من عاشق شعرهای عاشقانم با اینکه تنها ولی احساس می کنم خوندن این شعرها منو به عشق واقعیم نزدیک می کنه![]()
من عاشق شعرهای عاشقانم با اینکه تنها ولی احساس می کنم خوندن این شعرها منو به عشق واقعیم نزدیک می کنه![]()
پاکت نامه را
خالی بفرست!
کلمات ، احساست را محدود میکند !!!
تو به ندیدن من عادت نکرده ای
من به نبودن تو عادت نکرده ام . . . !
من
از راست آسمان شروع می کنم
تو
از چپش
قرارمان ستاره قطبی باشد..
لابلای دستهايت گم شدهام
دلتنگ نباش،
آنقدر گمم،
سر در گمم،
که هیچ کس نمیيابدم،
در نمیيابدم،
جز دستهايِ خودت!
" نسترن وثوقی"
گاهی
فقط دوست دارم دستم را بکشم روی واژه ها، که بفهمی چقدر حرف دارم
برای گفتن
برای نوشتن
برای خواندن
که بفهمی چقدر نگرانت هستم
که چقدر دلم شورت را می زند..
لطفا بیا
دیوانگی ام را قرار است اعتراف کنم
کنج همین دل
زیر این شاخه تازه نوک زده
روی همین چمن سبز خیس از شبنم صبح
کنار همان سنگهای رنگی
دستانت را شاهد میخواهم
Last edited by Consul 141; 20-08-2009 at 11:40.
تو ستــاره غریبــــی، تــو شکـــــوه بـاور مـــــن
شب عاشقـــــی اســــت یارا، بنشین برابر من
تو چه کرده ای که با تو، شــده عشق تار و پودم
تو چه کرده ای که عمریسـت، پی تو در سجودم
تو چه کرده ای که عمـری ز پی ات دویده ام من
به خـدا قسـم کـه با تو به خـدا رسیــــده ام من
تو رفتی بخوابی
و من ماندم و خوابهایی معطل؛
دلی دست دوم
غمی دست اوّل.
""ناشناس""
در دو چشمش گناه مي خنديد
بر رخش نور ماه مي خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله يي بي پناه مي خنديد
شرمناك و پر از نيازي گنگ
با نگاهي كه رنگ مستي داشت
در دو چشمش نگاه كردم و گفت
بايد از عشق حاصلي برداشت
سايه يي روي سايه يي خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسي روي گونه يي لغزيد
بوسه يي شعله زد ميان دو لب
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)