار می کنم)
پسرک از شدت تعجب سر جا ماند:(چرا؟به زور دارند ازت کار می کشند؟)
بتسی با شرم بیشتری خندید:(نه...این انتخاب من بود)
پسرک بیشتر تعجب کرد:(اما چرا؟)
بتسی سر به زیر انداخت.مثل همیشه بدون اینکه علتش را بفهمد جواب همیشگی را داد:(من این کار رو دوست دارم)
منتظر بود پسرک مثل بقیه بگوید(کجای کلفتی رو دست داری؟)اما او برعکس زمزمه کرد:(می تونم علتش رو بفهمم)
بتسی با ناباوری سر بلند کرد:(جدی؟من خودم علتش رو نمی دونم)
پسرک با لبخند قوی تری بر لب گفت:(مطمئنم اگه می دونستی دیگه به این کار ادامه نمی دادی)
بتسی شوکه شد:(چی؟من منظورتونو نمی فهمم)
پسرک به او نگاه پر مهری انداخت:(حدس می زنم بیشتر دوست داشتی توی اورژانس کار کنی اما دیدن مریض و زخمی دلتو بدجوری بدرد میاره درسته؟)
اینبار بتسی شوکه سر جا ماند:(از کجا فهمیدید؟)
اما پسرک بجای جواب دادن ساختمان غذاخوری را نشان داد:(اونجاست مگه نه؟)
بتسی مسیر دست او را تعقیب کرد وخانم شیلز را در چهار چوب در دست به کمر منتظر او دید و وحشت کرد:(اوه خدای من دیر کردم)و رو به او کرد:(از همراهی و کمکتون متشکرم)
و قبل از آنکه به پسرک فرصت خداحافظی کردن بدهد شروع به دویدن کرد.پسرک در حالی که به دور شدن او نگاه می کرد با خود گفت:(اگه می خواهی به مردم کمک کنی باید اول مواظب خودت باشی)
باز هم مثل بقیه نوشته هایت عالی بود
western جان ممنونم عزیز از اینکه تلاش داری فصل را زود برسونی بهت یه خسته نباشید حسابی می گم
راستی یه در خواست داشتم دنبال چند تا اسم خوب دخترانه و پسرانه انگلیسی و فرانسوی بودم می تونی کمکم کنی
البته عزیز...بفرما(می خواستم پیغام خصوصی بذارم بعد گفتم شاید بدرد بقیه هم خورد در ضمن از زیپ کردن هم ترسیدم چون اکثر سیستم ها فونت های فارسی رو بهم می ریزند وناخوانا میشه....)
پسرها:آبراهام-آدام-آلن-آدرین-آلبرت-آلکس-آندره-آنتونی-آرتور-آرچیو-آوریل-آرنی-آگات-آلف-آگوستین-آیدن-آیزاک-آرگند-آیون-آکسل-آدلن
فرانک-فردریک-فیلیپ-فرانسیس-فیلیکس-فلایچر-براد-برو--بنجامین-بیسماک-برونی-برنارد-برایان-برندین-بروس-برنت-بوید-بروگمان
بوریس-بری-بنجو-برایس-الکساندر-اسکات-استیو-استف-استوارت-اسپنسر-اندی -ارنست-ادموند-استفان-الیور-اریک-الویس-ادوارد- اسپارک-اروین-اندرو-ادین-اتان-استنلی-ازوالد-ادگار-استن-انگس-المور-اون-اشتن-الوین-سم-سباسچن-سیدنی-سامرست-سیلور-
سیلوستر-سدریک-سیرل-سسیل-ساموئل-شاون-شن-شرمن-شارل-شیمس-شروود-چارلی-چاک-چارلز-چستر-چنس-دوگار-داگلاس-
دیوید-دوئن-دونالد-دیویس-دانیل-دیرک-دسموند-دیک-دومنیک-دمین-درین-دواین-دیلن-جاناتان-جیسن-جری-جورج-جولز-جسی-جرالد -جوزف-جیمز-جونیور-جان-جیمی-جنجو-جک-جفرسون-جرمی-جاشوا-جاکوت-جاستن-جورگن-جیلز-جوناس-هربرت-هاوارد-هاروی-هانس-
هاکلبری-هوک-هارولد-هنری-هامفری-هکتور-هنریک-هرمن-هلموت-کلارک-کریس-کارل-کوین-کریسچن-کارلوس-کیل-کریستوفر-کولین
کلینت-کلاید-کرشاو-کورت-کیپ-کارمن-کلیفتن-گیلبرت-گادفری-گراهام-گریگوری-گراد-گاس-گاستن-گابریل-لویی-لوکاس-لوری-لودویک-
لارنس-لوک-لری-لئونارد-لیونل-لزلی-لیام-لیندل-لوگان-نیکلاس-نلسن-نرمن-نیل-نیجل-ناتانیل-نرمن-نیگل-نایل-یوناس-یوری-یوید-یوجین
مورگن-مکس-مارتین-ماروین-میلز-موریک-مارتی-ملکم-ملویل-میکی-مارشال-مارک-موریس-مایکل-مارلون-میلتون-ریک-راس-ریموند-ریدن-
رندی-رابرت-روی-راجر-رابین-ریچارد-ریفورد-ریچموند-رئالف-رادنی-رویین-رولند-راب-روبن-رونالد-ریدلی-راین-رندولف-راسل-تریستان-تئودور-
توماس-تیموتی-تری-توبی-تریور-توبیاس-تراویس-تروس-پاتریک-پیتر-پیجی-پل-پیرسی-وینی-ویکتور-وایت-ویلیام-وودی-وینسنت-ولتر...
خوب اینها قسمتی از اسمهایی بود که من جمع کردم اونهایی که رنگی کردم اسم اصیل انگلیسی هستند البته من اونطور حدس میزنم اینم بگم دیگه اسمها در همه جای دنیا حتی فرانسه قاطی شدند اما گفتم شاید می خواهی انگلیسی قدیمی بنویسی لازمته شرمنده برای دخترها دیگه وقت نکردم فردا صبح اونها رو هم برات تایپ می کنم
...
.
.
.
چیه خب آبجی....چرا این جوری نگام میکنی...؟!!! دیر رسیدم خب.....!
یه دنیا شرمنده....یه دنیااااا....حتی بیشتر...
مثل همیشه تک تک کلمات و توصیفات و دیالوگای نوشته ات رو دوست داشتم....امّا حالا این وسط تکلیف یه داداش که دیر رسیده چیه....؟! آبجی میبخشدش؟
سلام western جون
بابا ایول
خیلی باحالی
ادامه بده حتما موفق میشی
Last edited by LONELY500; 09-06-2008 at 19:49.
westernجان ممنونم عزیز یه دنیا لطف کردی
Last edited by CECELIA; 10-06-2008 at 04:18.
westrn جان ببخشید عزیز یه سوال داشتم برای اینکه داستان فقط از زبان شخصیت اول روایت بشه
و بخواد همه چیز و حالت های افرادی که باهاشون برخورد داره و همچنین یه حالت و عکس العمل های انها را به طور طبیعی بیان کنه
به نظرت بهترین راه کدامه
می خوام داستان فقط از نظر شخصیت اول بیان بشه باهاش مشکل دارم
دوست عزیز من نمی دونم شما از چه مشکلی صحبت می کنید اما به نظر من برای بهتر وراحت تر شدن کار شما اولاً باید تمام نکات
شخصیت تان را بشناسید و بعد در مواجه شدن با شخصیتهای دیگر خودتان را کاملاً بجای شخصیت اولتان بگذارید به خودتان بگید من اگر
الان جای این بودم چی می گفتم؟چکار می کردم؟کجا می رفتم؟مشکلی که اکثراً در شخص اول برمی خوریم بیخبری و آگاهی ضعیف فرد از اطرافیان و موضوع داستان....برای مثال نمی تونی بنویسی "من در آشپرخانه داشتم برای خودم چایی می ریختم و اونم پشت پرده قایم شده بود منو نگاه می کرد!!!!!!(اگه می خواهی خواننده بفهمه یکی پشت پرده است اما شخص اول نفهمه)تو می تونی مثلاً
داستان رو گذشته تعریف کنی...بگی "اونروز که من رفته بودم آشپرخونه چایی بریزم اونم پشت پرده قایم شده بود و من نمی دونستم..."یا از شخصیتهای دیگه کمک بگیری یکی دیگه توی آشپزخونه باشه و مثلاً به شخص اول بگه "وقتی به دنبال تو وارد آشپزخونه شدم احساس کردم یکی پشت پرده است..."من برای اینکه در داستانم موفق بشم اغلب شخص رو در موقعیت محبوبی
قرار می دم طوری که هسته خانواده و یا دوستاش باشه و همه به اون اعتماد کنند و ازش کمک بخواند این یه روش مفیده که اکثراً خواننده ها هم جلب شخصیت خوب می شند تو نمی تونی از زبان یک شخص گوشه گیر حرف بزنی چون در هیچ ماجرایی نقشی نخواهد داشت!!!!!!از طرفی گذشته نوشتن فضا رو کمی دلگیر می کنه اینکه ماجراها اتفاق افتاده و حالا یکی تعریف می کنه شور و شوق داستان رو کم می کنه البته این نظر منه بازم اگه مستقیم می گفتی درحین نوشتن به چه مشکلی برمی خوری راحت جواب می دادم امیدوارم لااقل حرفهای مفیدی گفته باشم موفق باشی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)