تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 389 از 469 اولاول ... 289339379385386387388389390391392393399439 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,881 به 3,890 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #3881
    آخر فروم باز pouria007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    NeverLand
    پست ها
    1,474

    پيش فرض

    ميبينم كه برادرا & خواهراي مومن و متدين نميزارن تاپيك خاك بخوره ...
    بله ووکی جون برو بچ سوتی زیاد میدن
    ولی تو یه مدت بچه + شدی سوتی نمیدی؟
    چیه؟
    عیال سر عقل اوردتت؟
    یا شاید هم تو رو تهدید کرده اگه سوتی دادی با دمپایی بزنتت؟

  2. #3882
    آخر فروم باز pouria007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    NeverLand
    پست ها
    1,474

    پيش فرض

    Plz more description
    better:
    more description plz
    or
    plz descripte more about this

  3. #3883
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    ميبينم كه برادرا & خواهراي مومن و متدين نميزارن تاپيك خاك بخوره ...
    به به ... ببین کی اومده... :: پیشکسوت عرصه سوتی ::

  4. #3884
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    چرا وقتی ووکمن یچیز میگه همه باید نقل قولش کنن؟؟؟
    اصلا من نمیکنم ببینم چی میشه؟؟؟
    نکنه از تاپیکش میندازه بیرووووووووون؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  5. #3885
    آخر فروم باز rocket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    Amol
    پست ها
    1,008

    پيش فرض

    خوب با این حساب : یکی از خواستگارات پرید !

  6. #3886
    آخر فروم باز vahid78's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    yazd.php
    پست ها
    1,895

    پيش فرض

    ميبينم كه برادرا & خواهراي مومن و متدين نميزارن تاپيك خاك بخوره ...
    به به به به وكي جون عزيز چه خبر حاجي؟؟؟
    نميدونم چرا چند وقتيه سوتي ندادم حدود (13 ساعت) ولي عجيبتا اينقدر كه سوتي دادم الان هيچكدوم يادم نيست واستون بنويسم............بيخيال

  7. #3887
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    چرا وقتی ووکمن یچیز میگه همه باید نقل قولش کنن؟؟؟
    اصلا من نمیکنم ببینم چی میشه؟؟؟
    نکنه از تاپیکش میندازه بیرووووووووون؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حســـــــــــــــــــــــ ــــود

    به دلیل اینکه ووکمن خیلی بچه باحالیه حتی اونهایی که زیاد باهاش برخورد نداشتن مثل من ولی ازش خوشم میاد کلا همه دوسش دارن. این تاپیک هم بارها از طرف مدیران بسته شده بود که با وساطت ووکمن دوباره باز شده...

  8. #3888
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    1,644

    پيش فرض

    همونطور که خدمتتون عرض کرده بودم بنده امشب دوباره تو همون باغی که قبلا براتون گفته بودم ( جریان دستشویی ) یه عروسی دعوت بودم. همین الان برگشتم از عروسی... بازم همونطور که گفته بودم یه تیپی زدم در حد المپیک تا مثل دفعه قبل مجبور نباشم تو قسمتهای تاریک باغ عین ارواح پنهان بشم کسی منو نبینه.

    خلاصه عروسی شروع شد و بزن و برقص ... عروس رامسری بود و فامیلهاش از رامسر اومده بودن وای وای وای... هر چی بگم کم گفتم. مجلس هم مثل دفعه قبل خیلی باکلاس بود. دختر هم پر بود دیگه همه با لباسهای شب

    منم دو عدد شماره نوشته بودم تو جیبم گذاشته بودم تا در موقع مناسب خرجشون کنم. سرتون رو درد نیارم دو ساعتی گذشت و من هیچ غلطی نکردم. اصلا کسی آمار نمیداد یعنی اینقدر بزن و برقص بود همه حواسشون با وسط مجلس بود ... دخترها هم اکثرا وسط داشتن میرقصیدن. من دیگه کم کم داشتم ناامید میشدم یه گوشه نشسته بودم که یهو احساس کردم باید برم دستشویی... این دفعه دیگه رفتم دستشویی رو پیدا کردم. یکی توش بود. در باز شد دیدم اوه ه ه ه یه دختره خوشگل و ناز با یه دامن کوتاه و یه تاپ مشکی با حالت رقصیدن از دستشویی اومد بیرون و رفت منم همینطوری داشتم نگاش میکردم. بعد همونطوری رفت وسط مجلس منم رفتم تو دستشویی... در حین انجام عملیات بودم که دیدم یه گوشی کنار آیینه دستشوییه... همینجا بود که یاد این ضرب المثل افتادم : خدا گر زحکمت ببندد دری ... ز رحمت گشاید در دیگری ... سریع گوشی رو گرفتم هول کرده بودم سریع شماره خودمو گرفتم که شمارش بیفته برام اما نگرفت. چند بار گرفتم نشد. یه اس ام اس فرستادم واسه خودم اونم سند نشد. دیدم ایرانسل ... شارژش رو چک کردم فقط 5 ریال داشت. چند تا فحش به شانس خودم دادم. از یه طرف میترسیدم دختره برگرده واسه گرفتن گوشیش واسه همین خیلی عجله میکردم. هر کاری کردم نتونستم شمارش رو در بیارم گفتم اشکال نداره شماره خودمو اد میکنم. بعد چند بارم به گوشی خودم زنگ زدم که شمارم سیو بشه تو کال رکورد... بعد گوشی رو گذاشتم سرجاش اومدم بیرون... همون جا دم در دستشویی منتظر موندم که دختره بیاد دیدم نیومد گفتم حتما حواسش نیست. رفتم به پسر صاحب باغ گفتم جریان رو اونم گوشی رو گرفت رفت به خواننده گفت از بلندگو اعلام کنه. یارو خواننده هم گفت : یک عدد گوشی پیدا شده لطفا اگر کسی گم کرده بیاد بگیره ... منم پیروزمندانه منتظر بودم که دختره بیاد و گوشیش رو بگیره یهو دیدم یه یارو سیبیل کلفت گت و گنده اومد جلو گفت سامسونگه ؟ خواننده هم گفت آره.. گفت ماله منه و اومد گوشی رو گرفت . من قیافه ام دیدنی بود نگو این یارو قبل از اون دختره دستشویی بود و گوشیش رو جا گذاشته بود. خدا نصیب کافر نکنه این مرده دهن منو صاف کرد هی چپ و راست اس ام اس میداد. خوشگل چرا ناز میکنی... زنگ میزد. دوباره اس ام اس میداد خودت شمارتو اد کردی فدات شم جواب بده .... بازم زنگ میزد ... آخرش گوشیمو خاموش کردم. این یارو هم دیده بود که بعد از خودش اون دختره رفت تو دستشویی و فکر کرد .... خدایاااااااا چرا من اینقدر بدشانسم !!!!
    ایول خیلی باحال بود...

  9. #3889
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    نه دیگه ! همون را از تو آبها در اوردم دادمش بخوره
    ماماااااااان!!!
    الان احیانا بیماری چیزی نداره؟

    خوب شد یادم انداختی : همین پسر خاله ی ما که گفتم توی یه جمعی میخواست بگه که دوغ که خواب آوره توی ظهر خیلی حال میده گفت دلم میخواد این دوغ را بخورم و همینجا بشقاب را بذارم زیر سرم و بخوابم !!! منم بلند گفتم خوب مگه مجبوری !؟؟ بالش که هست!
    بازم از ضایع شدنش بگو!!
    من که خیلی حال میکنم با ضایع شدنش!

    امروز شاهین خان یه گروه ساخته بود واسه کاربرای فعال گالری عکس و فتوشاپ ، واسه من هم دعوتنامه فرستاد . بعد که رفتم توی گروه دیدم نوشتن که اگه کسی رو میشناسید که دعوت نکردم بهم بگید .
    بعدش من چند تا تاپیک رو دیدم و بعدش با بابام رفتم بیرون . پشت چراغ قرمز ایستاده بودم یهو یادم افتاد که شاهین گفته بهم بگید تا دعوت کنم ، منم رفتم توی فکر اینکه توی فتوشاپ کیا فعالن ، چون فعالای گالری رو میشناسم . یه لحظه قاطی کردم گفتم بابا کیا توی انجمن فتوشاپ فعالن ؟؟؟
    بابام گفت چی ؟؟؟
    بعدش بابام گفت اینقد نشین پای اینترنت ، معتادش میشی ( نمیدونه شدم D: )
    منم یه چیزی توی همین مایه ها شدم!



    یه روز رفته بودیم آبشار نیاسر (کاشان - اصفهان) اونجا چند نفر بودند با هم دعواشون شده بود و دوستای منم واستاده بودند به میگفتند از ما عکس بگیر منم بهشون گفتم خوب صبر کن حالا فحشهای اینا میفته تو عکس
    باز منم یه چیزی توی همین مایه ها بودم!

    تایید میشه!

    چه قدرم تعریف میکنه از دوستش
    تایید میشه!

    همونطور که خدمتتون عرض کرده بودم بنده امشب دوباره تو همون باغی که قبلا براتون گفته بودم ( جریان دستشویی ) یه عروسی دعوت بودم. همین الان برگشتم از عروسی... بازم همونطور که گفته بودم یه تیپی زدم در حد المپیک تا مثل دفعه قبل مجبور نباشم تو قسمتهای تاریک باغ عین ارواح پنهان بشم کسی منو نبینه.

    خلاصه عروسی شروع شد و بزن و برقص ... عروس رامسری بود و فامیلهاش از رامسر اومده بودن وای وای وای... هر چی بگم کم گفتم. مجلس هم مثل دفعه قبل خیلی باکلاس بود. دختر هم پر بود دیگه همه با لباسهای شب

    منم دو عدد شماره نوشته بودم تو جیبم گذاشته بودم تا در موقع مناسب خرجشون کنم. سرتون رو درد نیارم دو ساعتی گذشت و من هیچ غلطی نکردم. اصلا کسی آمار نمیداد یعنی اینقدر بزن و برقص بود همه حواسشون با وسط مجلس بود ... دخترها هم اکثرا وسط داشتن میرقصیدن. من دیگه کم کم داشتم ناامید میشدم یه گوشه نشسته بودم که یهو احساس کردم باید برم دستشویی... این دفعه دیگه رفتم دستشویی رو پیدا کردم. یکی توش بود. در باز شد دیدم اوه ه ه ه یه دختره خوشگل و ناز با یه دامن کوتاه و یه تاپ مشکی با حالت رقصیدن از دستشویی اومد بیرون و رفت منم همینطوری داشتم نگاش میکردم. بعد همونطوری رفت وسط مجلس منم رفتم تو دستشویی... در حین انجام عملیات بودم که دیدم یه گوشی کنار آیینه دستشوییه... همینجا بود که یاد این ضرب المثل افتادم : خدا گر زحکمت ببندد دری ... ز رحمت گشاید در دیگری ... سریع گوشی رو گرفتم هول کرده بودم سریع شماره خودمو گرفتم که شمارش بیفته برام اما نگرفت. چند بار گرفتم نشد. یه اس ام اس فرستادم واسه خودم اونم سند نشد. دیدم ایرانسل ... شارژش رو چک کردم فقط 5 ریال داشت. چند تا فحش به شانس خودم دادم. از یه طرف میترسیدم دختره برگرده واسه گرفتن گوشیش واسه همین خیلی عجله میکردم. هر کاری کردم نتونستم شمارش رو در بیارم گفتم اشکال نداره شماره خودمو اد میکنم. بعد چند بارم به گوشی خودم زنگ زدم که شمارم سیو بشه تو کال رکورد... بعد گوشی رو گذاشتم سرجاش اومدم بیرون... همون جا دم در دستشویی منتظر موندم که دختره بیاد دیدم نیومد گفتم حتما حواسش نیست. رفتم به پسر صاحب باغ گفتم جریان رو اونم گوشی رو گرفت رفت به خواننده گفت از بلندگو اعلام کنه. یارو خواننده هم گفت : یک عدد گوشی پیدا شده لطفا اگر کسی گم کرده بیاد بگیره ... منم پیروزمندانه منتظر بودم که دختره بیاد و گوشیش رو بگیره یهو دیدم یه یارو سیبیل کلفت گت و گنده اومد جلو گفت سامسونگه ؟ خواننده هم گفت آره.. گفت ماله منه و اومد گوشی رو گرفت . من قیافه ام دیدنی بود نگو این یارو قبل از اون دختره دستشویی بود و گوشیش رو جا گذاشته بود. خدا نصیب کافر نکنه این مرده دهن منو صاف کرد هی چپ و راست اس ام اس میداد. خوشگل چرا ناز میکنی... زنگ میزد. دوباره اس ام اس میداد خودت شمارتو اد کردی فدات شم جواب بده .... بازم زنگ میزد ... آخرش گوشیمو خاموش کردم. این یارو هم دیده بود که بعد از خودش اون دختره رفت تو دستشویی و فکر کرد .... خدایاااااااا چرا من اینقدر بدشانسم !!!!
    آخییییییی!
    کاملا تایید میکنم که بد شانسی!
    اگه هی بگی همین شانسایی هم که داری از دست میدی!

    سوتی که نیست اما:
    دیشب کسی خونمون نبود از بیکاری رفتم پارک. رو صندلی یا همون نیمکت نشسته بودم و خوابم میمود. یکم جلو رفتم و سرم رو گذاشتم لبه ی نیمکت.
    هیچی حالیم نشد فقط یهو چشامو باز کردم دیدم ساعت 12.30 و پارک هم شلوغه. حالا من ساعت 8 اومده بودم.
    همه نگام میکردن تیکه مینداختن. مخصوصا دخترای نامرد هم محله ای:
    کارتن خواب، بابات بیرونت کرده؛ شکست عشقی خورده. معتاد شدی بدبخت.
    منم بودم همینو بهت میگفتم!

    حســـــــــــــــــــــــ ــــود

    به دلیل اینکه ووکمن خیلی بچه باحالیه حتی اونهایی که زیاد باهاش برخورد نداشتن مثل من ولی ازش خوشم میاد کلا همه دوسش دارن. این تاپیک هم بارها از طرف مدیران بسته شده بود که با وساطت ووکمن دوباره باز شده...
    منم باهاش برخورد نداشتم اما خیلی خوشحال شدم که تشریف فرما شد!

  10. #3890
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    [quote=Ni_nigc;2786610]
    من که نفهمیدم کی شد ؟
    ببخشید یعنی چی شد ؟
    سوتی خاصی نداشت. اما همین که نتونستم اون چیزه به این سبکی رو پرت کنم و یه راست زدم تو سر دختره خودش خیلی بده! اونم با این همه زور که سرش خون بیفته!

    Plz more description
    نجاتی: نجات غریق
    مغفل: اغفال کننده

    better:
    more description plz
    or
    plz descripte more about this
    بابا انگلیش!

    بله ووکی جون برو بچ سوتی زیاد میدن
    ولی تو یه مدت بچه + شدی سوتی نمیدی؟
    چیه؟
    عیال سر عقل اوردتت؟
    یا شاید هم تو رو تهدید کرده اگه سوتی دادی با دمپایی بزنتت؟
    تایید میشه!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •