تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 388 از 469 اولاول ... 288338378384385386387388389390391392398438 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,871 به 3,880 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #3871
    حـــــرفـه ای Bill Gates's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    @ Company
    پست ها
    3,465

    پيش فرض

    نوشته شده توسط leila* [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    دوستم قرار بود با دوستش بیاد دنبالم
    همین که سوار ماشین شدم( عقب نشستم) چشمم به یه عروسک بزرگ افتاد
    بدون اینکه سلام کنم گفتم اه چه عروسک زشتی من یه دونه از این دارم ولی خیلی بزرگتر و قشنگتره تازه جنسشم بهتره این اشغالا چیه می خرین؟ حالا مال کی هست
    یه دفه دیدم دوستم داره رنگ عوض میکنه و قیافش اینجوری شده
    دوستش گفت ریحانه جون عزیزم اینو دیشب دوستت با کلی ذوق واسه تو خریده
    وای
    من داشتم میمردم از خجالت
    گفتم نه اتفاقا خیلی خوشکله من شوخی کردم می خواستم ببینم چی میگین
    دوستم گفت بیخیال ولش کن میدمش به دختر داییم
    خوب دختر خوب قبلش سلام کن بعد بپرس این چیه بعد بشین بـ بافش نه نیومده شروع کنی طوری که نتوی جمعش کنی هلو

  2. #3872
    پروفشنال leila*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    774

    پيش فرض

    خوب دختر خوب قبلش سلام کن بعد بپرس این چیه بعد بشین بـ بافش نه نیومده شروع کنی طوری که نتوی جمعش کنی هلو
    اینم حرفیه
    اخه اصلا فکرشو نمیکردم این عروسک به این زشتی مال من باشه
    اخه دوستم بد سلیقه نیست

  3. #3873
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    Ceaf.ir
    پست ها
    2,661

    پيش فرض

    کاربراني که اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 6 (6 کاربران و 0 مهمان) ADEL_r, Bill Gates, M.etallic.A, nafe-bandar+, Talabkar, yugioh
    کاربراني که اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 6 (6 کاربران و 0 مهمان)
    amirtoty, Bill Gates, M.etallic.A, nafe-bandar, Talabkar, yugioh

  4. #3874
    آخر فروم باز rocket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    Amol
    پست ها
    1,008

    پيش فرض

    وای....
    وقتی یادم میاد تنم شروع به لرزیدن میکنه...
    البته نمیشه گفت سوتی بود ولی...
    6 سال پیش من به همراه خونوادم یه سفر رفتیم شیراز . دقیقا یادم نیست کجا بود ولی فکر کنم حافظیه بود . یه جایی بود که یه حوض داشت و مردم بعد از نیت کردن از چند قدم جلوتر و پشت به حوض یه سکه مینداختن تو حوض. منم حیلی خوشم اومده بود رفتم امتحان کنم . رفتم پشت حوض و البته چون که 12 سالم بود جو گیر شدم و سکه رو به طور غیر طبیعی پرتاب کردم. همین که سکه رو پرتاب کردم دیدم یه صدای فریاد اومد ! ! ! پشت کردم دیدم بعله ... زدم چش و چال یه آقایی رو گذاشتم کف دستش !

  5. #3875
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    یه پسر خاله هام 26 سالشه و خیلی ادعاش میشه که معلوماتش بالاست. یه روز یه گوشی سونی اریکسون K300 خریده بود یه دوستام ، رفتم بهش نشون بدم ولی قبلش میخواستم ببینم این فیلمهای موبایل را چجوری باید باز کنم. ازش پرسیدم این فیلمها با فرمت 3gp را چجوری باید باز کنم. یه کم فکر کرد و گفت این 3gp مخفف 3 giga pixle (فکر کنم اشتباه نوشتم) است و نشون دهنده ی کیفیت خوب دوربین موبایله یعنی دوربین موبایل سه گیگا پیکسل است. همون وقت من گوشی را از جیبم در اوردم وقتی دید K300 را از خجالت آب شد چون دوربینش اصلا" به پیکسل نمیرسه
    خیلی جالب بود

  6. #3876
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    اینم حرفیه
    اخه اصلا فکرشو نمیکردم این عروسک به این زشتی مال من باشه
    اخه دوستم بد سلیقه نیست
    چه قدرم تعریف میکنه از دوستش

  7. #3877
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    همونطور که خدمتتون عرض کرده بودم بنده امشب دوباره تو همون باغی که قبلا براتون گفته بودم ( جریان دستشویی ) یه عروسی دعوت بودم. همین الان برگشتم از عروسی... بازم همونطور که گفته بودم یه تیپی زدم در حد المپیک تا مثل دفعه قبل مجبور نباشم تو قسمتهای تاریک باغ عین ارواح پنهان بشم کسی منو نبینه.

    خلاصه عروسی شروع شد و بزن و برقص ... عروس رامسری بود و فامیلهاش از رامسر اومده بودن وای وای وای... هر چی بگم کم گفتم. مجلس هم مثل دفعه قبل خیلی باکلاس بود. دختر هم پر بود دیگه همه با لباسهای شب

    منم دو عدد شماره نوشته بودم تو جیبم گذاشته بودم تا در موقع مناسب خرجشون کنم. سرتون رو درد نیارم دو ساعتی گذشت و من هیچ غلطی نکردم. اصلا کسی آمار نمیداد یعنی اینقدر بزن و برقص بود همه حواسشون با وسط مجلس بود ... دخترها هم اکثرا وسط داشتن میرقصیدن. من دیگه کم کم داشتم ناامید میشدم یه گوشه نشسته بودم که یهو احساس کردم باید برم دستشویی... این دفعه دیگه رفتم دستشویی رو پیدا کردم. یکی توش بود. در باز شد دیدم اوه ه ه ه یه دختره خوشگل و ناز با یه دامن کوتاه و یه تاپ مشکی با حالت رقصیدن از دستشویی اومد بیرون و رفت منم همینطوری داشتم نگاش میکردم. بعد همونطوری رفت وسط مجلس منم رفتم تو دستشویی... در حین انجام عملیات بودم که دیدم یه گوشی کنار آیینه دستشوییه... همینجا بود که یاد این ضرب المثل افتادم : خدا گر زحکمت ببندد دری ... ز رحمت گشاید در دیگری ... سریع گوشی رو گرفتم هول کرده بودم سریع شماره خودمو گرفتم که شمارش بیفته برام اما نگرفت. چند بار گرفتم نشد. یه اس ام اس فرستادم واسه خودم اونم سند نشد. دیدم ایرانسل ... شارژش رو چک کردم فقط 5 ریال داشت. چند تا فحش به شانس خودم دادم. از یه طرف میترسیدم دختره برگرده واسه گرفتن گوشیش واسه همین خیلی عجله میکردم. هر کاری کردم نتونستم شمارش رو در بیارم گفتم اشکال نداره شماره خودمو اد میکنم. بعد چند بارم به گوشی خودم زنگ زدم که شمارم سیو بشه تو کال رکورد... بعد گوشی رو گذاشتم سرجاش اومدم بیرون... همون جا دم در دستشویی منتظر موندم که دختره بیاد دیدم نیومد گفتم حتما حواسش نیست. رفتم به پسر صاحب باغ گفتم جریان رو اونم گوشی رو گرفت رفت به خواننده گفت از بلندگو اعلام کنه. یارو خواننده هم گفت : یک عدد گوشی پیدا شده لطفا اگر کسی گم کرده بیاد بگیره ... منم پیروزمندانه منتظر بودم که دختره بیاد و گوشیش رو بگیره یهو دیدم یه یارو سیبیل کلفت گت و گنده اومد جلو گفت سامسونگه ؟ خواننده هم گفت آره.. گفت ماله منه و اومد گوشی رو گرفت . من قیافه ام دیدنی بود نگو این یارو قبل از اون دختره دستشویی بود و گوشیش رو جا گذاشته بود. خدا نصیب کافر نکنه این مرده دهن منو صاف کرد هی چپ و راست اس ام اس میداد. خوشگل چرا ناز میکنی... زنگ میزد. دوباره اس ام اس میداد خودت شمارتو اد کردی فدات شم جواب بده .... بازم زنگ میزد ... آخرش گوشیمو خاموش کردم. این یارو هم دیده بود که بعد از خودش اون دختره رفت تو دستشویی و فکر کرد .... خدایاااااااا چرا من اینقدر بدشانسم !!!!

  8. #3878
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    سوتی که نیست اما:
    دیشب کسی خونمون نبود از بیکاری رفتم پارک. رو صندلی یا همون نیمکت نشسته بودم و خوابم میمود. یکم جلو رفتم و سرم رو گذاشتم لبه ی نیمکت.
    هیچی حالیم نشد فقط یهو چشامو باز کردم دیدم ساعت 12.30 و پارک هم شلوغه. حالا من ساعت 8 اومده بودم.
    همه نگام میکردن تیکه مینداختن. مخصوصا دخترای نامرد هم محله ای:
    کارتن خواب، بابات بیرونت کرده؛ شکست عشقی خورده. معتاد شدی بدبخت.

  9. #3879
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    ميبينم كه برادرا & خواهراي مومن و متدين نميزارن تاپيك خاك بخوره ...

  10. #3880
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Ni_nigc's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    336

    پيش فرض





    زیاد به سوتی شبیه نیست و به نظرم خنده دار نیست. اما خب چون اصرار میکنی:
    من قبلا که خیلی میرفتم شنا و استخر و اینا. حدود 10 سالم بود. با مامانم رفته بودیم به صورت آزاد بعد از یه دوره طولانی کلاس. بعد من با دوتا از دخترها که دو غلو هم بودن داشتیم بازی میکردیم که به من گفتن تو برو بالا و ما توی اب میمونیم. تو این چیزه(نمیدونم اسمش چیه اما از ایناس که اگه کسی داشت غرق میشد بهش بدن تا بیاد بالا) رو پرت کن خیلی دور که ما دوتا با هم مسابقه بذاریم ببینیم که کی زودتر بهش میرسه. منم گفتم باشه.وقتی پرتش کردم چشمتون روز بد نبینه دیدم اصلا چیزی پرت نشد!! بعد دیدم جیغ یکیشون بلند شده و از سرشم خون میاد!!اون خواهرشم که این یکیو از آب اورد بیرون و اومدن رو سکو کنار استخر. نجات غریقها هم اومدن و کمک. منم که خجالت زده شدم با مامانم دو تایی زفتیم لباسامونو پوشیدیم تا دختره رو ببریم بیمارستانی جایی که اونا گفتن نمیخواد بیاین. بعد دوباره رفتیم تو آب که یکی از ناجیها صدام زد که چرا اون نجاتیه رو برداشتی و نباید بر میداشتی. منم گفتم خب اونا بهم گفتن بردارش. (مغفل بودن!!) بعد هم تا آخر وقت همش زیر آب سیر میکردم!

    من که نفهمیدم کی شد ؟
    ببخشید یعنی چی شد ؟

    مغفل - نجاتیه
    Plz more description .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •