بابا تو که خودت چاه سوتی زدی نبود دیگه اینهمه آدم سوتی میدهمردم بهت نمیگن بهناز ؟ جون من !!!
بابا تو دیگه کی هستی من تو کف یه سوتی موندم
زندگیمو زیرو رو کردم چیزی پیدا نکردم خدا شانس بده![]()
--
--
بابا تو که خودت چاه سوتی زدی نبود دیگه اینهمه آدم سوتی میدهمردم بهت نمیگن بهناز ؟ جون من !!!
بابا تو دیگه کی هستی من تو کف یه سوتی موندم
زندگیمو زیرو رو کردم چیزی پیدا نکردم خدا شانس بده![]()
البته بعضی سوتی ها خود آدم رو شاد میکنه بعضی هاشم سر افکنده این سوتی ها رو با اونایی که نمیشه گفت جمع بزنید ببینید چقد میشه
آخییییییییی. پس خونوادگی.....![]()
همه این سوتیها رو خودت دادی؟
![]()
کاملا تایید میشه!
نه. من خیلی سعی میکنم جمع بزنم اما نمیدونم چرا بازم کم میاد!![]()
یه بار با دوستام رفته بودم بیرون، دادشم زنگ زد گفت یه بازی هم بگیر ، 4-3 نفری رفتیم توی سرزمین رایانه ( بچه های اهواز میدونن کجاست ) یه مشت آدم ریخته بود اونجا هر کی یه چی می گفت . این فروشنده هاش یکم worm داشتن . وقتی cd یا dvd واست میارن می کوبیدن سر میز (الان آدم شدن) . منم اعصابم خورد شده بود صداش رفته بود رو اعصابم وقتی رسیدم جلو خواستم بگم محمد بازی تو مایه های call of duty چی داری گفتم محمد باز تو مایه های call with me چی داری ؟
یهو 600 نفر آدم برگشتن نگام کردن همه اینجورییهو شنیدم یه مردی میگه رضا جان بیا ( پدر یکی از اونایی بود که اونجا بود ) منم الکی گفتم الان میام ، در رفتم
![]()
دوستان سلام
تاییدیهبابا تو دیگه کی هستی من تو کف یه سوتی موندم
زندگیمو زیرو رو کردم چیزی پیدا نکردم خدا شانس بده![]()
بعد عمر هم یه سوتی دادم و نوشتم که پیش سوتی کوچولوی اینا باید زانو بزنه
توي دبيرستان رسم بود كه بچه ها رو به اسم باباشون صدا كنيم.
يه بار باباي يكي از بچه ها اومد بود دنبالش منم حواسم نبود جلوي باباش صداش زدم اصغر(اسم باباش بود ديگه)
يه سوتي از رفيقم. توي انتخاب رشته زده بود پزشكي اهواز بعد كه نتايج رو اعلام كرده بود رفت كه ثبت نام كنه اسكل شد چرا؟ چون كد رشته مربوط به ترم دوم اهواز رو زده بود نه ترم اول رو و در نتيجه 5 ماه اسكل شد تا ترم دوم شروع بشه.
دمت گرم Winter+Girl توی غروب جمعه ما رو شاد کردی
یه نفر بود خیلی با موتورش قیافه میگرفت من بهش گفتم تو اصلا" میدونی موتورت چیه؟ گفت خوب آره ، کاوازاکیه گفتم نخیر این کاوا گازیه!! کلی بهش بر خورد و خداییش هم موتورش داغون بود. من برای اینکه بیشتر حالش گرفته بشه بهش گفتم میای پیاده کورس؟ من پیاده و تو با موتور . یه لحظه فکر کردممن با این هیکل نمیتونم سریع عوض کردم و گفتم من نه این محسن. لازم به ذکره که محسن قد بلنده و لاغره و پاهای بلندی داره و سرعتش هم بدک نیست. شرط بستیم سر کیک و بستنی. محسن پاشنه هاشو ور کشید ()یعنی آماده شد) و این طرف هم موتورش را روشن کرد و دو تا گاز محکم داد و دوتایی واستادند. به محض اینکه من 3 را گفتم هر دو حرکت کردند. این طرف تا اومد بزنه دنده و کلاج را ول کنه و راه بیفته محسن 3 متر ازش جلو زده بود. در ضمن قرارا گذاشته بودیمکه تیر برق دومی خط پایان باشه و سرعت محسن هم در حد دنده 2 موتوره بود. این بنده خدا گاز را بست به موتورو بدون کلاج هم زد دنده دو تا زود برسه ولی بعد از تیر برق از محسن جلو زد!! خلاصه از اون به بعد هر وقت میبینمش بهش میگم برو بستنی و کیک را بخر اون هم اینطوری میشه :![]()
![]()
من که هر چی فک کردم نفهمیدم به جای چی نقطه گذاشتی!![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)